eitaa logo
Dr.Mutter
35.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
741 ویدیو
2 فایل
مادر. دندانپزشک. ساکن آلمان. از واقعیات مینویسم... نشر مطالب فقط با ذکر منبع. راه ارتباطی: @dr_mutter ادمین به قدر امکان پاسخگو هست تبلیغات: https://eitaa.com/dr_mutter_werbung
مشاهده در ایتا
دانلود
سفر آغاز شد... سلام به شهر و زندگی جدید.
دیروز بالاخره رسیدیم به مرحله ای که خیلی منتظرش بودیم. خرید وسائل مدرسه😍 روزی که تماس گرفتم برای پیش ثبت نام، خواستم ازشون لیست لوازم رو برام ایمیل کنن. از مداد رنگی و آبرنگ و مداد مثلثی قطور HB گرفته تا روپوش نقاشی دستمال پارچه ای و زیر بشقابی برای صبحونه خوردن. لوازم مورد نظر با جزئیات کاربردی مشخص شده بودن. دیگه مثلا به جای مداد سیاه نوشته بودن مداد مثلثی قطور B یا HB! یا مثلا کفش ورزشی که داخلش باید روشن باشه! یا ۶ مدل قلمو با شماره های مشخص! جالب این بود که جز برگه نقاشی احتیاج نبود هیچ دفتری بخریم! چقدر خانواده های دیگه هم مثل ما دقیقه نودی بودن. فروشگاه غلغله بود!!! شلوغ و پلوغ و در هم. اینجا دو سه تا فروشگاه مشخص هستن که لوازم مدرسه دارن و به نظر من تنوع بسیاار کمتر از ایران بود. البته که احتمالا در اینترنت تنوع بیشتره. کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
این روزها داریم سعی میکنیم تو شهر جدید جا بیافتیم. یک دنیا کار هست که باید انجام بشه. امروز بالاخره ثبت نام زهرایاس تموم شد و نکته جالبش این بود که معلمش دورگه است. پدرش ایرانی بوده البته کلا چیزی از ایران و فارسی بلد نیست گویا و کاملا تیپ آلمانی هاست. این مشکل ساز میشه یا کمک کننده است هنوز نمیدونم. سرجمع کردن کارها یکم سخته این روزها. از اون طرف خدا رو شکر میکنم که سرم حسابی شلوغه وگرنه این درد جاموندن از کربلا و اربعین قابل تحمل نبود. یادتونه چقدر پارسال تلاش کردم که برم و همه گفتن تو بارداري خطرناکه و بگذار سال بعد. اینم سال بعد! خدای من شکایت نمیکنم ولی...‌ برای ما مخصوصا زهرایاس و مسائل پیش روش دعا کنید لطفا
اومدیم سوپر خرید ماشین رو که پارک کردم، ماشین روبه روم توجهم رو جلب کرد
قبل خرید دیدم هممون در حال ضعفیم رفتیم چیزی بخوریم میبینم فروشنده یه دفعه شروع کرد به فارسی حرف زدن. هم زبون اهل افغانستان بود.
بعد خرید سوپر آلمانی اومدیم سوپر ترک ها گوشت بخریم. سر دست تخفیف خورده کیلویی ۱۴ یورو میشه حدود نه صد تومن تازه با تخفیف. اینجا به نسبت ایران گوشت ارزونه! اخر کار داشتم سفره میخریدم که یه دفعه زهرایاس از ماشین پیاده شده بود اومد داخل و غر زنان که مامان چقدر طول کشید من دستشویی دارم و در جوابش فروشنده ای که داشت سفره میبرید فارسی گفت بیا من دستشویی رو نشونت بدم خدا وکیلی این شهری که اومدیم یکی از شهر های ایرانه به نظرم. بماند که دو ثانیه بعد هم یه فروشنده دیگه اومد با اولیه شروع کرد به فارسی حرف زدن😂 کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
سلام عزیزم به شرط لیاقت دعاگوی همه عزیزانی که به هردلیلی نتونستن برن و التماس دعا داشتن بودم ،مخصوصا شما و دوستانی که دور از وطن هستن ، در مسیر مشایه طریق الحسین هم به نیت همه عزیزان قدم برداشتم . ان شاالله رزق خودتون بشه ⚘️ 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 ممنونم که به یاد کن و اعضای کانال و پیج هستید
فکر میکنم خیلی ها از اعضای کانال اربعین میرن کربلا خوش به سعادتتون! چه کاری از زیارت اربعین در این ایام مهمتر و پر برکت تر رفتین من رو هم ویژه دعا کنید. اگر سفر اولی هستین یا کلا اطلاعات دقیقی در مورد سفر و اقدامات لازم ندارین پیشنهاد میکنم کانالی که در پیام بعدی میگذارم براتون رو عضو بشین. اطلاعات بسیار خوب و کاربردی داره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 چطور گذرنامه زیارتی را بدون مراجعه حضوری دریافت کنیم؟ اربعین | اخبار | اطلاعات | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/113508352Cdd1d77aefa
من چطور جبران کنم این همه محبت و معرفت شما رو؟🌱
نام اثر: بادمجون خوش سوخت وقتی حین آشپزی درگیر ایمیل نوشتن میشی‌‌...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی وقت بود براتون در مورد قیمت بنزین ننوشته بودم قیمت ها بسته به روز هفته یا برند پمپ بنزین یا محل پمپ بنزین فرق میکنه. مثلا قبل آخر هفته‌ ها یا تو جاده بنزین گرونتره کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
دو روز پیش یکی از نشریه های آلمانی خبری منتشر کرد که جمعیت ایران به حدود ۹۱ میلیون نفر رسیده (نمیدونم چقدر صحت داره)، در حالی که پیش بینی میشده ما تا سال ۱۴۱۵ به این جمعیت برسیم. خبر خوشحال کننده ایه اما از طرفی مسئولیت مسئولین رو سنگین تر میکنه. یکی از راه‌های عملی تشویق خانواده ها به فرزند آوری، راحت تر کردن روند زندگی روزمره برای مادران هست. نکته ای که بسیار زیاد در کشور های اروپایی دیده میشه. مثلا در آلمان شما تقریبا در تمامی مراکز خرید جا پارک اختصاصی برای مادر و کودک می بینید. بالای ۹۰ درصد معابر مناسب کالسکه و البته صندلی چرخدار هستند. حتی وسیله های نقلیه عمومی مثل اتوبوس ها و قطار های شهری و بین شهری محلی مخصوص کالسکه ها و خانم های باردار دارن. و در تقریبا تمانی مراکز خرید محلی برای تعویض کودک و حتی غالبا اتاقی برای شیر دهی هست. غیر از اون فروشگاه ارایشی بهداشتی dm محلی برای تعویض پوشک با تمامی وسائل مورد نیاز مثل پوشک، دستمال مرطوب و .‌.. به صورت رایگان در اختیار خانواده ها قرار میده. تقریبا تمامی ادارات محلی هر چند ساده و کوچک در سالن انتظار برای بازی بچه ها دارن. یا مثلا زمین های بازی در دسترس به دور از سگ و موسیقی و دود سیگار. دیگه از مرخصی زایمان و بقیه حمایت های مالی دل گرم کن هرچند مختصر چیزی نمیگم. خلاصه که با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه. کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
ممنونم که مطالب رو منتشر میکنید و در ثواب نشر آگاهی شریک میشین🌱
شب جمعه شهدا رو یاد کنیم با یک صلوات
Dr.Mutter
دو روز پیش یکی از نشریه های آلمانی خبری منتشر کرد که جمعیت ایران به حدود ۹۱ میلیون نفر رسیده (نمیدون
یک توضیح مهم در مورد این پیام و آمار جمعیت ایران منبع خبر یک خبرگزاری آلمانی بود که نوشتم و در واقع این فقط بهانه ای بود برای نوشتن در مورد قوانین حمایتی از مادران و خود عدد ۹۱ میلیون اصلا موضوع بحث ما نبود! گویا مرکز آمار ایران این عدد رو تایید نمیکنه و جمعیت ایران رو کمتر تخمین میزنه. بهتر دیدم این رو یک توضیح بدم خدمت شما
ادامه ماجرای اسباب کشی تصمیممون برای رفتن قطعی شده بود و حالا باید دنبال بیمارستان جدیدی میگشتیم که ویژگی های مدنظر ما رو داشته باشه. از نظر زمانی تحت فشار بودیم چه برای خود کار و درآمد و از اون مهمتر برای مدرسه زهرایاس. امسال دخترمون کلاس اولی بود و ما فرصت زیادی نداشتیم. اینجا مدارس دولتی که موظف به پذیرش دانش آموز منطقه خودشون هستن، معدود مدارس غیر انتفاعی رو هم باید خیلی زودتر ثبت نام کنی چه آرزوها و برنامه ها برای مدرسه زهرایاس داشتیم اما نشد، دیر شد حتما مصلحتی بوده بالاخره بین گزینه های روی میز یک بیمارستان رو انتخاب کردیم و وقتی همه چیز قطعی شد، قرداد خونه ای که ساکن بودیم رو فسخ کردیم اینجا باید ۳ ماه زودتر قرارداد رو باطل کنی ولی ما تا شروع کار جدید یک ماه فرصت داشتیم و این یعنی باید دو ماه اجاره اضافی می پرداختیم که مبلغ کمی هم نبود از طرفی برای من دست تنها با ۳ تا بچه جمع کردن وسیله ها کار آسونی نبود و کلی دلائل دیگه که همه و همه ما رو به این تصمیم رسوند که چند مرحله ای جابه جا بشیم. تصمیم گرفتیم برای این دوماه یه خونه موقتی مبله در شهر مقصد اجاره کنیم. به سختی اینترنتی جایی رو پيدا و اجاره کردیم چون فقط چند روز زمان داشتیم ولی روز آخر قبل جابه جایی فهمیدیم یه جورایی الکی بوده. دیگه حتی زمان نداشتیم برای پیدا کردن جای مناسب از اول تصمیممون این بود که ابتدا دکتر ارنست برن و ما بمونیم که وسیله جمع کنیم و چند روزی قبل شروع مدارس ما بهشون ملحق بشیم. دیگه دقیقه نودی یه اتاق پیدا کردن و اجاره کردن. اینجا بیشتر روند اجاره خونه اینترنتیه و شما خیلی به ندرت یه دفتر املاک میبینید که بخواین حضوری برین. مخصوصا از این ایالت به اون ایالت دارد... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
از کل ماجرای جابه جاشدنمون حدود ده درصدش رو دارم مینویسم که در جریان کلیات و روند ماجرا باشین وگرنه هر قسمتش دنیاییه برای خودش مثلا قسمت جدا شدن دکتر ارنست از بیمارستان و یا روند پیدا کردن بیمارستان جدید روند خیلی سخت و پر استرسی بود ولی من هر لحظه اش خدا رو شکر کردم که دکتر ارنست در جايگاه علمی و کاری هستن که اینقدر خواهان داشته باشن (بس که همسر همراه و فداکاری دارن، رزومه کاریشون فوق العاده است😉)
این هفته به خاطر اربعین، سینمای خانوادگی و معرفی انیمیشن نداریم
روضه اتاقی طبق قرار این پنج شش ماه اخیر باید شنبه شب سینمای خانوادگی میداشتیم، اما جمعه عصر به بچه ها گفتم فردا سینما تعطیله چون ایام عزاست! گفتن اِ مامان سینمای عزاداری ببینیم ( منظورشون کلیپی در مورد شهادت و .... بود). گفتم نه مامان خیلی شب مهمیه کلا سینما تعطیله صحبتمون همینجا تموم شد و بچه ها پذیرفتن غروب که شد دیدیم زهرایاس داره با کاغذ یه کارت های کوچولو درست میکنه و میداد من پشتش اسم و روز و ساعت بزنم و گفت اینها بلیط نمایش فردا تو اتاق منه. اینقدر اون لحظه سرم شلوغ بود که نشد بپرسم حتی برنامه اش چیه. گذشت شنبه روز اخر هفته اما پرکاری برای من بود تا ظهر که مشغول خونه بودم و عصر هم باید میرفتم خرید خرده ریزهای جامونده از وسائل مدرسه. خارج از ایران که باشی انگار داری تو دوتا دنیای موازی زندگی میکنی تو یه دنیا برای تو ایام اربعین و مشایه و عزاداریه، دست و دلت به هیچ کار دنیایی نمیره تو یک دنیا، یک شنبه عصر ( عصر روز اربعین) زمان تحویل وسائل به مدرسه است و تو باید وسایل رو تهیه و کادو پیچ و آماده تحویل کنی دیگه حالا این وسط بچه داری و اسباب کشی و همسری که کشیک داره هم داشته باشی نور علی نوره خلاصه خرید مدرسه رو انجام دادیم و حدود ۸ شب رسیدیم خونه در حالیکه از خستگی نای حرف زدن هم نداشتم داشتم تو اتاق به دخترک ۷ ماهه ام میرسیدم و تو دلم میگفتم فقط اذان رو بگن نماز بخونم و بیهوش شم غافل از این که بابای خونه به زهرایاسی قول برنامه امشب رو داده. بچه به بغل اومدم تو اشپزخونه که بابا فرمودن خانم بی زحمت برنامه نمایش امشب اتاق زهرایاس رو باهاش درست کن! تو دلم که نه قشنگ به زبون غر زدم که اقا این وقت شب و تو این خستگی و کشیک شما که هرآن ممکنه از بیمارستان زنگ بزنن چه اصراریه خب؟ میگذاریم فردا ولی فرمودن دختری خیلی ذوق داشته از دیشب🤦🏻‍♀️ الانم داره اتاقش رو مرتب میکنه رفتم تو اتاقش دیدم به همه جا دسته گل( اوضاع کمد ها باید دیدنی باشه😏) نشستم کنارش و پرسیدم برنامه ات چیه؟ یکمی که حرف زد گفتم من به نظرم بهتره این برنامه رو بگذاریم هفته بعد و امشب تو اتاقت یه روضه اتاقی بگیریم مثل روضه های خونگی بعد سعی کردم از تو خاطراتش براش یه مثال بزنم که تازه فهمیدم دخترم تاحالا روضه خونگی نرفته و ندیده!! هیچی یکم براش توضیح دادم و قبول کرد برنامه مون این شد که اول با هم لای چندتا خرما رو مغز گردو بگذاریم با چای برای بزرگتر ها و شیر برای بچه ها اماده کنیم و بعد هم بقیه برنامه ها رو با هم هماهنگ کردیم جلسه شروع شد... کارت های ورود رو دادیم بهش و یکی یکی وارد اتاقش شدیم اول سوره قرانی که تازه دارن با داداشش حفظ میکنن رو از تو گوشی پخش کردیم یه دور، بعد نفری یه سوره کوچک از حفظ خوندیم بعد پذیرایی شدیم و در اخر مداحی که قبلش با پدرش انتخاب کرده بود رو پخش کردیم و سینه زدیم و در اخر نماز مغرب عشا به امامت زهرایاس خانم!! البته که برنامه با بچه ها هزارتا بگیر ببند داره مثلا اخرش اینقدر زهرایاس چادر سر کردن رو طول داد که باباش نماز رو شروع کردن اونم شروع کرد به اعتراض که تو نماز همیشه همه منتظر حاج اقا میشن حالا هم باید منتظر حاج خانم( خودش ) میموندین😅 خلاصه به هر سختی بود نماز رو شروع کردیم یه جوری تو نقش فرو رفته بودم که الله اکبر نماز رو که گفتم یه لحظه با خودم فکر کردم الان باید حمد و سوره بخونم یا نه🤐 البته که خستگی هم در این گیجی بی تاثیر نبود و این بود خاطره روضه اتاقی ما در شب اربعین حسینی کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
سلام از اولین روز مدرسه از دیروز بالاخره مدرسه ها در ایالت ما به طور رسمی شروع به کار کردن و در آلمان کلاس اولی ها یک روز دیرتر مدرسه میرن که شد امروز اولش یه جشن ساده و کوچولو بود که با سرود و خوشامد گویی و نمایش اجرا کردن بچه های کلاس دوم و سوم گذشت و بعد هم بچه های یک ساعت رفتن سر کلاس که نقاشی کردن. تو جشن هم پدر و مادر ها و حتی بعضی پدر بزرگ مادربزرگ ها هم اومده بودن. گویا جشن ورود به مدرسه در آلمان خیلی مهمه. اونقدری که به طور باور نکردنی شف به دکتر ارنست خودش خود جوش مرخصی داده بود برای جشن امروز 😳 اعتراف میکنم اینقدری که امروز استرس کارها و تمیز موندن لباس زهرایاس تا مدرسه و ... رو داشتم روز عروسیم نداشتم. کلی هم عکس و فیلم گرفتم ( چون که استثنائا مجاز بود ولی آخرش گفتن اجازه نداریم در اینترنت منتشر کنیم😐) روز ثبت نام بهمون گفتن باید شول توته ( یه بسته های به خصوصی) بگیریم و وسائل مدرسه رو بگذاریم داخلش و تحویل بدیم تا روز جشن اونا به عنوان جایزه بدن به بچه ها ولی خب ما که نمیدونستیم همه خرید ها رو با خود زهرایاس کرده بودیم😮‍💨 یه خانواده دیگه هم از اهالی افغانستان بودن جشن فوق العاده ساده و خودمونی بود و تمام قسمت هاش جز سخنرانی مدیر با بچه های کلاس دوم و سوم بود. اخرش هم هر کدوم از بچه های سال بالایی به ترتیب توی یک صف ایستادن و یکی یکی از اون شول توته ها برمیداشتن و مال هرکسی که بود بهش می دادن و براش ارزوی موفقیت در مدرسه میکردن. حالا دکتر ارنست حساس غیرتی که نکنه نوبت یک پسر بشه که بخواد بسته دختر ما رو بهش تحویل بده! پدر است دیگر!🫠 کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
بعد از تموم شدن کلاس رفتیم داخل و عکس گرفتیم کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع