eitaa logo
کانون دعا پژوهی صادقین
466 دنبال‌کننده
873 عکس
540 ویدیو
62 فایل
کانون دعاپژوهی صادقین تلاش میکند از طریق نشر معارف صحف نورانی ادعیه ائمه اطهار (ع) ، عموم جامعه بخصوص قشر جوان را با آموزه های دعایی ائمه اطهار (ع) بویژه صحیفه ی سجادیه آشنا سازد
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 | مصائب اسرای کربلا تا دمشق 🍂یکی از مصائب جانسوز اهل بیت امام حسین (علیه‌السلام) و اسرای کربلا سختی‌های سفر در مسیر شام و برخورد ظالمانه با اسرا در طول مسیر تا دمشق بوده است. 🔻۱ - مرکب‌های بدون جهاز در خبری که سندش به امام صادق (علیه‌السلام) می‌رسد؛ چنین آمده است: از پدرم علی بن الحسین (علیه‌السلام) در باره بردن او به سوى یزید پرسيدم. فرمود: «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار كردند و سر حسين (عليه‌السلام) بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر اَسترانى بدون پالان، سوار بودند. كسانى كه ما را مى بردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نيزه، ما را احاطه كرده بودند و آزار مى دادند. اگر اشكى از ديده يكى از ما فرو مى‌چكيد، با نيزه به سرش مى‌كوبيدند، تا آن كه وارد شام شديم. جارچى جار زد: اى شاميان! اينان، اسيران اهل بيتِ ملعون اند». 🔻۲ - حوالی دروازه دمشق سید ابن طاووس نوشته است: سر مطهر امام حسین را همراه زنان و اسیران حرکت دادند. نزدیک دمشق که رسیدند، ‌ام کلثوم که جزو اسیران بود، نزد شمر رفت و گفت: خواسته‌ای دارم. گفت: چیست؟ گفت: وقتی ما را وارد شهر می‌کنی، از دروازه‌ای وارد کن که تماشاگران کمتری باشند و بگو این سرها را هم، از بین محمل‌ها کنار برند. بس که ما را در این حال تماشا کردند، شرمنده شدیم. شمر در پاسخ خواسته‌اش، از روی دشمنی و سرکشی، دستور داد سرها را بر نیزه‌ها وسط کجاوه‌ها قرار دهند و آنان را همان‌طور از میان تماشاچیان ببرند تا به دروازه دمشق رسیدند و آنان را در آستانه در مسجد جامع نگه داشتند؛ جایی که اسیران را نگه می‌داشتند. 🔻۳ - شادی مردم شام با رسیدن کاروان اسرا به شام، دمشق غرق در شادی و سرور شد. ساکنان شهر به مانند اعیاد بر در و دیوار شهر پرده‌های دیبا آویخته بودند و به یکدیگر تبریک می‌گفتند و زنانشان دف می‌زدند و بر طبل می‌کوبیدند. جهت مطالعه‌ی بیشتر👇👇👇 📲 fa.wikifeqh.ir/مصائب_اسرای_کربلا_تا_دمشق@dua_sadeqin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈•‌‌‌‌‌‌꧁༼﷽༽꧂•┈ ✅ اذکار و حالات ابی عبدالله الحسین علیه السلام از مکه تا کربلا 💠 «قسمت نهم » 💠 اهمیت ذکر حوقله ... ▪️«دکتر محمد رضا فریدونی » •┈┈••✾☘️🕊☘️✾••┈┈• ⏰۰۰/۴۹" ✅@dua_sadeqin
شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند... گذر گرگ به آهوی حرم‌ها افتاد... ✅@dua_sadeqin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای هشتم صحیفه پناه بردن بخدا از اسراف.aac
23.48M
┈•‌‌‌‌‌‌꧁༼﷽༽꧂•┈ ✅ شرح دعای سوم صحیفه سجادیه ⬅️قرائت دعای سوم صحیفه سجادیه 💠اللَّهُمَّ وَ حَمَلَةُ عَرْشِكَ الَّذِينَ لَا يَفْتُرُونَ مِنْ تَسْبِيحِكَ ، وَ لَا يَسْأَمُونَ مِنْ تَقْدِيسِكَ ، وَ لَا يَسْتَحْسِرُونَ مِنْ عِبَادَتِكَ ، وَ لَا يُؤْثِرُونَ التَّقْصِيرَ عَلَى الْجِدِّ فِي أَمْرِكَ ، وَ لَا يَغْفُلُونَ عَنِ الْوَلَهِ إِلَيْكَ... 💠 اسراف ، از حد تجاوز کردن است ▪️«دکتر محمد رضا فریدونی » •┈┈••✾☘️🕊☘️✾••┈┈• ✅@dua_sadeqin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 چگونگی ورود اسرای اهل بیت (علیهم‌السّلام) به شام ▪️در توصیف چگونگی ورود اسرای اهل بیت (علیهم‌السّلام) به شام از یکی از اصحاب پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به نام سهل بن سعد ساعدی روایت شده که می‌گفت: ▫️«در راه بیت المقدس به شام رسیدم. در آن‌جا شهری دیدم پر از درخت با جویبارهای فراوان؛ در و دیوارش با پرده‌های دیبا آذین بسته شده بود و مردم گرم شادی و سرور بودند و زنان نوازنده را دیدم که دف و طبل به دست، می‌نوازند. با خود گفتم گویا اهل شام عیدی دارند که ما نمی‌دانیم. ▪️(در همین فکرها بودم که) به گروهی از مردم دمشق برخوردم که مشغول صحبت بودند، پس به آنان گفتم: «آیا شما عیدی دارید که ما نمی‌دانیم؟» گفتند: «پیرمرد، به نظر غریب می‌نمایی.» ▫️گفتم: «آری؛ من سهل ساعدی هستم که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دیده و احادیث او را می‌دانم.» گفتند: «ای سهل آیا در شگفت نیستی که چرا از آسمان خون نمی‌بارد و زمین اهلش را فرو نمی‌برد؟» ▪️گفتم: «مگر چه شده است؟» گفتند: «ای سهل، سر حسین (علیه‌السّلام) را از عراق به هدیه می‌آورند.» گفتم: «عجبا سر حسین (علیه‌السّلام) را می‌آورند و این مردم چنین شادمانی می‌کنند؟ ▫️از کدام دروازه وارد می‌شوند؟» گفتند: «از دروازه ساعات.» ▪️هنوز گفتگوهایمان به پایان نرسیده بود که دیدم بیرق‌ها یکی پس از دیگری از راه می‌رسند. پس مردی را دیدم که سری بر نیزه داشت که سیمایش بسیار شبیه سیمای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و از پی آن دختری را دیدم که بر شتری برهنه و بی محمل سوار بود. ▫️خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کیستی؟» گفت: «سکینه دختر حسین (علیه‌السّلام)» ▪️گفتم: «آیا از من کاری ساخته است؟ من سهل بن سعد هستم که جدت را دیده سخن او را شنیده‌ام» گفت: «ای سهل اگر برای تو ممکن است بگو تا این سرها را از اطراف ما کنار ببرند تا مردم به تماشای این سرها مشغول شده کمتر به حرم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نگاه کنند.» ▫️سهل ساعدی می‌گوید: «من خود را به حامل آن سر شریف رساندم و گفتم: «آیا برای تو ممکن است که برای حاجتی که من به تو دارم چهل دینار زر سرخ (چهار صد دینار) بگیری و حاجت مرا بپذیری؟» گفت: «حاجتت چیست؟» گفتم: «این پول‌ها را بگیر و این سر را جلوتر و دور از این زنان ببر.» آن مرد پذیرفت و پول‌ها را گرفت و آن سر را از زنان اهل حرم دور کرد.» جهت مطالعه‌ی بیشتر👇👇👇 📲 fa.wikifeqh.ir/مصائب_اسرای_کربلا_تا_دمشق@dua_sadeqin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📿 الْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ کَفَى بِالْمَرءِ جَهْلا أَلاَّ يَعْرِفَ قَدْرَهُ 🟤عالم کسى است که قدر و منزلت خويش را بشناسد!و براى نادانى انسان همين بس که قدر و منزلت خود را نشناسد. ✅@dua_sadeqin