eitaa logo
هامون
44هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
743 ویدیو
43 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
ز تقدیرش به تابستان چنان گرما شود غالب که گردد ماهی اندر آب و مرغ اندر هوا بریان 💠 @e_adab 💠
🔸خواص عاشورایی: سعید بن عبد اللّه حَنَفى 🔹سعید (سعد) بن عبد اللّه از افراد نامدار حاضر در واقعه كربلاست. او يكى از دعوت كنندگان امام حسين عليه السلام به كوفه بود و همراه دومين گروهى كه نامه كوفيان را براى امام ع آوردند، به حضور ايشان آمد. 🔺شب عاشورا او اینگونه به اباعبدالله ع اظهار ارادت و وفادارى كرد : اگر مى‌دانستم كه كشته مى‌شوم و بار ديگر زنده مى‌شوم و زنده زنده، سوزانده و تكّه تكّه مى‌شوم و هفتاد بار با من، چنين مى‌كنند، باز از تو جدا نمى‌شدم تا در راه تو بميرم. 🔻ظهر عاشورا که امام با جمعی از اصحاب، نماز خوف خواندند، سعيد بن عبد اللّه حنفى، جلوى امام ع ايستاد و با جانش از او محافظت كرد و اجازه نداد تیرهایی که از چپ و راست می‌باریدند، به امام اصابت کند. ♦️پس از اتمام نماز، او بر اثرِ تيرهايى كه خورده بود، به زمين افتاد، در حالى كه مى‌گفت: خدايا ! دشمنان را همچون عاد و ثمود ، لعنت كن. افزون بر جاى ضربه‌هاى شمشير و زخم نيزه‌ها، سيزده تير در بدن او يافتند.
بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل این غم که مراست، کوه قاف است، نه غم آن دل که تو راست، سنگ خاراست، نه دل 💠 @e_adab 💠
ای پسر دی رفت و فردا خود ندانم چون بود عاشقی ورزیم و زین به در جهان خودکام نیست ،۳۰ تیر،درگذشت 💠 @e_adab 💠
🔸خواص عاشورایی: سعید بن عبد اللّه حَنَفى 🔹سعید (سعد) بن عبد اللّه از افراد نامدار حاضر در واقعه كربلاست. او يكى از دعوت كنندگان امام حسين عليه السلام به كوفه بود و همراه دومين گروهى كه نامه كوفيان را براى امام ع آوردند، به حضور ايشان آمد. 🔺شب عاشورا او اینگونه به اباعبدالله ع اظهار ارادت و وفادارى كرد : اگر مى‌دانستم كه كشته مى‌شوم و بار ديگر زنده مى‌شوم و زنده زنده، سوزانده و تكّه تكّه مى‌شوم و هفتاد بار با من، چنين مى‌كنند، باز از تو جدا نمى‌شدم تا در راه تو بميرم. 🔻ظهر عاشورا که امام با جمعی از اصحاب، نماز خوف خواندند، سعيد بن عبد اللّه حنفى، جلوى امام ع ايستاد و با جانش از او محافظت كرد و اجازه نداد تیرهایی که از چپ و راست می‌باریدند، به امام اصابت کند. ♦️پس از اتمام نماز، او بر اثرِ تيرهايى كه خورده بود، به زمين افتاد، در حالى كه مى‌گفت: خدايا ! دشمنان را همچون عاد و ثمود ، لعنت كن. افزون بر جاى ضربه‌هاى شمشير و زخم نيزه‌ها، سيزده تير در بدن او يافتند.
ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا ای عیسی پنهان شده بر طارم مینا بیا از هجر روزم قیر شد دل چون کمان بد تیر شد یعقوب مسکین پیر شد ای یوسف برنا بیا ای موسی عمران که در سینه چه سیناهاستت گاوی خدایی می‌کند از سینه سینا بیا رخ زعفران رنگ آمدم خم داده چون چنگ آمدم در گور تن تنگ آمدم ای جان باپهنا بیا چشم محمد با نمت واشوق گفته در غمت زان طره‌ای اندرهمت ای سر ارسلنا بیا خورشید پیشت چون شفق ای برده از شاهان سبق ای دیده بینا به حق وی سینه دانا بیا ای جان تو و جان‌ها چو تن بی‌جان چه ارزد خود بدن دل داده‌ام دیر است من تا جان دهم جانا بیا تا برده‌ای دل را گرو شد کشت جانم در درو اول تو ای دردا برو و آخر تو درمانا بیا ای تو دوا و چاره‌ام نور دل صدپاره‌ام اندر دل بیچاره‌ام چون غیر تو شد لا بیا نشناختم قدر تو من تا چرخ می‌گوید ز فن دی بر دلش تیری بزن دی بر سرش خارا بیا ای قاب قوس مرتبت وآن دولت بامکرمت کس نیست شاها محرمت در قرب او ادنی بیا ای خسرو مه‌وش بیا ای خوش‌تر از صد خوش بیا ای آب و ای آتش بیا ای در و ای دریا بیا مخدوم جانم شمس دین از جاهت ای روح‌الامین تبریز چون عرش مکین از مسجد اقصی بی 👤 مولانا جآن ❤️ 💠 @e_adab 💠
تو را ‏در روزگاری دوست دارم، ‏که عشق را نمی‌شناسند! ‏ 💠 @e_adab 💠
ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا‏ ‏وی روی تو در آینۀ کَون هویدا‏ ‏‏تا شاهد حسن تو در آیینه نظر کرد‏ ‏عکس رخ خود دید، دید شد واله و شیدا هر لحظه رخت داد جمال رخ خودرا بر دیده خود جلوه بصد کسوت زیبا از دیده عشاق برون کرد نگاهی تا حسن خود از روی بتان کرد تماشا رویت ز پی جلوه گری آینه ساخت آن آینه را نام نهاد آدم و حوّا حسن رخ خود را بمه روی در او دید زان روی شد او آینه جمله اسما چون ناظر و منظور توئی غیر تو کس نیست پس از چه سبب گشت پدید این همه غوغا ایمغربی افاق پر از ولوله گردد سلطان جمال چون بزند خیمه به صحرا 💠 @e_adab 💠
....🖇 کارم چو زلف یار، پریشان و در هم است.. 👤سعدی 🍁 💠 @e_adab 💠
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی چو بگذشت سال از برم شست و پنج فزون کردم اندیشهٔ درد و رنج به تاریخ شاهان نیاز آمدم به پیش اختر دیرساز آمدم بزرگان و با دانش آزادگان نبشتند یکسر همه رایگان نشسته نظاره من از دورشان تو گفتی بدم پیش مزدورشان جز احسنت از ایشان نبد بهره‌ام بکفت اندر احسنتشان زهره‌ام سربدره‌های کهن بسته شد وزان بند روشن دلم خسته شد ازین نامور نامداران شهر علی دیلمی بود کوراست بهر که همواره کارش بخوبی روان به نزد بزرگان روشن روان حسین قتیب است از آزادگان که ازمن نخواهد سخن رایگان ازویم خور و پوشش و سیم و زر وزو یافتم جنبش و پای و پر نیم آگه از اصل و فرع خراج همی‌غلتم اندر میان دواج جهاندار اگر نیستی تنگ دست مرا بر سرگاه بودی نشست چو سال اندر آمد به هفتاد ویک همی زیر بیت اندر آرم فلک همی گاه محمود آباد باد سرش سبز باد و دلش شاد باد چنانش ستایم که اندر جهان سخن باشد از آشکار ونهان مرا از بزرگان ستایش بود ستایش ورا در فزایش بود که جاوید باد آن خردمند مرد همیشه به کام دلش کارکرد همش رای و هم دانش وهم نسب چراغ عجم آفتاب عرب سرآمد کنون قصهٔ یزدگرد به ماه سفندار مد روز ارد ز هجرت شده پنج هشتادبار به نام جهانداور کردگار چواین نامور نامه آمد ببن ز من روی کشور شود پرسخن از آن پس نمیرم که من زنده‌ام که تخم سخن من پراگنده‌ام هر آنکس که دارد هش و رای و دین پس از مرگ بر من کند آفرین 👤 فردوسی 📜 💠 @e_adab 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چون نقشِ غم ز دور ببینی شراب خواه تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرّر است 💠 @e_adab 💠