این که دورِ دور باشم از تو و نبینمت جا نمی شود به حجم باورم ، قبول کن #مهدی_فرجی 💠 @e_adab 💠

نه سراغی نه سلامی خبری می خواهم قدر یک قاصدک از تو اثری می خواهم خواب وبیدارشب و روز بدنبال من است جز مگر یاد تو یار سفری می خواهم؟ درخودم هرچه فرورفتم وماندم کافیست رو به بیرون زدن ازخویش،دری میخواهم بعد عمری که قفس وا شد و آزاد شدم تازه برگشتم و دیدم که پری می خواهم سر به راهم تو مرا سر به هوا میخواهی پس نه راهی نه هوایی نه سری میخواهم چشم در شوق توبیدارتری می طلبم دل در دام تو افتاده تری می خواهم در زمین ریشه گرفتم که سر افراز شوم بی توخشکیدم ولطف تبری می خواهم #مهدی_فرجی 🌸🌸🌸 💠 @e_adab 💠

حرف را میشود ازحنجره بلعید ونگفت ‌! واى اگر چشم ‌ بخواند؛ غمِ ناپیدا را... #مهدی_فرجی 💠 @e_adab 💠

🌸 روزی قرار شد برسیم آخرش به هم حالا بگو پس از نرسیدن، قرار چیست؟! 👤 #مهدی_فرجی 💠 @e_adab 💠

🌸 نمِ باران نشسته روی شعرم... دفترم یعنی! نمی‌بینم تو را ابریست در چشم تَرم یعنی سرم داغ است و یک کوره تبم، انگار خورشیدم فقط یکریز می‌گردد جهان دورِ سرم یعنی تو را از من جدا کردند و پشت میله‌ها ماندم تمام هستی‌ام نابود شد، بال و پرم یعنی نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم اذان گفتند و من کاری نکردم... کافرم یعنی؟ اگر ده سال بر می‌گشتم از امروز می‌دیدی که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن پس از من آنچه می‌ماند به جا؛ خاکسترم یعنی نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم اگر منظورت این‌ها بود، خوبم... بهترم یعنی! 👤 #مهدی_فرجی 💠 @e_adab 💠

اين و آن هيچ مهم نيست چه فكری بكنند غم نداريم‌... بزرگ است خدای خودمان‌! #مهدی_فرجی 💠 @e_adab 💠

🌸 اين و آن هيچ مهم نيست چه فكری بكنند غم نداريم‌... بزرگ است خدای خودمان‌! 👤 #مهدی_فرجی 💠 @e_adab 💠

یک آسمان پرندگی‌ام دادی و مرا در تنگنایِ «از تو پریدن‌» گذاشتی‌ #مهدی_فرجی 💠 @e_adab 💠

🌸 شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن گریه کن! پس شانه مردانه می‌خواهی چه‌کار؟ 👤 #مهدی_فرجی 💠 @e_adab 💠

من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم در بسته شد آن‌گونه که انگار دری نیست #مهدی_فرجی 💠 @e_adab 💠

حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم آخ تا می بینمت یک جور دیگر می شوم با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند یاسم و باران که می بارد معطر می شوم... #مهدی_فرجی 💠 @e_adab 💠

‌ دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟ دام بگذاری اسیرم، دانه می‌خواهی چه کار؟ تا ابد دور تو می‌گردم، بسوزان، عشق کن‌ ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟ مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود راستی تو این‌همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟ مثل من آواره شو از چاردیواری درآ در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟ خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟ شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌ گریه کن پس شانه‌ی مردانه می‌خواهی چه کار؟ #مهدی_فرجی 💠 @e_adab 💠