🍁
یه جا بود توی خونه ی پدری ، می گفتیم "ته طاقی" ، یه شکاف بدون در که لحاف تشکها رو توش می چیدند.
یه طاقچه یه متر قد، یه تخت! جلوشو یه پرده گل مگلی می زدند تا خونه خوشکل بشه!
بهمون گفته بودند که وقتایی که زلزله میاد، بدو بدو نرین سمت حیاط؛ برین ته طاقی پناه بگیرین. امن امنه ! ...همیشه اون گوشه اتاق رو بیشتر دوست داشتم. حس خوبی بهم میداد. گرم و نرم.
حتی توی بازی همیشه اونجا قایم می شدم. یا وقتی دعوام میشد اونجا پناهم بود.
فک کنم مزه آغوش اونجوریه.
میخواستم بگم تو همون "ته طاقی" خونه ی منی ؛ پناه، امن، گرم و خاص
🌼🌸🌷🌷🌸🌼
💠 @e_adab 💠
زندگی، بی تو پُر از غم شدنش حتمی بود
با تو امّا غمِ من کم شدنش حتمی بود
🦋
همه جا، از همه کس زخمِ زبان می خوردم
این وسط اسمِ تو مرهم شدنش حتمی بود
🦋
رگِ خوابِ تو اگر دست دلم می افتاد
قصّه ی عشق، فراهم شدنش حتمی بود
🦋
پا به پای من اگر آمده بودی در شهر
این خبر سوژه ی عالم شدنش حتمی بود
🦋
بین ما موش دواندند! خودت می دانی
چون که این رابطه محکم شدنش حتمی بود
🦋
سیب و قلیان دو سیب و من و تو، در این حال
شخصِ ابلیس هم آدم شدنش حتمی بود!
🦋
شک ندارم که اگر پای تو در بین نبود
«جنّت آباد» جهنّم شدنش حتمی بود!
✍امید صباغ نو
💠 @e_adab 💠
#محض_دلبری🌱
🕊یڪے یدونـہ مَن ...
میگن بعضی آدما ساخته شدن برای
اینکه بهت حس خوب و آرامش بدن
یکی مثل «طُ» ...
بهترینم مرسے ڪـہ هستی
مرسے ڪـہ امید و انگیزه ی فردای منی
مرسے ڪـہ توی تمام بدی های دنیا
طُ قشنگترین زیبایی زندگیمی ...
بودنت بوی عشق و آرامش میده ..
طُ برای من تَه تَهِ همه ی چیزای خوبی
همدمُ...همراز و رفیقِ مَن
بودنت شبیه معجزس
توی غم هام طُ بودی آرومم کردی...
توی سختیا طُ بودی که کمکم کردی
پاشم و ادامه بدم...
طُ تنها کسی هستی که خط به خط
منو میخونی زیر سطرهام خط میکشی و
مینویسی: درستش کن :)
بمونی برام دلیل زندگیم ..🫀♥️🫂
♥️🕊
💠 @e_adab 💠
🌷🌸🌼🌹🌹🌼🌸🌷
چه نیکوست اگر به جای قانون منفی کاهش،
از قانون مثبت افزایش استفاده شود...
اغلب وقتی مردم به انتقاد و ملامت و تحقیر دیگران میپردازند نمیدانند که طبق قانون کنش ذهن، به دعوت همان ویژگیها رفتهاند و همانها را به زندگی خود فرا میخوانند
هرگز وقت خود را، خواه درباره خودتان و خواه دیگران، با اندیشه کاهش تلف نکنید.
یقین بدارید آنچه از خود بیرون میفرستید چند برابر به خودتان باز میگردد و همانگونه تجربهها را در زندگیتان پدید میآورد.
💠 @e_adab 💠
#محض_دلبری🌱
🕊بیاوبرا؎ِاینْ «دوستْداشتَنتْ» فِکریٖبٌکنْ
جانمیشَوددَر«قَلبـَم»..♥️🦋
♥️🕊
💠 @e_adab 💠
🍁
#تلنگر
متاهل ها میخواهند طلاق بگیرند،
💢مجردها دوست دارند ازدواج کنند!
کودکان میخواهند زود بزرگ شوند،
💢بزرگتر ها دوست دارند به دوران کودکی برگردند!
شاغلان از شغلشان مینالند،
💢بیکارها دنبال شغلند!
فقرا حسرت ثروتمندان را میخورند،
💢ثروتمندان از دغدغه مینالند!
افراد مشهور از چشم مردم قایم میشوند،
💢مردم عادی میخواهند مشهور شوند!
سیاه پوستان دوست دارند سفید پوست شوند،
💢سفید پوستان خود را برنزه میکنند!
هیچ کس نمیداند تنها فرمول خوشحالی این است:
💢قدر داشته هایت را بدان و از آنها لذت ببر
💠 @e_adab 💠
🍁
👌🏻👌🏻داستان زیبا
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنواییاش کم شده است.
به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمیدانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد به این دلیل، نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش سادهای وجود دارد.
این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو: ابتدا در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن، بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد.
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود.
مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود ۴ متر است، بگذار امتحان کنم، و سوالش را مطرح کرد.
جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید، بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید.
سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید، این بار جلوتر رفت و گفت: شام چی داریم؟
و این بار همسرش گفت: مگه کری؟! برای چهارمین بار میگم، خوراک مرغ!
گاهی هم بد نیست که نگاهی به درون خودمان بیندازیم شاید عیبهایی که تصور میکنیم در دیگران است در واقع در خودمان وجود دارد.
💠 @e_adab 💠