هوای کهنهی این شهر تازه دم کرده
گناهکاریمان «تُنـزل الـنِقـم» کرده
«ظلمتُ نَفسی» ما را شنید دلبر و گفت:
امان ز نفس کسی که به خود ستم کرده
به شوق یوسف اگر چشممان چو یعقوب است
هنوز گـریه به درد فـراق کم کرده
چه میشود سحری دیده بارد و بیند
کریم، بارش باران به ما کـرم کرده
ای آسمان ز چه گشتی بخیل؟ پر وا کن
گناه کرده اگر شیعه، توبه هم کرده
به توبههای محرم قسم که شوق ظهور
فـدائیان تو را با تو هم قسم کرده
هوای کرب و بلا جان تازهام داده
دل حزین مرا راهی حرم کرده
امام عشق و محبت، خدا کند بینم
نسیم کرب و بلا آسمانیام کرده
#نـوكـر_نـوشـت:
#آقــا_جــان
علٺ ڪوری یعقوب نبی معلوم اسٺ
شهـر بـی یار مگـر ارزش دیـدن دارد
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام #اباعبدالله
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_سعید_کمالی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
✨﷽✨
#داستان_بسیار_زیبا
✍ استاد فاطمی نيا می گويد :
✅ علامه جعفری از پدر آیت الله خوئی، مرحوم آقا سید علی اکبر خوئی، نقل می کند در قدیم در شهر خوی یک زنی بسیار زیبا بوده. چون شهر کوچک بود همه هم را می شناختند این دختر زیبا نصیب جوانی شد. مکه ای برای این جوان واجب شد. این جوان ذهنش بد جوری مشغول شد که در این مدت طولانی که باید با شتر و...سفر کنم این زن را به چه کسی بسپارم. نزد مقدسی رفت که زنش به او بسپارد او قبول نمی کند و می گوید نامحرم است، چشممان به او می افتد به گناه می افتیم. داشی در خوی بوده مشهور بوده به علی باباخان.
به او گفت: می خواهم بروم مکه می خواهم زنم را به شما بسپارم. دخترهایش را صدا زد و گفت: او را ببرید داخل. خیالت تخت برو مکه. جوان رفت مکه بعد از شش هفت ماه با اشتیاق رفت در خونه علی باباخان زنش را تحویل بگیرد. در زد گفت: آمده ام زنم را ببرم. گفتند: بابا علی خان نیست ما نمی توانیم او را تحویل دهیم.
💭 گفت: بابا علی خان کجاست؟ گفتند: تبریز.راه زیادی بود و ماشینی نبود بالاخره خودش را رساند به تبریز. علی باباخان را پیدا کرد. گفت: اینجا چه می کنی؟ گفت: تو این زن را سپرده بودی به من. شنیده بودم که این زن زیبا است. ترسیدم حتی در این حد که بیاد به ذهنم که ببینم این چه شکلی است. به همین دلیل تو که رفتی من تمام مدت را رفتم تبریز تا تو برگردی.
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#اطلاعیه
میلاد امام مهربانی ها حضرت رضا
( علیه السلام )
به کلام
حجت الاسلام عباسی
بانوای
کربلایی حمید چاوشا
چهار شنبه ۱۱ تیر به همراه نماز مغرب و عشاء
#آستان_مقدس_امام_زاده_حسین (علیه السلام)
هیئت ابن الرضا (علیه السلام )
صحن، یکباره به آوای تو برمی خیزد
جمعیت پیش قدمهای تو برمی خیزد
تو فلج بودی و ارباب شفایت داده
صحن پیداست که در پای تو برمی خیزد
قبل از این هیچ نبودی پس از این محترمی
احترام است که از جای تو برمی خیزد
تو به امضای امام خودت از جا برخیز
همه ی شهر به امضای تو برمی خیزد
گیرم اصلا به کلاف آمده باشی، یوسف
به خریداری کالای تو برمی خیزد
نوکرش باش و دم مرگ رضا را بطلب
مطمئن باش که آقای تو برمی خیزد
لطف او را پس از این نیز خودت خواهی دید
داخل قبر که اعضای تو برمی خیزد
از سه باری که خودش گفته یکی مانده هنوز
یار از امروز به فردای تو برمی خیزد
بموالاتکم ای عشق... بخوان ای شاعر
که قلم باز به انشای تو برمی خیزد
مثل نقاره گلو را پر فریادش کن
صحن اینبار به آوای تو برمی خیزد
#نـوكــر_نـوشـت:
#یا_امـام_رضـا
گفتهاند که عُقدهام را تو فقط وا میکنی
هر دری که بسته باشد، از کَرَم وا میکنی
دربـهـای کــــربـلا بسته به رویـم آقـا
این بَرات کربلایَم را، کِی تو امضا میکنی
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... #چهارشنبتون_امام_رضایی (ع)
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_محمد_سخندان
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
ماجرای «ضامن آهو» بودن امام رضا(ع) چیست؟
آنچه در ذیل میآید حکایتی کهن است که عالم ممتاز، شیخ صدوق(۳۱۱ه.ق-۳۸۱ه.ق) آن را نقل کرده، که به احتمال بسیار ضامن آهو بودن امام رضا از آنجا نشأت گرفته است.
و اینک حکایت:
ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی میگوید: روزی برای شکار به بیرون رفتم و یوزی را به دنبال آهویی روانه کردم، یوز همچنان دنبال آهو میدوید تا به ناچار آهو را به پای دیواری کشانید، و آهو آنجا ایستاد. یوز هم روبرویش ایستاد ولی به او نزدیک نمیشد، هرچه کوشش کردیم که یوز به آهو نزدیک شود یوز از جایش نمی جَست و از خود تکان نمیخورد، ولی هر گاه که آهو از جای خود(همان کنار دیوار) دور میشد یوز هم او را دنبال میکرد اما همین که به دیوار پناه میبرد یوز بازمیگشت تا آنکه آهو به سوراخ مانندی در دیوار آن مزار داخل شد، من وارد مزار حضرت رضا(علیه السلام) شدم و از ابو نصر مُقری(ظاهراً قاری قبر مطهر امام رضا(ع)بوده است) پرسیدم که آهویی که همین حالا وارد مزار شد کو؟ گفت ندیدمش، همان لحظه به جایی که آهو داخلش شده بود وارد شدم و پشگلهای آهو و رد پیشابش(=ادرار) را دیدم ولی خود آهو را نه!.
پس از آن پس با خودم عهد کردم که زائران حضرتش را نیازارم و با خوشی با آنها رفتار کنم. از آن پس هرگاه مشکلی برایم پیش می آمد به این«مشهد» روی می آوردم و حاجت خویش را می خواستم خداوند حاجت مرا برآورده می فرمود... و هیچ گاه از خداوند تعالی در آنجا حاجتی نخواستم مگر آنکه آن را مستجاب میکرد و این چیزی است که از برکات این مشهد-که سلام خدا بر ساکنش باد-بر من آشکار شد.
منبع: عیون اخبار الرضا؛ شیخ صَدوق؛ به نقل از مقاله استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی در کتاب حاصل اوقات؛ ص ۴۵۸-۴۵۷.
─┅─═इई 🌺🌼🌺ईइ═─┅─
هوا هوای حسینیهها، شب جمعه
رسیده این دل من تا خدا، شب جمعه
شب زیارت مخصوص سیدالشهدا
شب زیارت ارباب ما، شب جمعه
حوائج همگی مستجاب خواهد شد
رواست حاجت دل با دعا، شب جمعه
#حسین گفتم و در بین روضه میشنوم
صدای #مـادر_سادات را شب جمعه
خدا کند که همین روزها حـرم باشم
خدا کند برسم کـربلا، شب جمعه
حرم بیایم و بر سینه مُهر غم بزنم
کنار مرقد شش گوشه از تو دم بزنم
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسـیـن_جــان
همیشه هر شب جمعه به سینه غم دارم
حرارتی است قدیمی که در دلـم دارم
حسین گفتم و جان و دلم به جوش آمد
مرا ببخش، فقط اشک تازه دم دارم
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير...
#روزيتون_زیارت_كـربلاي_مـعـلـی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_مصطفی_بختی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
✨🌼✨
✨ میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد ✨
✍ مشهور است که امام رضا علیه السلام در پنج شنبه یا جمعه ۱۱ ذی القعده سال ۱۴۸ قمری در مدینه متولد شد. مأمون که برای حفظ حکومت خود امام رضا علیه السلام را از مدینه به مرو آورده بود و با ترفندهای خود و اطرافیان به اهداف خود نرسیده بود، وقتی که رفتار و قاطعیت آن حضرت را دید، دریافت که گفتار و رفتار آن حضرت در نهایت موجب ضعف و تزلزل حکومت او می شود و از سوی دیگر عباسیّان همواره در مورد ولایت عهدی امام رضا علیه السلام مأمون را تهدید می کردند و به او هشدار می دادند. در نتیجه وی تصمیم گرفت که آن حضرت را به گونه ای از میان ببرد. ولی کاملاً مراقب بود که این عمل به طور کاملاً محرمانه انجام گیرد تا مسئله جدیدی برای حکومتش پیش نیاید. لذا با مسموم کردن آن حضرت به هدف خود رسید. امام علیه السلام در روز آخر صفر بر اثر زهر مسموم و دعوت حق را لبیک گفت و به اجداد پاکش پیوست.
❶ نان را با کارد قطع مکنید، آن را با دست بشکنید.
⇦الکافی ج۶ ص۳۰۴
❷ هر که اندوه مومنی را برطرف کند، خداوند روز قیامت اندوه او را از دل او بر می دارد.
⇦اصول کافی ج۳ ص۲۸۶
❸ هرکس قدرت بر کاری که گناهان او را بپوشاند و از بین ببرد، نداشته باشد، پس باید بر محمد بر آل او بسیار درود بفرستد، زیرا صلوات گناهان را به کلی ویران می کند.
⇦وسائل الشیعه ج۷ ص۱۹۴
❹ هرگاه بندگان، گناهان جدیدی را بیاورند که قبلا آن را انجام نمی دادند، خداوند هم بلاهای جدیدی را برای آنان می آورد، که قبلا از آن آگاه نبودند.
⇦علل الشرایع ج۲ ص۵۲۲
📚 احادیث الطلاب ص۹۲۴ تا ۹۴۰