ای که گره ز کار دلم باز میکنی
جانم به لب رسیده چرا ناز میکنی
مثل همیشه تا که ز تو دور می شوم
با یک نگاه عاشقی آغاز میکنی
در انتظار سیصد و سیزده نفر
عمری بُوَد که صحبت سرباز میکنی
صاحب نفس بیا و به داد دلم برس
ای آنکه با دعای خود اعجاز میکنی
تاکه به روی بال و پرم دست میکشی
دل را ز عشق لایق پرواز میکنی
در بین گریه کردنم احساس می کنم
داری محبتت به من ابراز می کنی
تا که درعاشقی به دربسته میخورم
با یک سلام در به رویم باز میکنی
در وقت مرگ بردلم افتاده ای حبیب
این روسیاه را تو سرافراز میکنی
با یک نگاه تا به خدا میبری مرا
کی یک غروب کرب وبلا میبری مرا
#نـوكــر_نـوشــت:
#یابنالحسن
از سفره ای که وقت #سحر پهن می کنی
مانده غذا و خورده ی نانی به ما بده
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #اباعبدالله
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_علی_رحیمی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم