eitaa logo
«شَهِــیدْ اِبْراٰهِــیمِ هــاٰدِیْ»
207 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
803 ویدیو
3 فایل
﷽ بہ‌عشق امام‌حسین‌؏♥️ اینجاقراره‌ڪہ‌فقط‌ازشھدادرس‌زندگۍبگیریم♥! مطمئن باشید شھدا دعوتتون ڪردند🕊 پس #لفت‌ندید.😊 #کپے‌باذکرصلوات‌آزاده خادم کانال: @farhadi13861402 لینک دعوتمون:🌹 https://eitaa.com/joinchat/3182625210C42aea3832d
مشاهده در ایتا
دانلود
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللهِ وَعَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین. 🤍🕊 ✨  هرکه خواهد بِخدا بندگی آغاز کند باید عبداللَهی احساس خود ابراز کند کیست این طفل که در کودکی اعجاز کند قدرت فاطمی اش بُرده به بابا حَسَنش✨ 🤍🕊
دههٔ اول محرم منحصر به امام حسین علیه‌السلام است، اگر انسان بتواند باید هیچ‌ کار غیرضروری، مگر کارهای مربوط به امام حسین علیه‌السلام انجام ندهد. ‹ آیت‌ الله‌ جاودان ›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کار خوبه برای خدا باشه... ✨ به قول شهید هادی، مشکل ما اینه برای رضای همه کار می‌کنیم جز برای رضای خدا... واسه همینه کارامون نداره.. 🌱از حالا هر قدمی خواستی برداری، بگو خدا جون فقط برای رضای خودت 🌼فقط و فقط لبخنـــد خودت...
مشکل ما اینه برای رضای همه کار میکنیم جز خدا🥺🕊🤍
اگه تونستی توی سختی های زندگیت خدا رو اولویت قرار بدی و دلت رو بهش قرص کنی بردی به قول شهید هادی مشکل کار های ما این است که برای رضای همه کار می‌کنیم، به جزخدا
مشکل کار ما این است که برای رضای همه کار می کنیم جز خدا !🥺💔
17.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊' . دلـــــم‌عاقبـت‌بہ‌خیرے‌مےخواهد🥺 زیر‌سایہ‌ےپرچــم باذڪر‌نامـــــت...!🤍 •┈••✾❀🖤🥀❀✾••┈•• @ebrAhimhadi123 🤍🕊
📚 بــزرگان دين توصيه ميکنند براي رفع مشــکلات خودتــان، تا ميتوانيد مشکل مردم را حل کنيد. همچنين توصيه ميکنند تا ميتوانيد به مردم اطعام کنيد و اينگونه، بسياري از گرفتاريهايتان را بر طرف سازيد. غروب ماه رمضان بود. ابراهيم آمد در خانه ما و بعد از ســلام و احوالپرسي يــک قابلمه از من گرفت! بعد داخل کله‌پزي رفت. به دنبالش آمدم و گفتم: ابرام جون کله پاچه براي افطاري! عجب حالي ميده؟! گفت: راســت ميگي، ولي براي من نيست. يك دست کامل کله پاچه و چند تا نان ســنگک گرفت. وقتي بيرون آمد ايرج با موتور رسيد. ابراهيم هم سوار شد و خداحافظي کرد.با خودم گفتم: لابد چند تا رفيق جمع شــدند و با هم افطاري ميخورند. از اينکه به من تعارف هم نکرد ناراحت شــدم. فــرداي آن روز ايرج را ديدم و پرسيدم: ديروز کجا رفتيد!؟ ...