eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.1هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔶🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔶🔷 🌐 🔸آیا اجساد کرونایی را با آهک از بین می‌برند؟ رئیس گروه بهداشت دانشگاه شهید بهشتی: 🔹روی اجساد آهک ریخته نمی‌شود، بلکه ابتدا یک لایه آهکی در انتهای قبر پاشیده می‌شود و جسد را در قبر می‌گذارند و بر روی آن خاک می‌ریزند. 🔹به دلیل اینکه ویروس در داخل بدن فرد جانباخته وجود دارد، باید این نکات رعایت شود. 🔹امکان دارد این ویروس خاک را آلوده کند و از خاک به آب‌های زیرزمینی انتقال پیدا کند. ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
📖🔰«««﷽»»»🔰📖 🔈 √|| گروه ختم قران و ذکر ❣||√ 💠برای گرفتن لینک گروه ختم به ایدی خادم مراجعه کنید⤵️ 💫ایدی خادم ختم👇 ➣🆔 @Zahrayyy. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 💠 جهت حاجت روایی خود در گروه ختم قران و ختم ذکر نام خود رابه ایدی خادمین ما بفرستید 💫خادمین گروه ختم قران👇 🆔 @Shahadat3133 💫خادمین گروه ختم ذکر👇 🆔 @Zahrayyy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنی با یک عزیز که میخواست با یک آتئیست ازدواج کند - ب.mp3
15.94M
آیا ازدواج مسلمان با فرد بی دین، جایز است؟ آیا سؤالات آتئيست ها پاسخ دارد؟ پاسخی صمیمانه و قرآنی به یک عزیز که درگیر عاطفی یک آتئیست شده و تحت فشار عشقی و عقیدتی قرار گرفته است. لطفا تا آخر بشنوید صوت 33 دقیقه ای حاوی نکات مهمی درباره : جنگ و خشونت در اسلام جایگاه زنان و حقوق زن در قرآن اصلاح یک اشتباه رایج درباره معنای فتنه انصاف قران درباره منافع شراب و قمار و گناهی بزرگِ آنها ماجرای تقیه ی عمار و کشته شدن پدر و مادرش ایا ازدواج با مشروبخواران عاقبت خوبی دارد؟ مظلومیت زن در طول تاریخ و نگاه دین جایگاه ایتام و رسیدگی به نیازمندانِ فامیل ...........🌹🌹............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........🌹🌹..................
39.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 تاریخ تولد : ۱۳۲۵/۱۰/۱ تاریخ شهادت : ۱۳۶۰/۷/۷ سِمت : قائم مقام فرماندهی سپاه پاسدران / سرهنگ دوم راوی : خانم زهرا موزرانی ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام خسته نباشید من از طریق کانال شما با شهید ابراهیم هادی آشنا شدم بعد کتاباشو خریدم خیلی علاقه مند شدم به این شهید بزرگوار طوری که تنها دلخوشیم حرف زدن و ذکر گفتن واسه این شهید بزرگوار هست من که هیچوقت در مورد شهدا پیگیر نبودم اصلا برام مهم نبود الان که از طریق شهید هادی با شهدا آشنا شدم خجالت میکشم این همه سال یاد شهدا نبودم ان شاء الله که من رو ببخشن و اون دنیا شفاعت کنن🙏 یه دنیا ممنون از کانال خوبتون ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆.................. ✍شما عزیزان هم میتونید دلنوشته های خودتون رو برای ما ارسال کنید تا در کانال قرار بدیم☺️ 🆔@Kararr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#عاشقانه_دو_مدافع 💘 #قسمت_5⃣4⃣ _هرچقدر اصرار کردم قبول نکرد که بمونہ و رفتیم خونہ ما... جاشو تو ات
💘 ⃣4⃣ جلوی درشون بودیم علی صدام کردو گفت:با هم نریم با تعجب نگاهش کردم وگفتم:چراا⁉️سرشو انداخت پاییـݧ و گفت نمیخوام مارو باهم ببینہ حرفشو تایید کردم و رفتیم داخل خونہ باورم نمیشد یہ خونہ ۸۰‌ مترے و کوچیک باساده تریـݧ وسایل _خانم ها داخل اتاق بودݧ ،رفتم سمت اتاق خانم مصطفے بہ پام بلند شد.بهش میخورد۲۳سالش باشہ صورت سبزه و جذابے داشت آدمو جذب خودش میکردکنارش نشستم و خودمومعرفے کردم دستموگرفت،لبخند کمرنگے زد و گفت:خوشبختم تعریفتونو زیادشنیده بودم اما قسمت نشده بودببینمتوݧ چهره ے آرومے داشت اما غم وتونگاهش.احساس.میکردم _از مصطفے برام میگفت از ایـݧ کہ از بچگے دوسش داشتہ ومنتظرمونده کہ اوݧ بیاد خواستگاریش.از ایـݧ کہ چقد خوش اخلاق ومهربوݧ بوده،از ۶ماهے کہ باهم.بودݧ.وخاطراتشوݧ بغضم گرفت و یہ قطره اشک ازچشمام جارے شد سریع پاکش کردم و لبخند زدم حرفاش بهم آرامش میداد اما دوست نداشتم خودمو بزارم جاے اوݧ_موقع برگشت تو ماشیـݧ سکوت کرده بودم چیزے نمیگفتم علے روز بہ روز حال روحیش بهترمیشداماهنوزمثل قبل نشده بودزیاد نمیدیدمش یا سرکار بود یا مشغول درس خوندݧ واسہ امتحاناش بود اخہ دیگہ ترم آخر بودتا اربعیـݧ یہ هفتہ مونده بودو دنبال کارهاموݧ بودیم_دل تو دلم نبودخوشحال بودم کہ اولیـݧ زیارتمو دارم با علے میرم  اونم چہ زیارتے.یہ هفتہ اے بود اردلان زنگ نزده بود زهرا خونہ ے ما بود،رو مبل نشستہ بودو کلافہ کانال تلوزیونو عوض میکرد ماماݧ هم کلافہ ونگران، تسبیح بدست درحال ذکرگفتـݧ بود بابا هم داشت روزنامہ میخوند_اردلاݧ بہ ما سپرده بود کہ بہ هیچ عنوان نزاریم مامان و زهرا اخبار نگاه کـنـݧ.زهرا همینطورکہ داشت کانالوعوض میکرد رسید بہ شبکہ شیش.گوینده اخبار در حال خوندݧ خبر بود کہ بہ کلمہ ے"تکفیرے هادرمرز سوریہ"رسیدیکدفعہ همہ ے حواس ها رفت سمت تلوزیوݧ سریع رفتم پیش زهرا و با هیجان گفتم:إ زهرا ساعت ۷ الان او سریال شروع میشہ کنترلو از دستش گرفتمو کانالو عوض کردم _بنده خدا زهرا هاج و واج نگام میکرداما ماماݧ صداش دراومد:اسماء بزن اخبار ببینم چے میگفت بیخیال ماماݧ بزار فیلمو ببینیم دوباره باصداےبلندکہ حرصوعصبانیت هم قاطیش بود داد زد: میگم بزن اونجا بعدهم.اومدسمتم، کنترلو از دستم کشیدو زدشبکہ شیش.بدشانسے هنوز اوݧ خبر تموم نشده بودتلویزیوݧ عکسهاے شهداے سوریہ و منطقہ اے کہ توسط تکفیرے ها اشغال شده بود و نشوݧ میدادماماݧ چشماشو ریز کرد و سرشو یکم برد جلوتریکدفعہ از جاش بلند شد و با دودست محکم زد تو صورتش:یا ابوالفضل اردلان.بابا روزنامہ رو پرت کردواومدسمت,مامان.کواردلان❓چے❓منو زهرا ماماݧو گرفتہ بودیم کہ خودشو نزنہ ماماݧ ازشدت گریہ نمیتونست جواب بابا رو بده وبا دست بہ تلوزیون اشاره میکردسرمونو چرخوندیم سمت تلویزیوݧ.اخبار تموم شده بود_بابا کلافہ کانال ها رو اینورو اونور میکردبراے ماماݧ یکم آب قند آوردم و دادم بهش حالش کہ بهتر شد بابا دوباره ازش پرسیدخانم اردلان و کجا دیدے❓دوباره شروع کرد بہ گریہ کردݧوگفت:اونجا تو اخباردیدم داشتـݧ جنازه هارو نشوݧ میدادݧ بچم اونجا بود رنگ و روے زهرا پرید اما هیچےنمیگفت.باباعصبانےشدوگفت:آخہ توازکجافهمیدےاردلاݧ.بود❓مگہ واضح,دیدے❓چرا با خودت اینطورے میکنے❓بعد هم بہ زهرا اشاره کردو گفت: نگاه کـݧ رنگ و روے بچرو ماماݧ آرومتر شدو گفت: خودم دیدم هیکلش و موهاش مث اردلاݧ مـݧ بود ببیـݧ یہ هفتہ ام هست کہ زنگ نزده واے بچم خدا نگراݧ شدم گوشے و برداشتم وازطریق اینترنت رفتم تو لیست شهداے مدافع دستام میلرزیدو قلبم تندتند میزداز زهرا اسم تیپشو و پرسیدم وارد کردم و تو لیست دنبال اسم اردلان میگشتم.خدا خدا میکردم اسمش نباشہ_یکدفعہ چشمم خوردبہ اسم.اردلاݧ,احساس کردم سرم داره گیچ میره و جلو چشماش داره سیاه میشہ با هر زحمتے بود گوشیو تو یہ دستم نگہ داشتم و یہ دست دیگمو گذاشتم رو سرم بہ خودم میگفتم اشتباه دیدم،دست و پام شل شده بودوحضرت زینب و قسم میدادم.چشمامومحکم بازو بستہ کردم و دوباره خوندم اردلاݧ سعادتےدستمو گذاشتم رو قلبم ونفس راحتے کشیدم و زیرلب گفتم خدایا شکرت_زهرا داشت نگاهم میکرد،دستمو گرفت و بانگرانے پرسید چیشد اسماء سرم هنوز داشت گیج میرفت دستشوفشار دادموگفتم نگراݧ نباش اسمش نبودپس.چراتواینطورے شدے❓هیچے میشہ یہ لیواݧ آب بیارےبرام❓اسماء راستشو بگو مـݧ طاقتشو دارم.إزهرا بخدا اسمش نبود،فقط یہ اسم اردلان بود ولے فامیلیش سعادتے بودزهرا پووفے کردو رفت سمت آشپزخونہ گوشے و بردم پیش مامانوبابا،نشونشوݧ دادم تاخیالشو راحت بشہ_بابا عصبانے شدو زیرلب بہ ماماݧ,غرمیزدورفت,سمت.اتاق,زنگ.خونہروزدآیفونو برداشتم:کیه کسےجواب,نداد.دوباره.پرسیدم.کیہ مأمورگازمیشہ تشریف,بیاریدپاییـݧ.آیفوݧوگذاشتم.زهراپرسیدکےبود❓شونہ هاموانداختم.بالاوگفتم.مأمورگازچہ صدایےداشت,چادرموسرکردم.پلہ هاروتندتندرفتم پاییـن.... @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎊🕊 ⃣0⃣1⃣ 💕بر چهرۀ پر ز نور مهدی صلوات 🌸بر جان و دل صبور مهدی صلوات      💕تا امر فرج شود مهیّا ، بفرست 🌸بهر فرج و ظهور مهدی صلوات 🌸 اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 💕 مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌸 وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم 🔻با منتشرڪردن پیامها↯با لینک↯ برنده چالش ما باشین🔺 ↯ 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯ 💯پیشنهاد عضويت ❤️❤️👇👇👇 ╔═. ♡♡♡.════♡══╗ @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ╚═══♡═══. ♡♡♡.═╝ ♡♡👆
🎊🕊 ⃣0⃣1⃣ میزنم سبزہ گرہ تا گرہ‌اے وا گردد سالمان سال ظهور گل زهرا گردد میزنم سبزہ گرہ نیتم این‌ است خدا یوسف گمشدہ‌ے ارض و سما برگردد 🔻با منتشرڪردن پیامها↯با لینک↯ برنده چالش ما باشین🔺 ↯ 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯ 💯پیشنهاد عضويت ❤️❤️👇👇👇 ╔═. ♡♡♡.════♡══╗ @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ╚═══♡═══. ♡♡♡.═╝ ♡♡👆
واقعیت قضیه 11 سپتامبر حاج اقای طائب.mp3
7.3M
♨️ 💠 دشمن اصلی چه کسی است؟ 🔹دشمن چطور ما را در شناسایی خودش دچار اشتباه میکند؟ 🔹در 11 سپتامبر واقعیت چه بود؟ ✅ ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................