eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.1هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
7.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••🌻 انقلاب درونی شاهرخ در محرم سال 57 ناگهان تحولی روحی و معنوی در او ایجاد شد. نشستن پای صحبت‌های حاج‌آقای تهرانی، اعتقادات او را دگرگون کرد. کم‌کم دیگر داشت به انقلاب و امام علاقه‌مند می‌شد. پس‌ازاینکه از سفر زیارت امام رضا (ع) باآن‌همه اشک‌های فراوانی که در جهت طلب مغفرت از گناهان خود ریخته بود، بازگشت، دیگر تبدیل به آدم دیگری شده بود. وقتی در تلویزیون صحبت‌های امام پخش می‌شد، با احترام می‌نشست، اشک می‌ریخت. حتی ماشین پیکان خود را فروخت و در راه انقلاب خرج کرد. هر کاری که برای کمک به انقلاب باشد انجام می‌داد. دیگر اغلب اوقات خود را در مسجد، گشت‌های نگهبانی بسیج و... سپری می‌کرد. 🕊 •
112.mp3
4.12M
•🎶❤️‍🩹•• |🎧| ◉━━━━━━───────     ↻ㅤ  ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ • باغبـــــان امام حســـــین(ع)🥰 🕊 🎙سید محمــد باقــرزاده🌹 @ebrahim_babak_navid_delha .
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
「❤️📚」 #قسمت‌‌بیست‌ودوم🌸 #نمایشنامه‌شهید‌لاکچری😎 /دلاورانه/ ‌فرمانده: ماشین‌ مهمات‌ وسط‌ راه‌ مونده‌
「❤️📚」 🌸 😎 فرمانده‌: ماشاءالله‌ بچه‌های‌ بی‌سر و صدا...ماشاءالله...خدا‌ خیرتون‌ بده...ماشاءالله..یاعلی...💪 ان‌ شاءالله..یا‌ ابوالفضل‌...همه‌ رو‌ بریزین‌ توی‌ اون‌ تویتای‌ مشکی..بچه‌ مواظب‌ جعبه‌ های‌ خمپاره‌ ۸۰‌ باشید♨️ /یکدفعه‌ یکی‌ از‌ مهمات‌ رو پای‌ فرمانده‌ میفته😬/ بابک: ببخشید...ببخشید... تو رو خدا‌ ببخشید‌ حواسم‌ نبود😥 فرمانده‌: حواستو‌ جمع‌ کن‌ پسر‌ چی‌ کار‌ می‌کنی‌!؟😠 بابک: ببخشید‌ عمو‌ شاهین‌ اصلا‌ حواسم‌ نبود‌... ببخشید😓😔 فرمانده: مواظب‌ باش‌ عزیزم‌ این‌ پا رو‌ نیاز‌ دارم‌😣 بابک‌: ببخشید‌ معذرت‌ می‌خوام‌😭 فرمانده: بابک‌ گفتم‌ تو‌ نیا‌ گوش‌ نمی‌کنی‌ برو‌ به‌ بچه‌ها‌ کمک‌ کن...ولش‌ کن‌...بدوئید‌ بدوئید...سریعتر. بابک: بخشید‌ حاجی‌😢 فرمانده: آقا‌ تو‌ منو‌ خفه‌ کردی😐؟!ول‌ کن‌ دیگه‌ مایه‌ دادی‌ زدیم‌ تموم‌ شد‌ و رفت‌🙄 ❣ادامه دارد... همراهمون باشید😉😍 🦋‌•• .
. رفقا ممنون بابت کمک های خالصانه تون😍 با کمک های شما ۵۵ بسته لیوان یکبار مصرف خریداری شده🛍 ۶۵ بسته دیگه لیوان یکبار مصرف و کاسه و قاشق یکبار مصرف باقی مونده مثلا یک بسته لیوان یا یک بسته قاشق یا یک بسته کاسه یکبار مصرف بانی بشید☺️👇 [
6104337339003897
خدابنده لو] هر بسته لیوان : ۱۰۰ هزار تومن هر بسته کاسه : ۴۰۰ هزار تومن هر بسته قاشق : ۳۸۰ هزار تومن جهت هماهنگی با بانیان و ارسال فیش: 🆔@ya_fatemat_al_zahra ☎️09108818291 .
«•﷽•» حاج‌ حسین‌ یکتا میگه: شهدا میخواستن و میشد✨ ما، میخوایم و نمیشه...🤲 چیکار کردیم بادلامون؟... 🌱
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
••❤ یک روز ما از سمت واحد خود به ماموریت اعزام شدیم و به علت طولانی شدن زمان آن که با یک شب زمستانی سرد همزمان شده بود  مجبور شدیم که هنگام برگشت از ماموریت به علت  نماز و گرسنگی به یگان خدمتیه بابک برویم. به پادگان رسیدیم و پس از پارک کردن ماشین به سمت ساختمان رفتیم و چندین بار در زدیم، طبق معمول باید یک سرباز در ساختمان را باز می کرد اما انگار کسی نبود. بعد از ده دقیقه دیدیم صدای پا می آید و یک نفر در را باز کرد. بابک آن شب نگهبان بود با خشم گفتیم بابا کجا بودی اخه یخ کردیم پشت در🥶، لبخندی زد و ما را به داخل ساختمان راهنمایی کرد وارد اتاقش که شدیم  با سجاده ای  رو به رو شدیم که به سمت قبله و  روی آن کلام الله مجید و زیارت عاشورا بود، تعجب کردم گفتم بابک نماز می خوندی؟ با خنده گفت همینجوری میگن. یه نگاهی که به روی تختش انداختیم با کتاب های مذهبی و درسی زیادی رو به رو شدیم من هم از سر کنجکاوی در حال ورق زدن آن کتاب ها بودم که احساس کردم بابک نیست، بعد از چند دقیقه با سفره، نان و مقداری غذا امد، گفت شما خیلی خسته اید تا یکم شام میخورید منم نمازم را تمام میکنم✨. ما به خوردن شام مشغول شدیم و بابک هم به ما ملحق شد اما شام نمی خورد میگفت شما بخورید من میلی ندارم و دیرتر شام میخورم تا آنجایی که مثل پروانه دور ما می چرخید و پذیرایی می کرد خلاصه شام که تمام شد نماز را خواندیم و آماده ی رفتن به ادامه مسیر که چشممان به آشپزخانه افتاد و با خنده گفتیم: کلک خان برای خودت چی کنار گذاشتی که شام نمیخوری بابک خنده ی ارامی کرد و میخواست مانع رفتن ما به آشپزخانه شود. ما هم که اصرار او را دیدیم بیشتر برای رفتن به آشپزخانه تحریک می شدیم🧐. خلاصه نتوانست جلوی ما را بگیرد و ما وارد شدم و دیدیم که در آشپزخانه و کابینت چیزی نیست در یخچال را باز کردیم و چیزی جز بطری آب نیافتیم نگاهم به سمت بابک رفت که کمی گونه و گوشهایش سرخ شده بود و خندهاش را از ما می دزدید. این جا بود که متوجه شدیم بابک همان شام را که سهمیه خودش بود برای ما حاضر کرده است🙂. 🕊 •
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.🇮🇷. «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» این تازه آغاز ماجراست🚀🔥 🕶✊🏼 ••
❁🌸🕊❁ "به سمت ارتشِ دشمن وزیده‌اند اینان" "نشانشان همه سـربند زینـب کـبراست" "خطوط قرمـزشــان را کشیـــده اند اینان" فــرازے از وصیـت نامـه ی شهیـــد: «اسرائیل خود به خود ساقط خواهد شد چرا که دیگر نمی تواند نقشی را که ایالات متحده و غربی ها از او انتظار دارند عملی کند.»✌️🏻 🌷 ❅
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارت بنیابت اعضا محترم 🦋
~•♥️•~ 🙂 💌 سلام خدمت شما بزرگوار من شب شهادت حضرت زهرا تو هئت گلزار شهدا دستبنذم را گم کردم اومدم منزل ساعت تقریبا ۲ شب دیدم دستم نیست همون لحظه به شهید نوید صفری و ابراهیم هادی متوسل شد هر کدام ۱۰۰ تا سوره توحید به نیابتشون هدیه به امام کردم ومتوسل به حضرت زهرا هم شدم پسرم تو کانال هیئت اعلام کرد یه تکه طلا گم شده فردای آن روز به پسرم گفتن نشون طلا را بده گفتن ما پیدا کردم اول فکر کردیم بدل هست انداختیم ولی بعد چند لحظه به دلشون میفته بردارن نا گفته نماند چون من کرامات شهدا را به دیده بودم و چند بار حاجتم داده بودن همون لحظه که دیدم دستبند نیست دلم گواه میداد که شهدا پیداش میکنن و همینطور هم شد از کرامات شهدا غافل نشیم که هر چه داریم از لطف خدا و اهلبیت و شهدای گرانقدر هست هدیه به روح شهدا صلوات بر محمد آل محمد ممنونم از کانال خوبتون اینکه وقت میزارید زحمت میکشید ارجرتون با شهدا🙏🙏 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ‌°•^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^
📚 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کتاب برایم حافظ بگیر نوشته زینب سوداچی از مجموعه مدافعان حرم انتشارات شهید کاظمی به زندگی شهید مدافع حرم، حاج شعبان نصیری می‌پردازد. 🟢قیمت 100/000 🔴قیمت با تخفیف 90/000 هزینه ارسال 25/000 ★᭄ꦿ↬ @yaa_zahraa18📲 •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•