eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.4هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••🎥🪴•• فیلم رجزخوانی شهید عارف 😎👆 تا دقایقی دیگه مصاحبه با مادر بزرگوار شهید شروع میشه ✌️ .
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
✤ •۩بِسمِ‌‌ رَبِ‌‌ الشُهدا۩• 🌺مــصاحبه آنــلاین با مادر بزرگوار شـهید مــدافع حـــرم عـــــارف کاید
 ✤  بِسمِ‌‌رَبِ‌‌الشُهدا🌹•• با عرض سلام و وقت بخیر خدمت همراهان همیشگی کانال ابراهیم بابک نوید دلھا ♥ طبق وعده ای که داده بودیم امشب در خدمت سرکار خانم تختایی نژاد "مـــادر بزرگوار شــــهید مدافع حرم عارف کایدخورده هستیم 😍🌸 حتما تا پایان مصاحبه همراه ما باشید😉 ✤ 
✤۱  سلام و نور سرکار خانـم تختایی نژاد عزیز خیلی خیلی خوش آمدید 🌺 ممنون که دعوت ما رو پذیرفتید🙏 در خدمتتون هستیم... ✤ 
. عرض سلام ادب احترام و شادباش خدمت شما عزیزان حاضر در گروه همچنین کسانیکه این گفتگو را می‌خوانند و می‌شنوند خواهش میکنم باعث خرسندی و افتخار است که در جمع نورانی شما سروران گرامی هستم
✤۲ خانــم تــختایی نــــژاد بـــیوگرافی مختصری از شهید بفرمایید🌹 ✤ 
🌷🌷🌷🌷🌷🌷 شهید عارفِ عزیزم فرزند اول خانواده تک پسرِ دلاورم متولد خوزستان، 24مرداد 1371 در دزفول ، بزرگ شده آبادان خوشتیپ ورزشکار🥋🎯🏊‍♂ دانشجو📚 هنرمند🎞🎙🎥📸 دوسه ساله بود که به همراه خواهر 7ماهه اش بخاطر شغل پدرش که کارمند پالایشگاه آبادان بودند به آبادان نقل مکان کردیم آبادان بزرگ شد مهدکود، دبستان، راهنمایی و دبیرستان را آبادان گذراند محل خدمت سربازی: آموزشی سیرجان کرمان، سپس مازندران نیروی دریایی ارتش، شهرستان نوشهر مشغول سربازی شدند بعداز آن هم برگشتند آبادان، مدتی در پالایشگاه آبادان شاغل همچنین کنار آن به ورزش و هنر مشغول شدند تا اینکه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن در رشته روانشناسی قبول شدند و دوباره به شمال برگشتند، تا روزهای پایانی عمر مبارک و پُر خیرو برکتشان شمال بودند جان مادرش بفدایش ❤️
✤۳  🍃چند فرزند دارید؟ رفتار شهید عارف در خانه با شمـا و خانواده چــطور بـــود؟ ✤ 
. 2 فرزند اولی شهید عارفِ عزیزم هستند دومی خواهرش نرگس ( که دوسال و دوماه کوچکتر از خودش است) شهید عارف در کل شخصیت خاص، توانمند و بزرگی داشتند همیشه دوست ما بودند( دوستی قوی، دوستی توانمند، دوستی پر انرژی، دوستی مهربان، دوستی دوست داشتنی ، تکیه گاهی عالی، با غیرت و..😍) به موقع مهربان به موقع با غیرت به موقع با مسئولیت به موقع اهل سکوت به موقع یار و همدم فکر می‌کنم حد تعادل را در همه چیز رعایت میکردند در کل رفیقی عالی بودند برای همه ی ما 😍❤️‍🔥 معمولاً در منزل خیلی با نشاط و شوخ طبع بودند اهل تفریح بودند وارد منزل که میشدند با صدای بلند سلاااااام سلاااااام سلاااااام میدادند موقع اذان با صدای بلند اذان میگفتند منو مامان جآن مامانِ عزیزم مامان قربونت برم و یا حضرت مادر صدا میزد همچنین پدرش را : بابا جونم ، پدرجان و... شهید عارف هرکجا بود اونجا صفا بود ، در خانه هم همینطور هر وقت منزل بود خونه پر از انرژی مثبت بود، خونه پر از شور و نشاط بود 😍😍😍💜💚❤️
✤‌۴ آقا عــارف به کدام امام مـــعصوم و کدام شهید علاقه قلبی❤️بیشتری داشتند؟
🌷🌷🌷🌷🌷🌷 در کُل عاشق اهل‌بیت علیهم‌السلام بودند به همه علاقه مند، و همیشه میگفتند میخوای خوشّبخت باشی، میخوای حال خوش داشته باشی، میخوای زیبا زندگی کنی و... یک جمله بگم: میخوای عاقبت بخیر باشی؟! باید عاشق و پیرو اهل‌بیت علیهم‌السلام باشی❤️💚❤️ اما عاشق امام زمان(ع) بودند و لحظه ای از یادشون غافل نمی‌شدند عاشق امام رضا (ع) بودند و مرتب به زیارت ایشان می‌رفتند عاشق امام حسین(ع) بودند و در پیاده‌روی اربعین حضور پیدا می‌کردند عاشق مولا امیرالمومنین علی(ع) بودند و میگفتند زمین و آسمان به عشق او و همسر بزرگوارش که مادر همه ی ماست بنا‌، خلق و استوار شده‌اند بی نهایت به حضرت زهرا(س) ارادت داشتند و بغض نحوه شهادت این بانوی بزرگوار معمولاً همراه عارف جان بود همچنین حضرت زینب سلام الله علیهما به هر کدام از اهل‌بیت عصمت و طهارت به یک نحوی وابستگی داشتند، و دوست داشت در راهشان ذوب شود امیدوارم همیشه و هر لحظه اهل‌بیت علیهم‌السلام هوای بچه ام را داشته باشند این بزرگواران که جانم بفدایشان باد، میزبان بچه م باشند ان شاءاللّه ... یا حقٌ.. ❤️‍🔥😭🤲🏻🙏🏻 همه ی شهدا را دوست داشتند همممه را اما باز هم هر کدام را به نوعی رفتار شهید ابراهیم هادی را الگوی خودش قرار داده بود، ورزشکار بود،قهرمان بود، هنرمند بود، خیلی زیبا و خوشتیپ بود و در حین حال پرهیزکار خصوصاً هرچه بیشتر به شهادت نزدیکتر شده بود شهیدان کاید خورده ما در خانواده و فامیل زیاد شهید دادیم،( شهیدان: غلامعلی کاید خورده مصطفی کاید خورده احمد کاید خورده شعبان کاید خورده مهدی کاید خورده و... همه را دوست داشتو عاشق عموی شهیدش بود(شهید غلامعلی کاید خورده) دهها شهید کاید خورده داریم که از همان بچگی سعی کرد همه را بشناسه، دوتا پسر عمه ی خودم شهید و اسیر شده بودند، با اینکه آنها را ندیده بود اما همیشه از مهربانی، شأن و شوکت و کمالات این شهیدان عزیز می‌گفت و به مادرشان احترام میگذاشت (شهیدان حاجی‌علی و بهمن پوردیان) به خانواده های شهدا خصوصاً مادران و پدران شهدا خیلی ارادت داشتند
ان شاءاللّه تشکر از دعای خیر شما عزیز 🤲🏻🙏🏻🌹
✤۵  🕌 بحث سـوریه رفتن شهید از کی مـــطرح شــد و چـــند بار اعــــزام شدن و چه مــسئولیتی در سوریه داشتند؟ ✤ 
🌷🌷🌷🌷🌷🌷 بعد از خدمت سربازی تقریباً 19، 20سالگی وقتی از سربازی برگشت چون عارف جان خیلی اهل تحقیق و مطالعه بودند خیلی زود و بخوبی با شخصیت بزرگ و عظیم حاج قاسم آشنا شده بودند، و بخوبی ایشان را می‌شناختند و همه کاری میکرد تا من اجازه بدهم کنار حاج قاسم و سرباز ایشان باشد، می‌گفت ایشان رستم دوران ما است باید کمکش کنیم تا کشورمان قویتر و مقتدرتر و پیروز باشد همیشه، باید همچنین کسانی را یاری کنیم اگر کشورمان را دوست داریم، تا پرچمش همیشه بالا باشد اگر می‌خواهیم کشورمان همیشه اول باشد همیشه بهترین باشد ، باید به تفکر این رستم احترام بگذاریم و... به ما که چیزی در رابطه با مسئولیتش نمی‌گفت ، وقتی خواستم مانع رفتنش بشوم و میگفتم چکار داری میخواهی بروی آنجا یکبار جواب داد میخواهم بروم کفش رزمندگان را واکس بزنم اما بعدها شنیدم که مسئول ادوات موشکی بوده و مسئولیتهایی از این قبیل
✤۶  شهید کایدخورده همرزم شهید بابک نوری و نوید صــــــفری بودند درسته ؟ لطفا از ارتباط شون با این دو شهید برامون بگید🍀 ✤
. بله 💚💚💚 شهید عارف با اکثر شهدای آزاد سازی نبل الزهرا همچنین شهدای آزاد سازی بوکمال دوست بودند اما دوستی عارف جان با شهید نویدِ عزیزم و شهید بابکِ عزیزم اینگونه بود سال 1394 با شهید نوید صفری آشنا شدند و دوستی آنها از آنجا شکل گرفت، در عملیات غرور آفرین و پیروزمند آزاد سازی نبل و الزهرا ، دوتا شهر شیعه نشین در سوریه، در آن عملیات با نوید عزیزم همچنین شهیدان عزیزم، محمود مرداد اسکندری، سید علی حسینی کاهکش، محمدکیهانی، عباس کعدونی، داود نریمیسا، علیرضا حاجیوند قیاسی، رضا عادلی، صالح صالحیان، رحیمی منش و... بخوبی آشنا شده بود تا جایی که بعد شهادتشان ضربه ی روحی خورده بود در همان عملیات عارف جان مجروح و به درجه ی جانبازی نائل گردیده بود عارف جان و بابکِ عزیزم هم از شمال به همراه هم از طریق لشکر16 قدس گیلان راهی سوریه شدند و مدتی که آنجا بودند تمام وقت یار و کنار همدیگر بودند گاهی خوزستانی ها عارف را می‌خواستند که دل از بابک نمی کَند و همچنین شمالی ها بابک را میخواستن که ایشان هم میخواست کنار عارف بماند خلاصه مثل دوتا برادر دوقلو با هم رفتند، با هم بودند، با هم ماندند تا لحظه آخر از هم جدا نشدند و در یکجا و یک روز و یک لحظه و در کنار هم در کنار نهر فرات، محل عبور کاروان اسرا با حضرت زینب سلام الله علیهما پرواز کردند🕊🕊🕊 و به فیض شهادت نائل آمدند❤️🙏🏻 روح همه ی شهدا شاد راهشان پر رهرو یادشان تا ابد گرامی سلام بر حسین
✤۷ اعضا ســوال کردند که کــــدام کار برای شهید اهمیت داشت و کدام رفتار ما شـهید رو خـــوش حـــال میکنه 😇 ؟ ✤
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
✤۷ اعضا ســوال کردند که کــــدام کار برای شهید اهمیت داشت و کدام رفتار ما شـهید رو خـــوش حـــال می
🌷🌷🌷🌷🌷🌷 سلام و درود ویژه خدمت اعضای محترم کانال😍 سپاس از اینکه دنبال خوشحالی شهید عارف کاید خورده از خودتون هستید💜🙏🏻 عارف جان میگفتند خدا را بندگی کن مردم بنده ی تو میشوند شهید عارف چندتا ویژگی خاص داشتند که من احساس می‌کنم از بقیه متمایز شده بود یک: بسیار موقع شناس بودند (گوش بفرمان ولی) پر تلاش برای موفقیت کشور ، عاااشق پرچم جمهوری اسلامی ایران بودند🇮🇷 دو: هرگز هرگز هرگز اهل ریا یا ریاکاری نبودند! یعنی خالص خالص بودند، ناب بودند انصافاً همین هم توان و انرژی ایشان را مضاعف میکرد(چون برای خدا کار میکرد) من حس کردم این اخلاق ایشان باعث شده بود که با خداوند مستقیم معامله کند و بخاطر همین هم همیشه شاد و پر انرژی و موفق بودند(در هر زمینه ای که مشغول میشدند تقریباً بهترین بودند، تئاتر خیلی خوب کار میکردند، تعزیه هم کار میکردند، عضو تیم تیراندازی بودند بعد از شهادتش فهمیده بودم که مربی تیم ملّی خواسته از ایشان دعوت کند که ایشان (عارف جان سوریه را انتخاب کرده بودند)
✤۸ از نحوه شهادت شهید برامون بگید و اینکه چطور باخبر شدید... 🥲؟
🌷🌷🌷🌷🌷 دوسال قبل از شهادتش وقتیکه عازم سوریه بود من بشدت بیتاب بودم گویی که قلبم را از جا کنده و داشت با خودش میبرد طاقتم کم شده بود با اینکه شب قبل همممه ی وسایلش را آماده کرده بودم، ساکش را بسته بودم اما بی قراری عجیبی به جانم افتاده بود به حدی که هر کاری کردم نتوانستم جلوی این بی تابی را بگیرم و اشکهایم مانند بارااان بهاری روان بود، این در حالی بود که بعد از نماز صبح آبرو آینه و قرآن محیا و اسفند دود کرده بودم که راهی اش کنم، بغلش کردم، بوسیدمش و خداحافظی کردم😘😍😭❤️‍🔥❤️‍🔥 عارف جان از بی تابی من ناراحت بود، هر کاری میکرد که حال من بهتر بشود ولی نشد! از زیر قرآن ردش کردم، آب ریختم پشت سرش ولی برگشت پیشانی ام را بوسید، دستم را بوسید و.. پرسید مامان جانم نگران چه هستی؟!😊😍 در حالیکه من همچنان گریه میکردم چیزی نگفتم فقط باریدم😭😭😭 خودش حرف دلم را زد گفت نگران این هستی پسرت برنگردد؟! گفتم بله❤️‍🔥💔😭 گفت به خدا توکل کن مامانجونم ان شاءاللّه این بار هم پسرت برمیگرده😘😍 یک بیت شعر خواندن رفت گر نگهدار من آنست که من می‌دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد... خلاصه عارف جان رفت! در عملیات غرور آفرین آزاد سازی نبل و اَلزّهرا شرکت حردند، پیروز شدند، عده ای از دوستانش شهید شدند، و ایشان مجروح و بشکل معجزه آسایی شهید نشدند، من یاد آن بیت شعری که دم رفتن خوانده بود برایم افتادم چونکه داعشی ملعون سینه و قلب مبارک عارف جانم را هدف قرار داده بود اما چون خدا خواست یک شئ آهنی توی جیب عارف جان بود و تیر به همان برخورد و از قلب عارفم عبور کرد، یعنی تیر از سمت چپ وارد سینه شد از سمت راست خارج شده بود خلاصه خدا عمر دوباره ای به عارف جانم داده بود و برگشت و یکی دوسال دیگه میهمان ما شد تقریباً دوسال بعد راهی در حالیکه منو قلباً راضی کرده بود که اورا بفرستم و چون می‌دانست ممکن است احساسات مادر فرزندی مانع رفتنش شود! بیخبر من و بدون خداحافظی از من رفته بود من چند روز دیدم خبری از عارف جانم نیست! دلشوره گرفتم ، بی قرار شدم ، دوستم از بین الحرمین تماس گرفت گفت کاری با امام حسین و آقایمان ابالفضل نداری؟! گفتم چرا😔 گوشی گرفت وسط ضریح مبارکشان خواستم بگم یا امام حسین، یا آقا ابالفضل پسرم را از شما می‌خوام که یادم آمد من بنا به درخواست خودِ عارفِ عزیزم اونو نذر اهل‌بیت ع ، نذر مادرشون و خواهرشون کردم 😔 خجالت کشیدم خلاصه دعای سلامتی برای امام زمان کردم و ازشون خواستم کمکم کنند و صبرم را بیشتر کنند💚🙏🏻😰 چند روز گذشت.. و من همچنان بشدت بی قرار.. 😭😭😭 دوسه روز مرخصی داشتیم رفتیم شهرستان به دیدن خانواده ، روز آخر که خواستیم برگردیم عمه عارف جان گفت خیلی وقته درست حسابی همدیگرو ندیدیم امشب شام هم بمانید همگی دور هم باشیم، آخر شب بروید، قبول کردیم ، شب ماندیم بعد شام شایدم هنوز سفره پهن بود تقریباً ساعت9 یا 10شب بود که بلند شدم گوشی را نگاه کردم دیدم در گروه هنرمندان نوشته بودند عارف جان شهادتت مبارک🥇🏆🇮🇷 من خیره به گوشی.. حضرت زینب سلام الله علیهما را صدا میزدم مادرم حضرت زهرا س را صدا میزدم حضرت مهدی عج را صدا میزدم و یکی یکی اهل‌بیت علیهم‌السلام را صدا میزدم خلاصه اصلاً باورم نمی‌شد (الان هم باورم نمی‌شود که بر نمی‌گردد) همچنان منتظر ظهور حضرت مهدی موعود (عج) و رجعت ایشان هستم😍🙏🏻 ان شاءاللّه 🤲🏻
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
. خدا به شما صبر بده ...💔🥺 --------- + ان شاءالله.. 🥰 .
🌷🌷🌷🌷🌷 سپاسگزارم یا زینب یا زینب ، تمام‌هستی و زندگی ام بفدای حضرت زینب (س)، بفدای اهل‌بیت علیهم‌السلام ❤️ 🙏🏻
✤۹ اگر الان آقا عارف با ما مصاحبه می کردند به نظر شما چــــــه توصیه ای داشتند؟🌷 ✤
🌷🌷🌷🌷🌷🌷 خدا را بندگی کنید تا مردم بنده ی شما شوند 😍 عارف جان می‌گفت هر کسی گناه نکند و خدارا بخوبی بندگی کند یک روزی می‌رسد که همه بنده ی او میشوند و از آنجا که میدانم کشورمان و همه ی مردم عزیزمان را خیلی دوست داشت قطعاً می‌گفت مواظب خودتون و کشور عزیزمون باشید😍 پیرو ولایت فقیه و راه شهدا باشید😍 از خودتون و کشورمون مواظبت کنید و همواره برای پیشرفت و کمال تلاش کنید همدیگر را دوست داشته باشید 👍🇮🇷🌹 در پناه مهربانی های خدا باشید