eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
19.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📛‼️‼️‼️📛 ♨️ 🎬ماجرای عجیب و تکان دهنده آخوندی که به خاطر دختر جوان قرآن را هم آتش زد...😱😱 ⏳ 🎙 ♻️ ┄┅┅✿💠❀💖❀💠✿┅┅┄ @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ═══°✦ 🥀 ✦°═══ ♡.👆🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 🌐 📛در حالیکه جنازه‌ها تو بیمارستانهای آمریکا رو هم تلنبار شده،❗️مکرون بخاطر نبود ماسک و دستکش چندین بار از کادر درمان و مردم عذر خواهی میکنه، ✖️و تو انگلیس هم مثل آمریکا قبرهای دسته جمعی میکنند، ✅تازه ابتکار بچه‌های مهندسی بسیج گل کرده و تونل مکانیزه ضد عفونی خودرو درست می‌کنند.😎 ⚠️حالا این اگر در یکی از کشورهای عربی یا غربی بود الان سلبریتی ها خودشون رو شرحه شرحه کرده بودند!!!😊 💯با یاری خدا ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
33.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 داستان عجیب عنایت شهید به مادرش به کلام حاج محمد عبدی ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
چگونگی سخن گفتن با والدین.mp3
1.67M
🎙حجت الاسلام و المسلمین 🔰 موضوع : چگونگی سخن گفتن با والدین ‼️ 💝حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ ..........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 🌐 دستگاه ساخت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی✊💪 بنازم به اینهمه اقتدااااار👏👏 خدا حافظتون باشه همیشه🤲 ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
26.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ماجرای ازدواج که به دست شهدا رقم خورد🌺 از زبان 🍃 ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت سیزدهم جهالت و هدایت🌺 💢ابراهیم برای برخی از رفقایش که در دوران جهالت ط
قسمت سیزدهم جهالت و هدایت🌺 💢ابراهیم برای برخی از رفقایش که در دوران جهالت طاغوتی غرق بودند خیلی دل می سوزاند. 💢اما برخی تعصبات قومی و محله ای در بعضی جوانهای بی سواد و ورزشکار باعث شده بود دعوا و چاقوکشی در جوان ها زیاد دیده شود. 💢ابراهیم رفیقی داشت بنام محمد، فرهنگ و خانواده او با اهالی محل ما تناسبی نداشت اما چندین بار با ابراهیم تمرین کرده و حتی به زورخانه حاج حسن آمده بود او کشتی گیر موفقی در باشگاه ابومسلم بود. 💢محمد در مسابقات قهرمانی خوش درخشید و مسافر مسابقات جهانی کانادا شد. 💢قبل از عزیمت با دعوت ابراهیم به زورخانه حاج حسن آمد. 💢ساعتی بعد من و علی نصرالله راهی زورخانه شدیم همین که می خواستیم وارد شویم صدای ابراهیم را شنیدیم که فریاد می زد من را بزنید اما با محمد کاری نداشته باشید او مهمان ماست. 💢همین که وارد شدیم دیدیم سه نفر چاقو به دست منتظر فرصت حمله هستند، محمد هم پشت ابراهیم پناه گرفته بود. 💢من یکی از آنها را گرفتم و چاقو را از دستش خارج کردم علی نصرالله هم یکی دیگر را گرفت سومی هم با حمله به ابراهیم روی زمین افتاد اونها بعد کتک خوردن فرار کردند. 💢آن روز به خیر گذشت. 💢محمد آن سال قهرمان مسابقات جهانی شد و پله های پیشرفت را یکی پس از دیگری طی کرد و قهرمان ملی ما شد. 💢در سال های اخیر هم سرمربی کشتی ملی فرنگی را عهده دار شد او کسی نبود جز محمد بناء. 💢سراغش را از برخی دوستان گرفتم می خواستم خودش را ببینم و از حرفهایی که پشت سرش بود مطمئن شوم. 💢در مسجد او را دیدم و احوالپرسی کردم با تعجب گفتم شما آقای.. هستید؟ 💢سر را تکان داد و گفت: بفرمایید. 💢با کمی مکث چهره اش را بر انداز کردم گَرد پیری بر سر و صورتش نشسته بود. 💢با توصیفاتی که از او شنیده بودم با اخلاق و رفتارش جور در نمی آمد. 💢چون شنیده بودم ابراهیم بارها و بارها به خاطر او سند گذاشته بود تا از زندان آزاد شود و شنیده بودم از افراد چاقوکش بود و شنیده بودم ابراهیم را با کارهایش اذیت کرده بود اما حالا.. 💢این بنده خدا چندین سال است نماز اول وقت می خواند و نماز اول وقتش ترک نمی شود حتی نماز صبح را در مسجد به جماعت می خواند. 💢از لحاظ شغلی باشگاه ورزشی در محل دارد و برای جوانان محل زحمت زیادی کشیده و از معتمدین محل و از افراد هیئتی و مذهبی است. 💢گفتم می خواهم در مورد ابراهیم با هم صحبت کنیم 💢نفس عمیقی کشید و گفت: نمی دانید چه ورزشکاری بود توی فن لنگ استاد بود یک بار در مسابقات پنج مسابقه را پشت هم برد که همه را با فن لنگ شکست داد حتی وقتی برای مسابقات می رفتم مثل یک مربی به من راهنمایی می کرد. 💢حرفش را قطع کردم و گفتم من شنیدم ابراهیم برای هدایت امثال شما خیلی زحمت کشیده.. 💢لحن صحبتش تغییر کرد و لبخند تلخی زد و اشک در چشمانش جمع شد مکثی کرد و گفت: خدا می داند چقدر زحمت کشید. 💢و بعد ادامه داد من به خاطر رفقای بدی که داشتم همیشه دنبال چاقو و چاقو کشی بودم البته شرایط آن روزگار این طور بود و من دست کمی از بقیه نداشتم. 💢بارها به خاطر چاقو کشی زندان رفتم و ابراهیم با سند آزادم کرد. 💢بارها به محله ما می آمد و من را نصیحت می کرد اغلب نصیحت هایش دعوا نکردن بود. 💢ما هم در اوج جوانی و جهالت نمی فهمیدیم. 💢اما ابراهیم آنقدر برای ما وقت گذاشت تا مسیر زندگی ما تغییر کرد. 💢روزهای اول انقلاب را فراموش نمی کنم یکبار زیر باران سر تا پا خیس شده بود آمده بود درب منزل ما. 💢چقدر با من حرف زد و نصیحت کرد که دنبال درس و یا دنبال کار بروم. 💢من هم که اهل کار نبودم برای همین خودش دست به کار شد و در حوزه هنری که تازه آغاز به کار کرده بود من را مشغول کرد. 💢خلاصه قبل شهادتش ما را مشغول کار و کاسبی کرد و خودش رفت. 💢کمی مکث کرد و اشک هایش را پاک نمود و ادامه داد ابراهیم را خدا فرستاده بود تا دست ما را بگیرد. 💢من الان در خدمت یکی از قهرمانان و پیشکسوتان کشتی کشور کار می کنم و به جوان ترها آموزش می دهم ولی در کنار کار همیشه برای آنها از ابراهیم می گویم. 💢اینکه چگونه در کنار کشتی به مردم خدمت کنید و سعی کنید مانند ابراهیم بنده خوب خدا باشید. 💢البته مثل من زیاد بودند کسانی که ابراهیم برایشان وقت گذاشته بودحمدالله مرادی که در وزن ۶۲حریف نداشت رفت جبهه و عاقبتش به شهادت ختم شد. 💢قاسم یکی دیگر از رفقای من بود او همیشه چاقو داشت و اهل دعوا بود او بهتر از من تغییر کرد و پله های سعود به سوی خدا را یکی پس از دیگری طی کرد و شنیدم در اواخر فرمانده گردان شده بود که شهید شد. 💢خدا همه شان را رحمت کند و ما را به آنها ملحق کند و خدا از سر تقصیرات ما بگذرد. 💢ایشان این جملات را گفت و بلند شد در حالی که حال منقلب و چشمانی بارانی داشت خداحافظی کرد و رفت. 🗣امیر منجر و یکی از دوستان ابراهیم @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#عاشقانه_دو_مدافع 💘 #قسمت_9⃣5⃣ قبول کردم کہ برم شاید آرامش کهف آرومم میکرد. ممکـݧ هم بود کہ داغون
💘 ⃣6⃣ الو سلام اسماء جاݧ خواب بودے؟؟ ݧ عزیزم بیدار بودم چہ خبر؟؟؟ سلامتے .تو چہ خبر کے میاے؟؟ إ اسماء تو باز اینو گفتے؟دوهفتہ هم نیست کہ اومدم إ خوب دلم تنگ شده . منم دلم تنگ شده،حالا بزار چیزیو کہ میخوام بگم باید زود قطع کنم. با ناراحتے گفتم :خوب بگو محسنے بهت زنگ زد دیگہ؟ آره ازت کمک میخواد اسماء هرکارے از دستت بر میاد براش بکــݧ باشہ چشم مـݧ دیگہ باید برم کارے ندارے؟؟ ݧ مواظب خودت باش چشم .خداحافظ خداحافظ با حرس گوشے و قطع کردم زیر لب غر میزدم‌(ی دوست دارم هم نگفت)از حرفم پشیموݧ شدم. حتما جلوے بقیہ نمیتونست بگہ دیگہ خوابم پرید.لبخندے زدم و از جام بلند شدم.اوضاع خونہ زیاد خوب نبود چوݧ اردلاݧ فردا باز میخواست بره سوریہ براے همیـݧ تصمیم گرفتم کہ با محسنے و مریم بیروݧ حرف بزنم یہ فکرے زد بہ سرم اول با مریم قرار میزارم بعدش به محسنے هم میگم بیاد و باهم روبروشوݧ میکنم . کارهاے عقب افتادمو یکم انجام دادم و بہ مریم زنگ زدم و هموݧ پارکے کہ اولیـݧ بار با علے براے حرف زدݧ قرار گذاشتیم ،براے ساعت ۴قرار گذاشتم . بہ محسنے هم پیام دادم و آدرس پارک و فرستادم و گفتم ساعت۵اونجا باشہ لباسامو پوشیدم و از خونہ اومدم بیروݧ. ماشیـݧ علے دستم بود اما دست و دلم بہ رانندگے نمیرفت سوار تاکسے شدم و روبروے پارک پیاده شدم روے نیمکت نشستم و منتظر موندم مریم دیر کرده بود ساعت و نگاه کردم ۴:۳۵دیقہ بود .شمارشو گرفتم جواب نمیداد ساعت نزدیک ۵بود اگہ با محسنے باهم میومدݧ خیلے بد میشد ساعت ۵شد دیگه از اومدݧ مریم ناامید شدم و منتظر محسنے شدم سرم تو گوشیم بود کہ با صداے مریم سرمو آوردم بالا مریم همراه محسنے ،درحالے کہ چند شاخہ گل و کیک دستشوݧ بود اومدن… باتعجب بلند شدم و نگاهشوݧ کردم ،مریم سریع پرید تو بغلم و گفت:تولدت مبارک اسماءوجونم آخ امروز تولدم بود و مـݧ کاملا فراموش کرده بودم .یک لحظہ یاد علے افتادم ،اولیـݧ سال تولدم بود و علے پیشم نبود .اصلا خودشم یادش نبود کہ امروز تولدمہ امروز ک بهم زنگ زد یہ تبریک خشک و خالے هم نگفت.بغضم گرفت و خودمو از بغل مریم جدا کردم. لبخند تلخے زدم و تشکر کردم. خنده رو لبهاے مریم ماسید . محسنے اومد جلو سریع گفت :سلام آبجے ،علے بہ مـݧ زنگ زد و گفت کہ امروز تولدتونہ و چوݧ خودش نیست ما بجاش براتوݧ تولد بگیریم مات و مبهوت نگاهشوݧ میکردم. دوباره زود قضاوت کرده بودم راجب علے مریم یدونہ زد بہ بازومو گفت:چتہ تو ،آدم ندیدے؟؟؟دوساعتہ دارے مارو نگاه میکنے خندیدم و گفتم؛خوب آخہ شوکہ شدم،خودم اصلا یادم نبود کہ امروز تولدمہ .والا نمیدونم چے باید بگم . چیزے نمیخواد بگے .بیا بریم کیکتو ببر کہ خیلےگشنمہ روے یہ نیمکت نشستیم بہ شمع۲۲سالگیم نگاه گردم از نبودݧ علے کنارم و مسخره بازیاش ناراحت بودم حتے نمیدونستم اگہ الان پیشم بود چیکار میکرد؟؟کیکو میمالید رو صورتم؟در گوشم بهم میگفت خانمم آرزو یادت نره ،فقط لطفا منم توش باشم .اذیتم میکردو نمیذاشت شمع و فوت کنم؟؟؟آهے کشیدم و بغضمو قورت داد . زیر لب آرزوکردم"خدایا خودت مواظب علے مــݧ باش مـݧ منتظرشم". ادامہ دارد... ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
تنها ترس.mp3
3.25M
♨️ 🔊 🎵 « تنها ترس » 👤 استاد 🔆 آیا کار برای امام زمان، به خودیِ خود درست میشود؟ ❓ چرا امام علی علیه‌السلام ترور شد؟ مشکل از کجا بود؟ @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
🌐 💨اتمسفر فضای مجازی: چالش بی چالشی! ❌حرکات موزون، رقص یا بعبارتی طنازی زنان سلبریتی، مدتی است با عنوان چالش ورزش و به بهانه تندرستی و رهایی از افسردگی، در فضای مجازی ترویج می‌شود. 🔺️سلبریتی‌هایی که خود افسرده‌اند و با بی‌بند و باری، برهنگی، انس با حیوان خانگی و تفریحات غیر معمول در پی درمان آنند، چطور می‌توانند با چنین حرکات نمایشی، مخاطب را کیفور کنند؟ 🚻 آیا ورزش موزیکال زنان سلبریتی و در مواردی همراهی با آقایان و حتی مربی آقا، پروژه جدیدی است که کلید خورده؟ واقعا تفریحی سالم‌تر از چالش‌های تقلیدی و مضحک رقص یا بالشت برای جلب توجه مخاطب سراغ ندارید؟؟ ⁉️با چه معیار عقلی و کدام استدلال، شأنیت زنانگی خود را در مقابل دیدگان میلیون‌ها کاربر به تاراج گذاشته و ابایی از ترویج این ولنگاری‌ها ندارید؟! 🕹روی صحبت با شما مسئولین مجازی است! وزیر ارتباطات و البته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی! فضای مجازی مدت‌هاست که فضای خلا را درنوردیده و با سرعت نور در حال گذر از اتمسفر متعفن به فساد است، درحالیکه شدیداً مشام کاربران را آزار می‌دهد! اما مطابق معمول، تا به مشام شما برسد چندین سال نوری طول خواهد کشید! 🔔ملتفت باشید قطعاً مسئول آلودگی روحی و ذهنی کاربران، بی‌کفایتی شما در نظارت و البته نبود قانون متقن حاکم بر فضای مجازی است! 👤اسلامی ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉 آقا را از هر طرفی بخوانی آقاست😍 🌺تولدت مبارک ای مردانه ترین صدای حقیقت کوبنده ترین فریادگر حق و افشاکننده تزویر و ظلم جهان ما ❤️تولدت مبارک پدرامت و سایه ات تا ظهور منجی مستدام. تولدت مبارک حضرت عشق🌹😍 ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت سیزدهم جهالت و هدایت🌺 💢ابراهیم برای برخی از رفقایش که در دوران جهالت ط
قسمت چهاردهم باشگاه🌺 💢بیش از پنجاه سال است در محله جنوب تهران و محله شهید آیت الله سعیدی باشگاه دارم. 💢از زمانی که در کل تهران هفت یا هشت باشگاه بود و بیشتر قرمانان ما در همین چند باشگاه و امکانات کم تربیت می شدند. 💢ما در آن زمان هم گود زور خانه داشتیم هم تشک کشتی. 💢مربیان آن زمان را خوب به خاطر دارم خیلی برای بچه های ما زحمت می کشیدند. 💢حتی ما مقطعی کنار گود نماز جماعت هم داشتیم در این پنجاه سال همه گونه آدمی را در این محیط دیده ام در همین باشگاه قهرمان جهان هم تربیت شده. 💢اما آنچه که برای من مهم بوده بحث اخلاق و منش پهلوانی است. 💢بعد دوره مقدماتی برای تمام کشتی گیران برنامه ریزی می کردم و تمرینات مشخص می نوشتم. 💢با اینکه خیلی سال از آن دوران گذشته اما را خوب به خاطر دارم. 💢من ورزشکار داشتم که شهید شد اما تا موقعی که پیش من بود تعریفی نداشت یکدفعه تغییر می کرد و می رفت. 💢اما ابراهیم ویژگی هایی داشت که او را شاخص می کرد بعد این همه سال این نکات را خوب به خاطر دارم. 💢بسیار کم حرف بود. بر خلاف بسیاری از جوانان عفت کلام داشت کشتی برایش هدف نبود آمده بود تا بدن قوی داشته باشد با تمام ورزشکاران برخورد خوبی داشت و سعی می کرد در آنها تاثیر گذار باشد. 💢در همان سالهای اول ورود به کشتی یکی از کشتی گیران ما را جلب خودش کرد همیشه با او بود این کشتی گیر هم بعد مدتی به نماز اول وقت اهمیت می داد. 💢او آمده بود تا قهرمان ورزشی بشود اما ابراهیم او را به اوج قهرمانی و افتخار رساند. 💢او کشتی گیر پر توانی بود که در رفاقت با ابراهیم مسیر زندگی اش تغییر کرد او کسی نبود جز سردار سپاه و جانشین لشکرسیدالشهدا علیه السلام شهید حاج جعفر جنگروی. 💢ابراهیم در آن زمان که پیش ما ورزش می کرد در حد قهرمان کشوری نبود اما بسیار پر تلاش بود و خوب تمرین می کرد روحیات عجیبی داشت. 💢بارها دیده بودم که در مسابقات که حریف او را خاک می کند وقتی که اعتراض می کردم چرا فلان فن رو نزدی.. 💢می گفت: خُب این بنده خدا هم تمرین کرده و سختی کشیده او هم آرزو دارد حریفش را خاک کنه. 💢من واقعا نمیفهمیدم که ابراهیم چی میگه. 💢مگه میشه آدم این همه تمرین کنه و توی مسابقه برای حریفش دلسوزی کنه؟ 💢یادم هست مرحوم گودرزی در ضمن آموزش فنون کشتی در وقت استراحت برای بچه ها از مرحوم تختی و طیب و دیگر پهلوانان نامی این سرزمین می گفت. 💢از دیگر ویژگی هایی که ابراهیم دیده بودم این بود هیچ وقت دنبال نقطه ضعف حریف نمی رفت اگر می دانست پای چپ حریف درد می کند هرگز به آن نزدیک نمی شد. 💢یک بار در حین انجام مسابقات تمرینی ابراهیم مشغول کشتی با هم وزن خودش بود حریف ابراهیم ناخواسته با سر به صورت ابراهیم کوبید. 💢زیر چشم ابراهیم باد کرد و سیاه شد. 💢حریف ابراهیم ترسید و نگران شد. 💢بارها دیده بودم که این مسائل مقدمه ای برای دعوا شده بود اما ابراهیم با روحیه پهلوانی که داشت جلو رفت و صورت حریفش را بوسید. 💢عجیب بود که او به حریفش روحیه می داد میگفت: چیزی نشده تو ورزش پیش میاد. 💢خلاصه اینکه برای ابراهیم قهرمانی تعریف دیگری داشت. 🗣استاد شیرگیر @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆