eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
33.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
نماز صبحمون رو چطور میخونیم ؟؟؟ فکر نمیکنم دلمون بیاد سر از سجده برداریم حمد و توحید رو با سوز میخونیم
رکوع مون رو با حوصله و شمرده شمرده میگیم سجده هامون شاید یکی دو دقیقه طول بکشه قنوتمون کلی دعا میخونیم و دعای فرج رو حتما میخونیم
و تشهد و سلام رو طوری آروم و شمرده و با عشق میگیم که قطعا تو این نماز اشک میریزیم و نماز که تموم شد ۱۰ ۱۵ دقیقه یا بیشتر سجده میریم و از خدا طلب بخشش میکنیم
چقدر خوبه تمرین کنیم و هر نمازی که میخونیم بگیم آخرین نمازمون هست و بعد دیگه نماز اول وقت میخونیم و خدارو موقع نماز روبروی خودمون میدونیم و بعدش تو هرکاری خدا رو روبروی خومون مببینیم
بعدش نمیتونیم جز خواست خدا کاری کنیم قول میدم بعد مدتی کلا زندگی مون زیرو رو میشه و اطرافیانمون هم متوجه تغییرات میشن و بعدش خدا برات میسازه چون عبد خدا هستی
محتاج دعای خیر تک تک شما هستیم حتی شما رفیقی که بعضی وقت ها ی نگاهی به مطالب کانال میندازی بی دلیل اینجا نیومدی و همت کن شک نکن نماز اول وقت میخونی نماز شبت ترک نمیشه اعتقادات خیلی قوی میشی و گره های زندگیت باز میشه و دیگه سرشار از آرامش میشی نظری حرفی دارید بگید @ya_fatemat_al_zahra گفتم شاید ایتا مجدد مشکل پیدا کنه و قطع بشه و این حرف رو زودتر زدم حتما دعامون کنید همه خادمین کانال رو که عاقبت بخیر بشن
قرار شد یاد مرگ باشیم و نماز هامون و زندگی مون رو با یاد و حضور خدا پیش ببریم و بندگی خدارو بجا بیاریم قرار نشد یاد مرگ باشیم و افسرده و گوشه گیر بشیم
🌸••• بہترین حس "دنیـــا" اینہ که یہ رفیق شہید داشتہ باشے بہش "نِگــــاه" کنے و ببینے اونم داره دلتو "نگــــاه" مے کنہ.. :)👀🥰✨ 🌱 🕊
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
°‌•بسم‌رب‌الزهرا‌(س‌‌)•° چـــــادرت را بتکان..روزیِ ما را بفرست..🥺🖤 قصد داریم به مدد شهدا در سالرو
👆 ممنون که هستید🥺🙏 تشکر از اینکه کمک میکنید موکب مادرمون حضرت زهرا.س.به بهترین شکل برپا بشه💐 از شریک شدن در موکب جانمونیدヅ⇩ 🌱
6104337339003897
💳 "به نام احمد خدابنده لو" روی شماره کارت بزنید، کپی میشه✔ ان شاءالله بحق حضرت زهرا سلا‌م‌الله‌علیها حاجت روا باشید🤲 🌺•آیدۍ‌ خادم‌ کانال‌ جهت‌‌ هماهنگۍ‌ با‌ بانیان‌ و ارسال‌ فیش↯↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ⛺️موکب‌مردمی‌معراج‌الشهدا⇩⇩ https://eitaa.com/ebrahim_babak_navid_mokeb
•|﷽|• بال و پر، باز می کنم یک شب می پـــــــرم با دعـــــای ابـــــراهیم❣ مثل او بــــــی نشانه و گـــــــمنام مـــــی روم تا خــــدای ابــــراهیم(: 🌱
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
•|﷽|• بال و پر، باز می کنم یک شب می پـــــــرم با دعـــــای ابـــــراهیم❣ مثل او بــــــی نشانه و
•• 🙂🌱 سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم عقب موتور نشسته بود. از خیابانی رد شدیم. ابراهیم یکدفعه گفت: امیر وایسا! من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم. چی شده؟! گفت: هیچی، اگر وقت داری بریم دیدن یه بنده خدا!‌ من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم. با ابراهیم داخل یک خانه رفتیم. چند بار یاالله گفت. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود. به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوان‌ها تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهره‌ای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی، چه عجب این طرف‌ها! ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمی‌کنیم خدمت برسیم. همین طور که صحبت می‌کردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب می‌شناسد حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد. وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما رو یه کم نصیحت کن! ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید. خواهش می‌کنم اینطوری حرف نزنید بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. انشاء‌الله در جلسه هفتگی خدمت می‌رسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و به بیرون رفتیم. بین راه گفتم: ابراهیم جون، تو هم به این بابا یه کم نصیحت می‌کردی. دیگه سرخ و زرد شدن نداره!‌ با عصبانیت پرید توی حرفم و گفت: چی می‌گی امیر جون، تو اصلا این آقا رو شناختی!؟ گفتم: نه، راستی کی بود!؟جواب داد: این آقا یکی از اولیای خداست. اما خیلی‌ها نمی‌دانند. ایشون حاج میرزا اسماعیل دولابی بودند. سال ها گذشت تا مردم حاج آقای دولابی را شناختند. تازه با خواندن کتاب طوبی محبت فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده. 📚