#فرار_از_گناه_به_سبک_شهدا 3⃣1⃣
"ثواب یا گناه"
وقتی از چیزی ناراحت میشد، با هیچکس حرف نمیزد و فقط سکوت می کرد. یک روز که از نماز جمعه برگشت، دیدم خیلی ساکت هست. پرسیدم: «داداش اتفاقی افتاده؟ ناراحت به نظر میرسی!»
با همان حجب و حیای همیشگیاش گفت: «کاش خانمها بیشتر مراقب حجابشون بودند. امروز پرده قسمت زنونه کنده شد و بی اختیار چشمم افتاد به خانمی که چادر سرش نبود و موهاش کامل پیدا بود؛ اگه بیشتر مراعات میکردند، ثواب نماز ما هم با گناه آلوده نمیشد».
شهید علی ماهانی
کتــاب روز تیغ، ص48
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
امــام عــلــی (علـیـه السـلام)
محفوظ بودن زن، براى سلامتىاش مفيدتر است و زيبايى او را با دوامتر مى كند.
غــــــررالـــحـــــــــــــــــــــــكم و دررالکــلـــــــم، ص 405
🆔 @Ebrahimhadi
🌺كي به جز تو ميتونه اينجوري با نگاهش آرامش رو در جان من تزريق كنه؟
🍃از وقتي رفيقم شدي، خيالم راحته كه يه كسي رو دارم كه مثل كوه پشتمه و با پادر ميونياش، آبروي منه گنه كار رو هر دفعه ميخره پيش خدا.. دستم كه تو دستاي تو باشه، دلم قرصه كه دستم تو دستاي خداست؛
♥️از وقتي اومدي تو زندگيمو شدي هادي راهم، به هيچ قيمتي نميتونم از مقابل نگاهات بي تفاوت رد شم..
نگاه هايي كه هر لحظه يه معنا دارند،
وقتايي كه خدا رو با گناهم ناراحت ميكنم، چنان با خشم و جذبه ي نگاهت مچم رو ميگيري كه اون لحظه متنفر ميشم از هرچي گناه تو عالمه
🔸و وقتايي كه با كار خوبم خدا رو خوشحال ميكنم چنان چشمهات با خوشحالي و رضايت به من ميخندند كه دوست دارم زمان همون جا متوقف شه و تا آخر عمر نگاه خندان و راضيتو تماشا كنم
🌱و معني اين كلمات رو تنها كسي ميفهمه كه هادي راهش تو باشي و عشق تو در جانش ريشه كرده باشه.. .
بالاترين سرمايه ی زندگيمي؛
هيچ وقت نگاهت رو از من نگير بهترين هادي راه خدا❤️🙏
🆔 @Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi-sarioreza.mp3
4.87M
#صوت #سخنرانی_کوتاه #شماره۶۱
موضوع: سریع الرضا..
سخنران: حجهالاسلام انصاریان
#پیشنهاد_ویژه
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📕 #علمدار قسمت ۶
راویان:دوستان شهید
🌿" ورزش"
کسی حریفش نميشد! وقتی پا به توپ ميشد دیگر هیچ کس نميتوانست توپ را پس بگیرد، همه را دریبل ميکرد، آنقدر خوب و راحت بازی ميکردکه همه تعجب ميکردند ،موقع بازی توی محل، سر مجتبی دعوا بود! همه ميخواستند در تیم مجتبی باشند،با مجتبی بودن یعنی برنده شدن!
فوتبال محبوب ترین رشته ای بود که مجتبی به آن مسلط شد. همه دوستانش نیز به یاد دارند. قدرت بدنی بالا و دریبل های ریز مجتبی هرگز از یاد دوستان نخواهد رفت، رفقایش ميگفتند که مجتبی در آینده حتما وارد تیم ملی خواهد شد! آنهادر سال های بعد وقتی بازی های علی کریمی را در تیم ملی ميدیدند خاطره بازی های سید مجتبی برایشان زنده ميشد.البته علاقه او به ورزش، فقط اختصاص به فوتبال نداشت! سید در والیبال و بسکتبال هم حریف نداشت. اصلاً همه فن حریف بود، به قول یکی از دوستانش سید مجتبی ، یا یک ورزش را یاد نميگرفت ، یا اینکه خیلی خوب پیش ميرفت و سنگ تمام ميگذاشت ؛ مثلاً ، چند بار با هم پینگ پنگ بازی کردیم.یک بار هم مجتبی را در مدرسه دیدم که به بازی پینگ پنگ بچه ها خیره شده بود. آن ها خیلی خوب بازی ميکردند . مجتبی هم ميخواست این ورزش را خوب یاد بگیرد . بعد از مدتی دیگر کسی حریف مجتبی نبود! آن چنان به این ورزش مسلط شده بود که گویی کاری غیر از این ندارد . یکی از جوانان محل ، که استاد پینگ پنگ بود ، با مجتبی بازی کرد. ابتدا با حالت تمسخر شروع به بازی کرد. سرویس های حرفه ای ميزد تا قدرت خود را به رخ مجتبی بکشد . اما بعد از چند دقیقه دید که عقب افتاده ! با اینکه خیلی تلاش کرد اما با اختلاف زیاد بازی را باخت.در مناطق جنگی هم برنامه ورزشی مجتبی ترک نميشد. نیروهای گروهبانی،که مجتبی فرماندهی آن را بر عهده داشت ، درساعاتی از روز حتماً مشغول ورزش ميشدند . بیشتر مواقع فوتبال بازی ميکردند و فرمانده محبوب آن ها ستاره بازی ها بود!
در فاو تیم فوتبالی تشکیل داد. با نیروهایش در مسابقات شرکت کرد. کسی حریف تیم سید نبود. همیشه زمانی که تیم او مسابقه داشت بچه های زیادی برای تماشا می آمدند. این کارهای سید باعث روحیه دادن به نیروها شده بود. رشته های ورزشی که مجتبی در آن ها مسلط بود محدود به همین چند رشته نميشد. مجتبی در شنا و بعدها در غواصی هم بسیار مسلط بود. او دوره چتربازی را هم سپری کرد. در ورزش های رزمی هم مدتی کار کرد. در نوجوانی در کشتی و بوکس مسلط شده بود. اما شرایط انقلاب و جنگ باعث شد که این رشته ها را ادامه ندهد ، آخرین مسئولیت سید نیز در محل کار، مسئولیت امور ورزشی بود.
♻️ #ادامه_دارد...
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸دعای فرج #امام_زمان«عج» 🔸
⏰هرشب ساعت۲۲
🔴در انتشار ثواب این دعا شریک باشید و انتشار دهید.🔴
👉 @Ebrahimhadi 👈
شهید ابراهیم هادی
#صوت #سخنرانی_کوتاه #شماره۶۱ موضوع: سریع الرضا.. سخنران: حجهالاسلام انصاریان #پیشنهاد_ویژه 🆔 @Ebra
✨ #فرصت_ها چون ابرها مى گذرد.
«الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ»
📚 حکمت ۲۱ نهج البلاغه
«از آنهایی مباش
که با آرزوی دراز
#توبه را عقب انداختند.
گفتم که به پیری رسم و توبه کنم
آنقدر جوان مرد و یکی پیر نشد.
˝آیت الله مجتهدی (ره)˝
🆔 @Ebrahimhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای جان دادن رسول ترک
💎 #استاد_پناهیان
پیشنهاد دانلود
🆔 @Ebrahimhadi
💠 نماز لب آب 💠
💗 با قایق گشت می زدیم. چند روزی بود عراقی ها راه به راه کمین می زدند به مان. سر یک آب راه، قایق حسین پیچید رو به رویمان. ایستادیم و حال و احوال. پرسید «چه خبر؟»
💗 ـ آره حسین آقا. چند روز بود قایق خراب شده بود. خیلی وضعیت ناجوری بود. حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم. مراقب بچه ها باشیم. عصر که میشه، می پریم پایین، صبحونه و ناهار و شام رو یک جا می خوریم».
💗 پرسید «پس نماز ظهر را کی می خونی؟» گفتم «همون عصری.» گفت «بیخود.» بعد هم وادارمان کرد پیاده شویم. همان جا لب آب ایستادیم، نماز خواندیم.
📗 یادگاران، جلد هفت، کتاب شهید حسین خرازی، ص 22
#نماز_شهیدان
#نماز_اول_وقت
🆔 @Ebrahimhadi
#فرار_از_گناه_به_سبک_شهدا 4⃣1⃣
"خواهش"
آمده بود مهمانی، سر سفره هم نشسته بود، امّا دست به غذا نمیزد. زندایی پرسید: «محمدعلی! مگه گرسنه نیستی؟»
همانطور که سرش پایین بود جواب داد: «میتونم یه خواهشی از شما بکنم؟ میشه چادرتون رو سرتون کنید؟!»
آن روزها یازده دوازده سال بیشتر نداشت.
شهید محمدعلی رجایی
کتاب سیره شهید رجایی، ص 34
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
ای فرزند آدم، از آنچه خدا حرام کرده اجتناب کن و عفت داشته باش تا از اهــل عبادت خدا محسوب گردی.
ارشاد القــلوب، ترجـمه طباطبایی، ص75-74
🆔 @Ebrahimhadi
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸 دعای فرج 🔸
هرشب ساعت ۲۰
تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷
👉 @Ebrahimhadi 👈
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📕 #علمدار قسمت ۷
راوی:رضا علیپور
🌿 "اعزام"
سه سال از پیروزی انقلاب گذشته بود. مجتبی برای ادامه تحصیل به سراغ رشته های فنی رفت. سال ۱۳۶۱ در هنرستان شهید خیری مقدم در رشته اتومکانیک مشغول به تحصیل شد. از همان روزهای اول تحصیل تلاش كرد تا به جبهه اعزام شود. اما هر بار که مراجعه ميکرد بی نتیجه بود.سن و سال مجتبی کم بود. برای همین موافقت نميکردند. من در همان محله ، بخش هشت و در مسجد دهقان زاده با او آشنا شدم.جوانی پر شور و نشاط و بسیار دوست داشتنی بود. بعد از مدتی به همراه چندنفر از رفقا تصمیم گرفتیم برای اعزام به جبهه اقدام کنیم.یک روز بعد از ساعت آموزشی مدرسه ، رفتیم محل اعزام نیرو و ثبت نامکردیم.البته به این راحتی ها نبود. سن من و مجتبی كم بود. برای همين فتوكپی شناسنامه را دستكاری کردیم!يكی دو سال آن را بزرگتر كردیم. آن زمان علاوه بر كم بودن سن، قد و قامت ما هم كوتاه بود. ريش های ما هم سبز نشده بود! البته وضعیت مجتبی بهتر از من بود. به هر حال کار ثبت نام ما تمام شد. سوار ماشین و راهی پادگان آموزشی منجیل شدیم.اما به ما گفتند:((همه شما قبول نميشوید. آن هایی را که سن و سال کمتری دارند، برميگردانند.))نزديک غروب بود كه رسيديم به پادگان آموزشی منجيل يكی از برادران پاسدار آمد و ليست را گرفت. شروع كرد اسم ها را خواندن. چندنفری را به دليل كوتاه بودن قد و نوجوان بودنشان قبول نكرد. برای همین خیلی نگران شدیم.رفته رفته به اسم ما نزديک ميشد. يكي از دوستان، كه جثّة درشتی داشت،كنارم نشسته بود. اوركت او را گرفتم و روی اوركت خودم پوشيدم.روی زمين شن و سنگريزه زياد بود. من و مجتبی همین طور كه نشسته بوديم شروع كردیم به جمع كردن آن ها! در مقابل خودمان تپه کوچکی درست كردیم!تا اسم مرا خواند بلند شدم. رفتم بالای تپه ای كه ساخته بودم! سينه ام را جلودادم و گفتم:((بله))آن بنده خدا مرا برانداز كرد و گفت:((بنشين خوبه، بنشين.))سر از پا نمی شناختم، خيلی خوشحال شدم. مجتبی هم همین کار را کرد. او هم انتخاب شد و در پادگان ماندیم. اين چنين توانستیم به آرزوی بزرگمان كه حضور در جبهه ها بود برسیم.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
پدر مجتبی از روز اعزام او ميگوید:(( یکی از روزهای پاییز بود. غروب آن روز هرچه منتظر شديم نيامد. از هر كه سراغ سيد مجتبی را ميگرفتيم خبر نداشت
بالاخره فهميديم كه او به همراه چند نفر از بچه های همسايه و خواهرزاده ام،بعد از مدرسه به عنوان بسيجی به آموزشی جبهه اعزام شدند. بعد از پرسوجوفهمیدیم به پادگان منجيل رفته اند.چند نفر از همسایه ها وقتی فهميدند ناراحت شدند. به پادگان رفتند وفرزندانشان را برگرداندند!ميگفتند:((نميخواهيم بچه هايمان آسيب ببينند!))شايد حق هم داشتند.بچه های آن ها مثل سيد مجتبی شانزده هفده سال بيشتر نداشتند.اما ما سيد را در اختيار انقلاب گذاشته بوديم. اجازه داديم سيد در راه امام و اسلام قدم بردارد. بعدها همان همسایه ها از حرف ها و برخوردشان شرمنده شدند...
♻️ #ادامه_دارد...
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از فروشگاه کادویی چاپ هادی
طرح کلام شهدا | سری اول |
👈پیکسل: 3000 تومان
👈جاکلیدی: 3500 تومان
👈پیکسل آهنربایی: 3500 تومان
✅با کیفیت بالا
🌼سفارش حتی یک عدد
💢ارسال محصولات رایگان نمیباشد.
✍ ثبت سفارش:
🆔 @Khademe_ebrahim
📞 09393612899
👥 لینک کانال:
@Ebrahimhadi_Market
✅سخن بسیار تکان دهنده عزراییل...
✍مرحوم شهید دستغیب (ره) در کتاب
“داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت #زیارت_عاشورا آورده اند که خلاصه آن چنین است:
🔷یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.
🔹آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟ فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه!
🔴گفتم پس برای چه؟
فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.
نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت.
📚داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰”
🆔 @Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi-Ziarat-Ashura.mp3
16.69M
زیارت عاشورا
زمان: ۱۶ دقیقه
با صدای استاد فرهمند
🆔 @Ebrahimhadi