بخش هایی از مراسم شهید ابراهیم هادی در تالار وزارت کشور، حدود ساعت ۱۹ از شبکه های دو، سه و افق پخش خواهد شد .
9.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب مادر
اجرای سرود ملی درمراسم یاد بود شهید ابراهیم هادی درابتدای مراسم
41.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای نماهنگ و تواشیح شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط گروه ممتاز کشوری
محراب
35.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلاوتی آیاتی چند ازقرآن مجید
توسط قاری ممتاز کشوری برادر عادلی
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📕 #علمدار قسمت ۴۵
راویان: جمعی از دوستان شهید
🌿"برخورد صحیح"
معمولا شب ها در شلمچه، کنار سنگر و در تاریکی، نظاره گر آسمان بودیم. درآن شرایط دشمن هم دیدی بر ما نداشت.شبی تعدادی از دوستان به حلقة ماپیوستند.شروع به صحبت کردیم. بحث به ولایت فقیه کشیده شد. یکی از بچه ها درباره اختیارات ولی فقیه نظرش را گفت بعد با مخالفت شدید جمع حاضر روبه رو شد. تنها کسی که به او اجازه داد تا ادامه مطلب خود را بگوید فرمانده ما، یعنی سید مجتبی، بود.پس از اتمام صحبت های او، سید که تا آن لحظه خوب گوش ميداد دیدگاه های خود را بیان کرد. چنان منطقی صحبت کرد که با صحبت های سید نظرات آن فرد هم تغییر کرد. همه ما هم استفاده کردیم.برای ما خیلی جالب بود. کسی در کسوت فرماندهی، هم سطح معلومات بالایی داشته باشد، هم در مواجه با نظرات دیگران این اندازه شرح صدر نشان دهد و به عقاید دیگران احترام بگذارد و در عین حال به فکر اصالح هم باشد.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
برای آموزش چتربازی به همراه سید مجتبی و چند نفر دیگر به تهران اعزام شدیم؛من به همراه سید در یک گروه قرار گرفتیم. رفتار و کردار خوب سید چنان بود که در آن مدت کوتاه، برادران دانشجو شیفتة او شده بودند. یادم است زمانی که ما از آسایشگاه بیرون ميرفتیم، سید بدون اینکه حرفی بزند تمام کارهای نظافت و ... را انجام ميداد و اصلا به روی خودش نميآورد.بعد از مدتی مرخصی گرفتیم تا به ساری برویم.رفتیم ترمینال و سوار اتوبوس شدیم. در شروع حرکت، راننده ضبط را روشن کرد. آنچه که پخش ميشد آهنگی مبتذل بود. به سید نگاه کردم. منتظر عکس العمل او بودم. سید از جای خود بلند شد و به سمت راننده رفت. با خودم گفتم:((حتمابرخورد شدیدی با راننده دارد.)) اما سید با نرمی و ملایمت به راننده گفت:((اگر نميخواهی مادرم حضرت زهرا(س) از تو راضی باشد، به گوش دادن نوار ادامه بده.))اصلا فکر نميکردم که سید مجتبی چنین حرف سنگینی به راننده بزند. حرف سید چنان در راننده اثر کرد که ضبط را بدون حرف و شکایتی خاموش کرد. در ادامه سفر راننده به قدری با سید دوست شدکه هر چیزی را ميخواست بخورد اول به سید تعارف ميکرد.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
سید بهترین راه را برای مقابله با انسان های سرکش، مهربانی و عطوفت وبرخورد صحیح ميدانست. همسرش ميگفت:((در میدان ساعت ایستاده بودیم. در سمت دیگر میدان چند جوان که ظاهر مناسبی نداشتند مرتکب کارهای ناپسندی شدند. سید با دیدن آن وضعیت رو به من کرد و گفت: ((شما و زهرا در اینجا بمانید، من الان برميگردم.)) نگران شدم. پیش خودم گفتم نکنه با آن حال بیمار، دست به کاری بزند. دیدم رفت جلو و با لبخند با آن جوان ها سر صحبت را بازکرد. آنقدر آرام و منطقی برخورد کرد که آنها خودشان متوجه ناپسند بودن کارشان شدند و سرشان را ازخجالت پایین گرفتند.))
♻️#ادامه_دارد...
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺