🍃امام صادق عليه السلام:
🦋شيعيان ما را در سه چيز بيازماييد:
در وقت نماز، چگونگى مواظبتشان بر آن،
در نگهدارى اسرارشان از دشمنان ما،
و در همدردى و كمك مالى به برادرانشان
📚ميزان الحكمه جلد6 صفحه 114
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
✨خیلی تأکید بر نماز اول وقت داشت.
هر هفته میرفتیم فوتسال غروب که میشد به محض اینکه صدای اذان رو میشنید کنار زمین شروع میکرد به نماز خواندن با همون لباس ورزشی.
🌹شهید محسن فانوسى🌹
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
⚽️توپ را در دستش گرفت.
آمد بزند که صدائی آمد...
الله اکبر...
ندای اذان ظهر بود.
💫توپ را روی زمین گذاشت.
رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت.
در فضای دبیرستان صدایش پیچید...
بچه ها رفتند...
عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه.
🌱او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها پشت سرش ایستادند.
جماعتی شد داخل حیاط...
همه به او اقتدا کردیم.
#شهید_ابراهیم_هادی
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
شهید ابراهیم هادی
🌷 #دختر_شینا – قسمت 3⃣ ✅ فصل اول روزهایی که پدرم برای معامله به سفر میرفت، بدترین روزهای عمرم ب
🌷 #دختر_شینا – قسمت 4⃣
✅ فصل اول
....میگفتند: « حاجآقا که پدرت است! »
میگفتم: « نه، حاجآقا شوهرم است. هر چه بخواهم، برایم میخرد. »
بچه بودم و معنی این حرفها را نمیفهمیدم. زنها میخندیدند و درگوشی چیزهایی به هم میگفتند و به لباسهای داخل تشت چنگ میزدند.
تا پدرم برود و برگردد، روزها برایم یک سال طول میکشید. مادرم از صبح تا شب کار داشت. از بیکاری حوصلهام سر میرفت. بهانه میگرفتم و میگفتم: « به من کار بده، خسته شدم. » مادرم همانطور که به کارهایش میرسید، میگفت:« تو بخور و بخواب. به وقتش آنقدر کار کنی که خسته شوی. حاجآقا سپرده، نگذارم دست به سیاه و سفید بزنی. »
دلم نمیخواست بخورم و بخوابم؛ اما انگار کار دیگری نداشتم. خواهرهایم به صدا درآمده بودند. میگفتند: « مامان! چقدر قدم را عزیز و گرامی کردهای. چقدر پیِ دل او بالا میروی. چرا که ما بچه بودیم، با ما اینطور رفتار نمیکردید؟!» با تمام توجهای که پدر و مادرم به من داشتند، نتوانستم آنها را راضی کنم تا به مدرسه بروم.
پدرم میگفت: « مدرسه به درد دخترها نمیخورد. »
معلم مدرسه مرد جوانی بود. کلاسها هم مختلط بودند. مادرم میگفت: « همین مانده که بروی مدرسه، کنار پسرها بنشینی و مرد نامحرم به تو درس بدهد. »
اما من عاشق مدرسه بودم. میدانستم پدرم طاقت گریة مرا ندارد. به همینخاطر، صبح تا شب گریه میکردم و به التماس میگفتم: «حاجآقا! تو را به خدا بگذار بروم مدرسه. »
پدرم طاقت دیدن گریة مرا نداشت، میگفت: « باشد. تو گریه نکن، من فردا میفرستم با مادرت به مدرسه بروی. » من هم همیشه فکر میکردم پدرم راست میگوید.
🔰ادامه دارد.....🔰
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
🌺امام سجاد(ع) :
✨هر که در روزگار غیبت قائم ما را بر ولایت ما استوار ماند، خداوند پاداش هزار شهید به مانند شهیدان بدر واحد به وی عطا فرماید.
📚بخارالانوار/ج۵۲
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
🌱دل انگیز است صبحی
که خورشیدش نگاه توست..
#سلام_بر_ابراهیم ❤️
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
࿐᪥✧🍃🌸🍃✧᪥࿐
📖قرآن می گوید: اگر بخواهی از اکثریت مردم فقط به این خاطر که اکثریت هستند پیروی کنی بدون شک از راه خدا دور می شوی همیشه با چشمانی باز تصمیم بگیر .
🔻برای ابراهیم هیچ گاه حضور در میان اکثریت ملاک نبود بارها دیده بود که دوستانش به دنبال عمل نادرستی می روند. با اینکه بیشتر جوان ها همراهی با دوستان و همسالان را دوست دارند اما ابراهیم به خاطر خدا از جمع آن ها جدا می شد و تلاش می کرد آن ها را هدایت کند.
📚خدای خوب ابراهیم
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
🌹هر لحظه تو را میخواهم
حضورت را، وجودت را،بودنت را
حتی برای اندکی...
چقدر جای خالیات خودنمایی میکند
🌼باز آینه،آب و سینی چای و نبات
🍃باز پنجشنبه و یادشهدا باصلوات
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
🌿هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد سیدالشهدا(ع) یاد میکنند.
بیاد #شهید_سیدسجاد_حسینی
شادی روحش صلوات 🌺
📃خاطره ای از شهید:
❤️سربندش رو بسته بود، اومد در حالی كه قاب عكست رو بغل كرده بود، گفتم مواظب باش الان ميوفته روی پاهات خيلی سنگينه.
🥀عزيزم چكار به قاب عكس بابا داری
گفت ميخوام با ، بابا سجادم سلفی بگيرم .
حرفی برای گفتن نداشتم...
قاب عكست رو گذاشت كنار ديوار و نشست كنارت و عكس دو نفری كه ميخواست رو گرفت.
😍گفت مامان عجب عكسی شد.
ببين انگار بابا سجاد منو بغل كرده
انگار نشستم روی پاهاش.
🔆راوی: همسر شهید
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
enc_16729360041459412568054.mp3
3.46M
🎧 نماهنگ "آقا سلام"
🎤بانوای: حاج حسین سیبسرخی
#امام_حسینی_بمونیم
#امام_حسینی_بمیریم
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
شهید ابراهیم هادی
🌷 #دختر_شینا – قسمت 4⃣ ✅ فصل اول ....میگفتند: « حاجآقا که پدرت است! » میگفتم: « نه، حاجآقا
🌷 #دختر_شینا – قسمت 5⃣
✅ فصل اول
... پدرم طاقت دیدن گریة مرا نداشت، میگفت: « باشد. تو گریه نکن، من فردا میفرستم با مادرت به مدرسه بروی. » من هم همیشه فکر میکردم پدرم راست میگوید.
آن شب را با شوق و ذوق به رختخواب میرفتم. تا صبح خوابم نمیبرد؛ اما همین که صبح میشد و از مادرم میخواستم مرا به مدرسه ببرد، پدرم میآمد و با هزار دوز و کلک سرم را شیره میمالید و باز وعده و وعید میداد که امروز کار داریم؛ اما فردا حتماً میرویم مدرسه. آخرش هم آرزو به دلم ماند و به مدرسه نرفتم.
نه ساله شده بودم. مادرم نماز خواندن را یادم داد. ماه رمضان آن سال روزه گرفتم، روزهای اول برایم خیلی سخت بود، اما روزه گرفتن را دوست داشتم. با چه ذوق و شوقی سحرها بیدار میشدم، سحری میخوردم و روزه میگرفتم.
بعد از ماه رمضان، پدرم دستم را گرفت و مرا برد به مغازة پسرعمویش که بقالی داشت. بعد از سلام و احوالپرسی گفت: « آمدهام برای دخترم جایزه بخرم. آخر، قدم امسال نه ساله شده و تمام روزههایش را گرفته. »
پسرعموی پدرم یک چادر سفید که گلهای ریز و قشنگ صورتی داشت از لابهلای پارچههای ته مغازه بیرون آورد و داد به پدرم. پدرم چادر را باز کرد و آن را روی سرم انداخت.
چادر درست اندازهام بود. انگار آن را برای من دوخته بودند. از خوشحالی میخواستم پرواز کنم. پدرم خدید و گفت: « قدم جان! از امروز باید جلوی نامحرم چادر سرت کنی، باشد بابا جان. »
آن روز وقتی به خانه رفتم، معنی محرم و نامحرم را از مادرم پرسیدم. همین که کسی به خانهمان میآمد، میدویدم و از مادرم میپرسیدم: « این آقا محرم است یا نامحرم؟! » بعضی وقتها مادرم از دستم کلافه میشد. به خاطر همین، هر مردی به خانهمان میآمد، میدویدم و چادرم را سرم میکردم. دیگر محرم و نامحرم برایم معنی نداشت. حتی جلوی برادرهایم هم چادر سر میکردم.
🔰ادامه دارد....🔰
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
سلام امام زمانم❤️
تقصیر من است اینکه تو کم میآیی
وقتی که شوم اسیر غم میآیی...
اینجمعه و جمعههای دیگر حرف است
آدم بشوم تو شنبه هم میآیی...
خشنودی آقا جانمون؛ گناه نکنیم❌
تعجیل در فرج صلوات🌸
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8