eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.2هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
697 ویدیو
62 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: @Khademe_ebrahim ❌حذف‌آیدی‌ازروی‌عکسهاموردرضایت‌مانیست❌
مشاهده در ایتا
دانلود
#استوری #اینستاگرام 💠زندگی دنیایی از نگاه شهید ابراهیم هادی صفحه اینستاگرام شهید ابراهیم هادی: Instagram.com/Ebrahimhadi_ir 🆔 @Ebrahimhadi
#ختم_قرآن_کریم به نیابت از شهید ابراهیم هادی هدیه به حضرت زهرا(س)🌹 📖هرشب یک صفحه: 121 🆔 @Ebrahimhadi
ترجمه صفحه ی 121
@Ebrahimhadi-تا جوانی،کن نکن.mp3
2.46M
۱۶۴ موضوع: تا جوانی،گناه نکن سخنران: حجه الاسلام هاشمی‌نژاد 🆔 @Ebrahimhadi
شهید ابراهیم هادی
گوشیتو خوشگل کن 😊❤️🍃🌹 🆔 @Ebrahimhadi 💐🌱💐🌱💐🌱💐🌱
گوشیتو خوشگل کن 😊❤️🍃🌹 🆔 @Ebrahimhadi 💐🌱💐🌱💐🌱💐🌱
ای خدا! کی شود آن دلبر عیار آید همچو خورشید به پایان شب تار آید مومنان را که غم دوری او محزون کرد رنگ شادی وشعف بر گل رخسار آید 💠 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💠 🆔 @Ebrahimhadi
🌸 #حدیث_روز 🌸 رسول خدا (ص) مےفرمایند : محبوب‌ترین بندگان خدا ، ڪسی است ڪه با بندگان او دلسوزتر و مهربان‌تر باشد . 📚 نهج الفصاحه، ص۱۱۵ 🆔 @Ebrahimhadi
#پندنامه💌 "همسر عزیز و مادر مهربانم از شما خواهش می کنم که در مراسم تشییع من بلند گریه نکنید و این را هم به بقیه زن های فامیل بگویید. از حضرت زینب(س) الگو بگیرید. البته این درخواست بسیار بزرگی است ولی شما را به جان #امام_حسن_مجتبی(ع) این درخواست مرا انجام دهید.💔 اگر روزی به دیدار حضرت آقا رفتید به ایشان بفرمایید از نور دو چشمانم بیشتر دوستشان دارم."♥️ #شهید_مدافع_حرم 🌷حیدر ابراهیم خانی🌷 🆔 @Ebrahimhadi
شهید ابراهیم هادی
#استوری #اینستاگرام 💠زندگی دنیایی از نگاه شهید ابراهیم هادی صفحه اینستاگرام شهید ابراهیم هادی: Ins
#استوری #اینستاگرام 💠دوری از اسراف و کمک به پرندگان به سبک شهید ابراهیم هادی صفحه اینستاگرام شهید ابراهیم هادی: Instagram.com/Ebrahimhadi_ir 🆔 @Ebrahimhadi
🌷شهید سید جواد محمودی🌷 امیدوارم متوجه باشید کاری که انجام میدهید برای خداست یا غیر خدا؟؟! به خدا اگر در مورد این مسئله فکر نکنید و از روی هوای نفس کار کنید؛ بدانید شهدا در آخرت جلوی شمارا خواهند گرفت. 🆔 @Ebrahimhadi
🔸ـــــــ قسمت سی و پنجم ـــــــ🔸 ‌ ✨ اسیر #کتاب_سلام_بر_ابراهیم 🆔 @Ebrahimhadi مطالعه کنیم🔻🔻🔻
شهید ابراهیم هادی
🔸ـــــــ قسمت سی و پنجم ـــــــ🔸 ‌ ✨ اسیر #کتاب_سلام_بر_ابراهیم 🆔 @Ebrahimha
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🗣راویان:مهدي فريدوند، مرتضي پارسائيان از ويژگي هاي ابراهيم، احترام به ديگران، حتي به اسيران جنگي بود. هميشه اين حرف را از ابراهيم ميشنيديم كه: اكثر اين دشمنان ما انسان هاي جاهل و ناآگاه هستند. بايد اسلام واقعي را از ما ببيند. آن وقت خواهيد ديد كه آنها هم مخالف حزب بعث خواهند شد. لذا در بسياري از عمليات ها قبل از شليك به سمت دشمن در فکر به اسارت درآوردن نيروهاي آنها بود. با اسير هم رفتار بسيار صحيحي داشت. سه اسير عراقي را داخل شهرآوردند. هنوز محلي براي نگهداري آنها نبود. مسئوليت حفاظت آنها را به ابراهيم سپرديم. هر چيزي كه از طرف تداركات برای مــا مي آمد و يا هر چيزي كه ما ميخورديم. ابراهيم همان را بين اســرا توزيع ميكرد. همين باعث ميشد كه همه، حتي اسرا مجذوب رفتار او شوند. كمي هم عربي بلد بود. در اوقات بيكاري مينشست و با اسرا صحبت ميكرد.دو روز ابراهيم با آنها بود، تا اينكه خودرو حمل اسرا آمد. آنها از ابراهيم سؤال كردند: شما هم با ما مي آيي؟ وقتي جواب منفي شنيدند خيلي ناراحت شــدند. آنها با گريه التماس ميكردند و ميگفتند: مــا را اينجا نگه دار، هر كاري بخواهي انجام ميدهيم. حتي حاضريم با بعثي ها بجنگيم! 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 عمليات بر روي ارتفاعات بازي دراز آغاز شد. ما دو نفر كمي به سمت بالای ارتفاعات رفتيم. از بچه هاي خودي دور شديم. به سنگري رسيديم که تعدادي عراقي در آن بودند. با اسلحه اشاره كردم که به سمت بيرون حركت كنيد. فكر نميكردم اينقدر زياد باشــند! ما دو نفر و آنها پانزده نفر بودند. گفتم: حركت كنيد. اما آنها هيچ حركتي نميكردند! طوري بين ما قرار گرفتند كه هر لحظه ممكن بود به هر دوي ما حمله كنند. شايد هم فكر نميكردند ما فقط دو نفر باشيم! دوباره داد زدم: حركت كنيد و با دســت اشاره كردم ولي همه عراقيها به افسر درجه داري كه پشت سرشان بود نگاه ميكردند! افسر بعثي ابروهايش را بالا مي انداخت. يعني نرويد! خيلي ترسيدم، تا حالا در چنين موقعيتي قرار نگرفته بودم. دهانم از ترس تلخ شد. يك لحظه با خودم گفتم: همه را ببندم به رگبار، اما كار درستي نبود. هر لحظه ممكن بود اتفاق بدي رخ دهد. از ترس اسلحه را محكم گرفتم. از خدا خواستم كمكم كند. يكدفعه از پشت سنگر ابراهيم را ديديم. به سمت ما مي آمد. آرامش عجيبي پيدا كردم. تا رسيد، در حالي كه به اسرا نگاه ميكردم گفتم:آقا ابرام، كمك! پرسيد: چي شده؟! گفتم: مشكل اون افسر عراقيه. نميخواد اينها حركت كنند! بعد با دست، افسر را نشان دادم. لباس و درجه اش با بقيه فرق داشت و كاملاً مشخص بود. ابراهيم اســلحه اش را روي دوشش انداخت و جلو رفت. با يك دست يقه افسر بعثي و با دست ديگر كمربند او را گرفت و در يك لحظه او را از جا بلند كرد! چند متر جلوتر او را جلوي پرتگاه آورد. تمامی عراقي ها از ترس روي زمين نشســتند و دستشان را بالا گرفتند. افسر بعثي مرتب به ابراهيم التماس ميكرد و ميگفت: الدخيل الدخيل، ارحم ارحم و همينطور ناله ميكرد. ذوق زده شــده بودم، در پوست خودم نمي گنجيدم، تمام ترس لحظات پيش من برطرف شــده بود. ابراهيم افسر عراقي را به ميان اسرا برگرداند. آن روز خدا ابراهيم را به كمك ما فرستاد.بعد با هم، اسرا و افسر بعثي را به پايين ارتفاع انتقال داديم. ♻️ .‌.‌. 🆔 @Ebrahimhadi 🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#استوری #اینستاگرام 🌘به وقت ماه گرفتگی 💠 هرشب به ستاره های آسمون نشونت میدم تا بفهمن دنیا فقط یه ماه داره اونم تویی❤️ صفحه اینستاگرام شهید ابراهیم هادی: Instagram.com/Ebrahimhadi_ir 🆔 @Ebrahimhadi
#اول_هر_سپیده #سلام_امام_زمانم❣ ای نفسِ صبحدم ، گر نهــی آنجا قدم خسته دلم را بجو، در شِکنِ موی دوست جان بِفِشانم زشوق ، در ره باد صبا گر برساند به ما، صبح دمی بوی دوست 💐الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج💐 تعجیل در فرج و شادی قلب نازنین امام زمان(عج) صلوات🌺 التماس دعا 🆔 @Ebrahimhadi
‌ 💞 #امام_علی علیه السلام: ‌ 🌱دنیا دو روز است: روزی به سود تو و روزی به زیان تو هرگاه به سود تو بود، سرکشی نکن و وقتی به زیان تو بود، شکیبایی پیشه کن.🌺 ‌ 📚غررالحکم، ۱۹۱۷🌾 ‌ ‌🆔 @Ebrahimhadi
#ما_کجا_شهدا_کجا...😢 #وصیتنامه_شهید_حاج_علی_محمدی: 💠ای برادر عرب که به دنبال من می گردی  تا گلوله ات را در سینه ام بنشانی و مرا  #شهید کنی! بدان که تو حالا دنبال من می گردی اما روز قیامت من به دنبال تو خواهم گشت. 🌿با این تفاوت که تو دنبال من می گردی که مرا بکشی و من به دنبال تو خواهم گشت تا تو را شفاعت کنم... ❤️ #شهید_حاج_علی_محمدی مزار:گلزارشهدای رفسنجان،کرمان 🆔 @Ebrahimhadi
#ختم_قرآن_کریم به نیابت از شهید ابراهیم هادی هدیه به حضرت زهرا(س)🌹 📖هرشب یک صفحه: 122 🆔 @Ebrahimhadi
ترجمه صفحه ی 122
@Ebrahimhadi_داستان توبه.mp3
2.8M
۱۶۵ موضوع: داستان توبه سخنران: حجه الاسلام صادقی 🆔 @Ebrahimhadi
شهید ابراهیم هادی
گوشیتو خوشگل کن 😊❤️🍃🌹 🆔 @Ebrahimhadi 💐🌱💐🌱💐🌱💐🌱
گوشیتو خوشگل کن 😊❤️🍃🌹 🆔 @Ebrahimhadi 💐🌱💐🌱💐🌱💐🌱
💠لقمان حکیم گفت: چندین سال است که با داروهای مختلف انسانها را #مداوا میکنم و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیده ام که هیچ دارویی موثرتر و بهتر از { #محبت } نیست. ❣یه روز متفاوت رو شروع کن❣ صبحتون بخیر🍃 🆔 @Ebrahimhadi
ـ❤️🌸🍃❤️🌸🍃❤️🌸🍃❤️ همه چيز به "خنده‌ات" بستگی دارد کافيست بخندی تا تمامِ روز را در آسمان قدم بزنم... #جانا_تو_ماه_روشنی❤️ 🆔 @Ebrahimhadi
🔸ـــــــ قسمت سی و ششم ـــــــ🔸 ‌ ✨ نیمه شعبان #کتاب_سلام_بر_ابراهیم 🆔 @Ebrahimhadi مطالعه کنیم🔻🔻🔻
شهید ابراهیم هادی
🔸ـــــــ قسمت سی و ششم ـــــــ🔸 ‌ ✨ نیمه شعبان #کتاب_سلام_بر_ابراهیم 🆔 @Ebra
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🗣راویان: جمعی از دوستان شهید عصر روز نيمه شــعبان ابراهيم وارد مقر شــد. از نيمه شب خبري از او نبود. حالا هم كه آمده يك اسير عراقي را با خودش آورده! پرسيدم: آقا ابرام كجايي، اين اسيركيه!؟ گفت: نيمه شب رفته بودم سمت دشــمن، كنار جاده مخفي شدم. به تردد خودروهاي عراقي دقت كردم. وقتي جاده خلوت شــد يك جيپ عراقي را ديدم، با يك سرنشــين به ســمت من مي آمد. ســريع رفتم وسط جاده، افسر عراقي را اسير گرفتم و برگشتم. بيــن راه بــا خودم گفتم: اين هم هديه ما براي امــام زمان(عج)ولي بعد، از حرف خودم پشيمان شدم. گفتم: ما كجا و هديه براي امام زمان(عج). همان روز بچه ها دور هم جمع شديم. از هر موضوعی صحبتي به ميان آمد تا اينكه يكي از ابراهيم پرسيد: بهترين فرمانده هان در جبهه را چه كساني ميداني و چرا؟! ابراهيــم كمي فكر كرد و گفت: تو بچه هاي ســپاه هيچكس را مثل محمد بروجردي نميدانم. محمد كاري كرد كه تقريباً هيچكس فكرش را نميكرد. در كردســتان با وجود آن همه مشــكلات توانســت گروه هــاي پيش مرگ كــرد مســلمان را راه اندازي كنــد و از اين طريــق كردســتان را آرام كند. در فرمانده هان ارتش هم هيچكس مثل ســرگرد علي صياد شيرازي نيست.ايشــان از بچه هاي داوطلب ساده تر است. آقاي صياد قبل از نظامي بودن يك جوان حزب الله و مومن است. از نيروهاي هوانيروز، هر چه بگردي بهتر از ســروان شيرودي پيدا نميكني، شيرودي در سرپل ذهاب با هليكوپتر خودش جلوي چندين پاتك عراق را گرفت. با اينكه فرمانده پايگاه هوايي شــده آنقدر ساده زندگي ميكند كه تعجب ميكنيد! وقتي هم از طرف ســازمان تربيت بدني چند جفت كفش ورزشــي آوردند يكي را دادم به شيرودي، با اينكه فرمانده بود اما كفش مناسبي نداشت.همان روز صحبت به اينجا رســيد كه آرزوي خودمان را بگوئيم. هر كسي چيزي گفت. بيشتر بچه ها آرزويشان شهادت بود. بعضي ها مثل شهيدسيد ابوالفضل كاظمي به شوخي ميگفتند: خدا بنده هاي خوب و پاك را ســوا ميكند. براي همين ما مرتب گناه ميكنيم كه ملائكه سراغ ما را نگيرند! ما ميخواهيم حالا حالاها زنده باشم. بچه ها خنديدند و بعد هم نوبت ابراهيم شد. همــه منتظر آرزوي ابراهيم بودند. ابراهيــم مكثي كرد وگفت: آرزوي من شهادت هست ولي حالا نه! من دوست دارم در نبرد با اسرائيل شهيد شوم! 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 صبح زود بود. از سنگرهاي كمين به سمت گيلان غرب برگشتم. وارد مقر سپاه شدم. برخلاف هميشه هيچكس آنجا نبود. كمي گشتم ولي بي فايده بود. خيلي ترسيدم. نكند عراقي ها شهر را تصرف كرده اند! داخل حياط فرياد زدم: كســي اينجا نيست؟! درب يكي از اطاق ها باز شد. يكي از بچه ها اشاره كرد، بيا اينجا! وارد اتاق شدم. همه ساكت رو به قبله نشسته بودند! ابراهيم تنها، در اتاق مجاور نشسته بود و با صداي سوزناک مداحي ميكرد. براي دل خودش ميخواند. با امام زمان(عج) نجوا ميكرد. آنقدر سوز عجيبي در صدايش بود كه همه اشك ميريختند. ♻️ .‌.‌. 🆔 @Ebrahimhadi 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#ختم_قرآن_کریم به نیابت از شهید ابراهیم هادی هدیه به حضرت زهرا(س)🌹 📖هرشب یک صفحه: 123 🆔 @Ebrahimhadi