💠یک نفر مراقبمه...💠
❤️ #دلنوشته ❤️
🍃بِــسـمِ رَبِ شُـهَــداٰ و صِـدیقـیـنْ🍃 🌸سلام، امیدوارم حالتـون خوب باشـه راستش نمیدونم باید از کجا شروع کنم... من یه دختــر ۱۸ساله ام،از اول چادری بودم و ارادتمند به شهـدا اما اینا فقط ظاهــر ماجـرا بــود! کاهل نماز بودم ، همیشه هم آهنگ گوش میدادم ، اصلا نمیشد گوش ندم! ولی همچنان متعصب روی دین و ائمـه و شهــدا ولی خب چه فایده؟!
🌸یه دوستی داشتـم که معتقد و با ایمان بود،اما اونم مثل من ایرادایی داشت، با این تفاوت که از چادر متنفر بود؛ بعد از یه مدت دیدم که چادری شده! خیلی عجیب بود برام🤔 یکم که گذشت،بهم گفت که چیشده... ماجرای دوستی خودش رو با شهید هادی برام تعریف کرد.... از اون به بعد (فقط بخاطر اینکه اون ناراحت نشه و دوستیمون حفظ بشه) منم مجبور به تظاهر شدم.... (دوستی با شهید هادی و .....)
🌸قرار بود بریم بیرون... نمیدونم چیشد که سر از بهشت زهرا در آوردیـم.... داشتیم بر میگشتیــم خونه ، که سر از قطعه ی ۲۶ و ردیف ۵۲ در آوردیم.... "مزار شهیـــد ابـراهیـــم هــادے" راستش با همه ی اون تظاهرایی که نسبت به شهید هادی داشتم اما ته دلم دوسش داشتم (چون بالاخره از اولشم شهدا رو دوست داشتم) اون روز ، روز عجیبی بود برام خیلی عجیب... با اینکه مثل دوستم ، اونقدرا هم مشتاق مزار شهید هادی نبودم ، ولی وقتی نگاهم افتاد به مزارش ، دیگه نفهمیدم چیشد.... انگار خواب بود همش..
🌸وقتی برگشتم خونه ، نماز مغرب رو اول وقت خوندم... یه حس و حال عجیبی داشتم... توی یه لحظه تصمیم گرفتم قرآن رو بیارم و به نیت شهید هادی باز کنم.... وقتی قرآن رو باز کردم سوره ی ابراهیم رو دیدم.... اشکام سرازیر شد... باورم نمیشد... همه چیز مثل یه رویای شیرین بود که دوست نداشتم تموم بشه...
🌸حالا دیگه همه چیز خیلی فرق کرده از اون لحظه یه احساس مسئولیت عجیبی داشتم... حس میکردم خیلی باید مراقب رفتارم باشم... چون دیگه یه نفر مراقبمــه.... تمام آهنگامو پاک کردم ، نماز اول وقت و ترک غیبت و... تصمیماتی بود که بعدش گرفتم حالا من موندم و عشق به داداش ابراهیمم و کلی قول و قرار که بینمونه.... امیدوارم که لذت دوستـی با شهــدا نصیب شمـا هم بشــه :)
#ارسالی
🆔 @Ebrahimhadi
••••••••••••••••••••••••
@Ebrahimhadi@Ebrahimhadi-شمشیر بی غلاف.mp3
زمان:
حجم:
5.76M
💠آتش به اختیار شهید ابراهیمهادی💠
حواسـت هست..!
برای اصلاح به این فضا اومدی..!
قرار نبود غرق شی..؛
حاج حسین یکتا
🆔 @Ebrahimhadi
••••••••••••••••••••••••
شهید ابراهیم هادی
🔸ـــــــ قسمت سی و نهم ـــــــ🔸 ✨ دوست #کتاب_سلام_بر_ابراهیم 🆔 @Ebrahimha
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🗣راوی : مصطفی هرندی
خيلي بيتاب بود. ناراحتي در چهره اش موج ميزد. پرسيدم: چيزي شده!؟ ابراهيــم با ناراحتي گفت: ديشــب با بچه هــا رفته بوديم شناســائي، تو راه برگشــت، درست در كنار مواضع دشمن، ماشاءالله عزيزي رفت رو مین شهید شد. عراقي ها تيراندازي كردند. ما هم مجبور شديم برگرديم. تازه علت ناراحتياش را فهميدم. هوا كه تاريك شد ابراهيم حركت كرد،
نيمه هاي شب هم برگشت، خوشحال و سرحال! مرتب فرياد ميزد؛ امدادگر... امدادگر... سريع بيا، ماشاءالله زنده است! بچه ها خوشــحال بودند، ماشــاءالله را ســوار آمبولانس كرديم. اما ابراهيم گوشه اي نشسته بود به فكر! كنارش نشستم. با تعجب پرسيدم: تو چه فكري!؟ مكثي كرد و گفت: ماشاءالله وسط ميدان مين افتاد، نزديك سنگر عراقي ها. اما وقتي به سراغش رفتم آنجا نبود. كمي عقب تر پيدايش كردم، دور از ديد دشمن. در مكاني امن! نشسته بود منتظر من.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
خون زيادي از پاي من رفته بود. بي حس شــده بــودم. عراقي ها اما مطمئن بودند كه زنده نيستم. حالت عجيبي داشتم. زير لب فقط ميگفتم: يا صاحب الزمان(عج) ادركني. هوا تاريك شده بود. جواني خوش سيما و نوراني بالای سرم آمد. چشمانم را به سختي باز كردم. مرا به آرامي بلند كرد. از ميدان مين خارج شــد. در گوشه اي امن مرا روي زمين گذاشت. آهسته و آرام. من دردي حس نميكردم! آن آقا کلی با من صحبت کرد. بعد فرمودند: كسي ميآيد و شما را نجات ميدهد. او دوست ماست! لحظاتي بعد ابراهيم آمد. با همان صلابت هميشگي. مرا به دوش گرفت و حركت كرد. آن جمال نوراني ابراهيم را دوست خود معرفي كرد. خوشا به حالش اينها را ماشاءالله نوشته بود. در دفتر خاطراتش از جبهه گيلان غرب.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
ماشــاءالله سال ها در منطقه حضور داشت. او از معلمين با اخلاص وباتقواي گیلان غرب بود كــه از روز آغاز جنگ تا روز پاياني جنگ شــجاعانه در جبهه ها و همه عمليات هاحضور داشت.او پس از اتمام جنگ، در سانحه رانندگي به ياران شهيدش پيوست.
♻️ #ادامه_دارد...
🆔 @Ebrahimhadi
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💠 #معرفی_کتاب 💠
⭕️شيوه خاصي هم در جذب جوانان داشت گاهي حتي خود من هم به سيد مي گفتم: اينها کي هستند مي آوري هيأت؟ به يکي مي گويي بيا امشب تو ساقي باش؛ به يکي مي گويي اين پرچم را به ديوار بزن و ول کن بابا!
⭕️مي گفت: نه! کسي که در راه اهل بيت هست که مشکلي ندارد، اما کسي که در اين راه نيست، اگر بيايد توي مجلس اهل بيت و گوشه بنشيند و شما به او بها ندهيد، مي رود و ديگر هم بر نمي گردد؛ اما وقتي او را تحويل بگيريد، او را جذب اين راه کرده ايد.
⭕️برنامه هيأت او، اول با سه چهار نفر شروع شد، اما بعد رسيده بود به سيصد، چهارصد جوان عاشق اهل بيت، که همه اينها نتيجه تواضع، فروتني و اخلاص سيد بود.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
📚کتاب علمدار (انتشارات شهید هادی)
🆔 @Ebrahimhadi
••••••••••••••••••••••••
شهید ابراهیم هادی
💠 #معرفی_کتاب 💠 ⭕️شيوه خاصي هم در جذب جوانان داشت گاهي حتي خود من هم به سيد مي گفتم: اينها کي هستند
@Ebrahimhadi-علمدار.pdf
حجم:
4.83M
📚دانلود نسخه PDF کتاب #علمدار
🆔 @Ebrahimhadi
••••••••••••••••••••••••
هدایت شده از فروشگاه کادویی چاپ هادی
🌼دفترچه کد ۱۱۰
🍃طرح #شهید_ابراهیم_هادی
● دفـترچه سـیمی خـط دار
○ 50بـرگ،جـلـد روکـشدار
● سایز 15 * 20 سانتیمتر
💶قیمت: 15,000 تومان
ارسال به تمام نقاط کشور
😍چاپ دفترچه با طرح دلخواه هم انجام میدیم😍
💠ثبت سفارش:
💠 @Khademe_ebrahim
📞 09393612899
🛍فروشگاه سلام بر ابراهیم:
🛍 @Ebrahimhadi_Market
💠ما نیازی به قهرمان_سازی نداریم!💠
⭕️قهرمانهای ما از جنس شخصیتهای خیالی سینمایی و داستانی نیست.
⭕️قهرمانهای ما نیازی به داستانپردازی ندارند. آنها خود داستان حماسهشان را از قبل خلق کردهاند. ما فقط باید قهرمانهایمان را روایت کنیم.
#قهرمان_من ؛ #شهید_ابراهیم_هادی🌷
🆔 @Ebrahimhadi
••••••••••••••••••••••••
💠من از شهید هادی یاد گرفتم که...💠
❤️ #دلنوشته ❤️
به نام خدا
سلام ابراهیم ؛ سلام هادی من
🌸نمیدونم بخاطر کدوم کار خوبم خدا من رو با شما آشنا کرد و نمیدونم اگر با شما آشنا نمیشدم الان مسیر زندگیم چجوری بود؛فقط میدونم روز به روز دارم به خدا نزدیکتر میشم و عشق به خدا رو بیشتر درک میکنم و کلی تغییر مثبت تو زندگیم اتفاق افتاده.
من از شما یاد گرفتم:
🌸هدف همه کارهام رضای خدا باشه نه مردم
🌸نگاهمو کنترل کنم؛
🌸هر جایی که هستم با شنیدن صدای اذان نمازمو اول وقت بخونم؛
🌸دغدغه ی کمک به مردم داشته باشم؛
🌸اسیر نفسم نباشم و وابستگی به تعلقات دنیا نداشته باشم؛
🌸امر به معروف و نهی از منکر با عمل و رفاقت چقدر جواب میده؛
🌸نعمتی که خدا بهم داده رو به رخ دیگران نکشم و بخاطرش خدارو شکر کنم؛
🌸اخلاص در کارها و گمنامی رو...
🌸حتی با دشمن خود هم رفتار خوب و با محبتی داشته باشیم همچون رفتار شما با اسیران بیگانه؛..
🌸من بعد از آشنایی با شما دغدغه ی حفظ حجابم بیشتر شد
🌸من بعد از آشنایی با شما خودم را یافتم.
🌸در این مسیر خودسازی امیدوارم خدا ازم راضی باشه و کمکم کنه و روز به روز بهتر بشم.
🌸ای روشنی بخش راه زندگی ام نگاهت بدرقه ی راه زندگی من و تمام دوستدارانت...🌸
#ارسالی
🆔 @Ebrahimhadi
••••••••••••••••••••••••
شهید ابراهیم هادی
📚دانلود نسخه PDF کتاب #علمدار 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠قوانین دهگانه شهید سیدمجتبی علمدار💠
🌸قانون اول:
بارالها، اعتراف میکنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم. اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم.
✅(تاریخ اجرا 4 مرداد69)
🆔 @Ebrahimhadi
••••••••••••••••••••••••
🌷شهید مهدی و مجید زین الدین🌷
ده سال بعد از شهادت شهیدان مهدی و مجید پدر بزرگوارشان میگفت:
من در این مدت طولانی بارها به خاطرات گذشته فکر کرده ام؛
اما هرچه فکر کردم تا یک خطا و گناهی از مجید و مهدی به یاد بیاورم چیزی پیدا نکردم!
نمیخوام بگویم معصوم بودند اما من که پدرشون هستم به خدایی خدا گناهی ازشون سراغ ندارم❤️
📚منبع:کتاب سرداران تقوا؛ ص43
🆔 @Ebrahimhadi