eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.2هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
714 ویدیو
62 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: @Khademe_ebrahim
مشاهده در ایتا
دانلود
💠ـــــــ قسمت سیزدهم ـــــــ💠 ‌ 🇮🇷سرزمینِ زیبای من🇮🇷 #پیشنهاد_مطالعه📚 🆔 @Ebrahimhadi ✨🍃✨🍃✨🍃✨
شهید ابراهیم هادی
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁 #سرزمین_زیبای_من 🇮🇷 وکیل مقابل در حالی که از شدت خشم چشم هاش می لرزید و صورتش سرخ شده بو
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁 🇮🇷 اون روز توی دفتر مشغول کار بودم که پدر و مادرش وارد شدن، خبر کشته شدن پسرشون رو توی اخبار دیده بودم ؛ پسرشون به خاطر یه برنامه، تا نزدیک غروب توی مدرسه مونده بود،داشته برمی گشته که پلیس به خاطر رنگ گندمی پوستش و کوله بزرگ دوشش و نزدیک بودن به محل جرم ، بهش شک می کنه ... اونها بلافاصله با ماشین جلوی اون می پیچن ، محمد به شدت وحشت زده میشه ، که ماشین دوم هم از پشت سر، راهش رو می بنده ،پلیس ها فریاد زنان از ماشین بیرون میان و در حالی که فریاد می زدن دست هات رو ببر بالابه سمت اون شلیک می کنن ... با 26 گلوله،بدون لحظه ای مکث و تردید بدن محمد رو سوراخ سوراخ کرده بودن ،بچه وحشت زده ای که هرگز نفهمید چرا اون رو به گلوله بستن؟ سلاح گرم یا هیچ کدوم از اشیای مسروقه توی وسایل محمد پیدا نشده بود،طبق تصاویر پزشکی قانونی از جسد، چند گلوله به زیر کتف و بغلش اصابت کرده بود ،این فقط در شرایطی می تونست اتفاق افتاده باشه که اون بچه به نشانه تسلیم دست هاش رو بالا برده باشه ... یعنی اونها، به کسی شلیک کرده بودن که تسلیم شده ، این چیزی بود که تمام شاهدهای صحنه به زبان آورده بودن؛ - اون بچه با وحشت و در حالی که می لرزید کوله اش رو انداخت و دستش رو بالا برد ... هیچ کسی از اون پلیس ها سوالی نکرد ، هیچ کدوم توبیخ نشدن ، رئیس پلیس بدون ساده ترین کلمات عذرخواهی اعلام کرد هر روز انسان های زیادی در دنیا جان شون رو از دست میدن و کشته شدن محمد هم مثل اونها، فقط یه تراژدیه اما پلیس ها به اینکه ،اون بچه مسلح هست یا نه ، شک کردن و این عمل پلیس، صرفا دفاع از خود محسوب می شده و اونها هیچ اشتباهی مرتکب نشدن... 26 گلوله برای دفاع از خود ، حتی دیدن چهره پدر و مادرش هم تمام وجودم رو آتش می زد، هیچ کسی بهتر از من، حس اونها رو درک نمی کرد؛ اونها حرف می زدن ،من حرف های اونها رو می نوشتم و زیرچشمی به دست علیل و دردناکم نگاه می کردم هر چند اونها هم سفیدپوست بودن اما قسم خوردم هر کاری از دستم برمیاد براشون انجام بدم ... چند روزی می شد که مردم با شنیدن این خبر به خیابون اومده بودن از تحصن جلوی اداره پلیس گرفته تا تظاهرات خیابانی، تظاهراتی که عموما باخشونت پلیس تمام می شد ... هیچ پلیسی در این دادگاه حاضر نشد حتی زمانی که از اونها جهت پاسخ به سوالات، رسما درخواست قانونی کردم، فقط یه وکیل به نمایندگی از همه اونها، اونجا حضور داشت و در نهایت دادگاه رای تبرعه اونها رو صادر کردو این عمل پلیس، صرفا دفاع از خود اعلام شد، 26 گلوله برای دفاع در برابر یه آدم غیر مسلح ؛ قاضی رای خودش رو اعلام کرد و سه مرتبه روی میز کوبید؛ ختم دادرسی... مادر محمد با صدای بلند گریه می کرد ، پدرش می لرزید و اشک می ریخت و من، ناخودآگاه می خندیدم و سرم رو تکان می دادم اون قدر بلند که قاضی فکر کرد دارم دادگاه رو مسخره می کنم ... یه نفر داشت زنده زنده، قلبم رو از سینه ام بیرون می کشید، سوزشش رو تا مغز استخوانم حس می کردم ، سریع وسایلم رو جمع کردم، من باید اولین نفری باشم که با خبرنگارها حرف می زنه من باید صدای مظلومیت محمد و مرگ عدالت رو به گوش دنیا می رسوندم ... از در سالن دادگاه که خارج شدم ، چند نفر از گارد دادگاه دوره ام کردن،آقای ویزل، شما باید با ما بیاید بعد از چند ساعت حبس شدن توی یه اتاق ،بالاخره یکی در رو باز کرداز شدت خشم، تمام بدنم می لرزید ... - چه عجب ! اونقدر به در زدم و صدا کردم که گلوم داشت پاره می شد حداقل با یه فنجون قهوه می اومدید ... در رو بست و اومد سمتم ،شما حس شوخ طبعی جالبی دارید آقای ویزل، حتی در چنین شرایطی ! نشست مقابلم ؛ - ولی من اینجام که در مورد مسائل جدی با هم صحبت کنیم، به پشتی تکیه داد ، یه راست میرم سر اصل مطلب ، شما حق ندارید در مورد این پرونده با هیچ شخصی یا هیچ خبرگزاری ای صحبت کنید، این پرونده از این لحظه محرمانه است ، اگر تخلف کنید به جرم افشای مدارک محرمانه، مجرم شناخته شده و به شدت مجازات می شید ... به زحمت می تونستم خودم رو کنترل کنم ، تمام بدنم می لرزید،بدتر از همه، وقتی عصبی می شدم دستم به شدت درد می گرفت و می سوخت ، محکم توی چشم هاش زل زدم حتی اگر دهن من رو با تهدید ببندیدبا پدر و مادرش چکار می کنید؟ با پوزخند خاصی از جاش بلند شد،اینجا کشور آزادیه آقای ویزل ، اونها هر چقدر که بخوان می تونن گریه کنن و با همسایه هاشون حرف بزنن ... ✍🏻 نویسنده: شهید طاها ایمانی ♻️ .... 🆔 @Ebrahimhadi 🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁
آقای من قرار نیست که فقط جمعه سراغت را بگیریم! قرار نیست فقط جمعه ها انتظارت را بکشیم... 🌸یابن الحسن🌸 دوریت درد بی درمان است... دلم برایت تنگ است... 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
خنـده کن تا بِشَوی سوژه‌ی نقاشی من، من فقـط شیوهٔ‌ لبخند کشیدن بلدم ... هادے دلها❤️ #شهید_ابراهیم_هادی 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
🌿ازش پرسیدن: ابراهیم؟! چرا همراه بقیه رزمنده ها به دیدن امام نرفتی ؟ ✨جواب داد: ما رهبر را برای تماشا نمی‌خواهیم. ما رهبر را می‌خواهیم برای اطاعت کردن. ـ❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️ یکی در جبهه گفتا نزد هادی رها کن جبهه و برگرد وادی ببین اندر جماران چهره ی یار بدادی حرف او را گوش صد بار جوابش داد هادی بس چه زیبا امام خود بجویم من در اینجا نخواهم رهبری بهر تماشا اطاعت از امام باید به هرجا چه بسیار از شهیدانی که رفتند اویس عصر ما، نادیده رفتند ندیدند چهره ی محبوب آن یار ولی از جان گذشتند در ره یار کند جبران خدای حی دادار رساند هر اویسی را به دلدار 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
✨ آیت الله مجتهدی تهرانی(ره): 💠 برای اینکه بدانید اعمالی را که انجام می دهید مورد قبول خداوند قرار میگیرد یا نه، ببینید بعد از هر عمل چه کاری را انجام می دهید: 1⃣ الطاعه بعد الطاعه دلیل علی قبول الطاعه 🍃 اگر طاعت پشت طاعت انجام می دهید دلیلی بر مورد قبول قرار گرفتن طاعت های شماست. 2⃣ الطاعه بعد المعصیه دلیل علی غفران المعصیه 🍃 اگر بعد از معصیت و گناه، طاعتی انجام می دهید دلیلی بر بخشیده شدن آن معصیت است. 3⃣ المعصیه بعد الطاعه دلیل علی رد الطاعه 🍃 اگر بعد از طاعتی، گناه و معصیتی انجام دهید، دلیلی بر عدم پذیرش و رد شدن آن طاعت شماست. 4⃣ المعصیه بعد المعصیه دلیل علی خذلان العبد 🍃 اگر همینطور گناه و معصیت پشت گناه و معصیت انجام شود، "وای به حال آن بنده که در زیانکاری وحشتناکی است. 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
دلم، به مشبک های ضریحت چه محتاج است ... 🖤 🆔 @Ebrahimhadi
💠 #مرگ_بر_آمریکا 💠 اگر تمام بدنمان را قطعه قطعه کنند، و زیر تانک ها از بین ببرند، ما قطعه قطعۀ بدنمان می گوید: #مــرگ_بــر_آمــریــکــا👊 #شهید_علی_چیت_سازیان🌹 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠ـــــــ قسمت چهاردهم ـــــــ💠 ‌ 🇮🇷سرزمینِ زیبای من🇮🇷 #پیشنهاد_مطالعه📚 🆔 @Ebrahimhadi ✨🍃✨🍃✨🍃✨
شهید ابراهیم هادی
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁 #سرزمین_زیبای_من 🇮🇷 اون روز توی دفتر مشغول کار بودم که پدر و مادرش وارد شدن، خبر کشته شد
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁 🇮🇷 با پوزخند خاصی از جاش بلند شد ، اینجا کشور آزادیه آقای ویزل ، اونها هر چقدر که بخوان می تونن گریه کنن و با همسایه هاشون حرف بزنن ، مهم تیتر روزنامه های فرداست و از در اتاق خارج شد . حق با اون بود،مهم تیتر روزنامه های فردا بود ،دادگاه رای بی گناهی پلیس ها رو صادر کرد مدال شجاعت، در انتظار پلیس های قهرمان ... فردای روز دادگاه، مدام گوشی تلفن و موبایلم زنگ می خورد اما حس جواب دادن به هیچ کدوم شون رو نداشتم ، چی می تونستم بگم؟ با شجاعت فریاد می زدم، محمد بی گناه کشته شد؟ یا اینکه مثل یه ترسو، حرف های اونها رو تایید می کردم ، اصلا کسی صدای من رو می شنید و اهمیت می داد؟ مهم یه جنجال بود،یه جنجال که ذهن مردم بین شلوغ بازی های اون گم بشه و نفهمن دولت چکار می کنه ... شب بود که صدای در بلند شد ، پدر محمد بود نمی تونستم توی چشم هاش نگاه کنم ، فکر می کردم الانه که ازم بخواد دوباره اقدام کنیم و به رای اعتراض کنیم یا با رسانه ها درباره حقیقت حرف بزنیم ، اما اون در عین دردی که توی چشم هاش موج می زد با آرامش بهم نگاه کرد ... - آقای ویزل ، اومدم اینجا تا از زحمات شما تشکر کنم ، شما همه تلاش تون رو انجام دادید، هم برای تشکر اومدم و هم اینکه بقیه حق وکالت شما رو پرداخت کنم ؛ خیلی تعجب کرده بودم ، با شرمندگی سرم رو پایین انداختم،نیازی نیست ، من توی این پرونده شکست خوردم و مثل یه ترسو، تمام روز رو اینجا قایم شدم ... دستش رو گذاشت روی شونه ام،نه پسرم ، زمانی که هیچ کسی حاضر نشد از حق ما دفاع کنه ، تو پشت سر ما ایستادی حداقل، مردم صدای مظلومیت محمد من رو شنیدن ،من از اول می دونستم شکست می خوریم ، یعنی مطمئن بودم؛با شنیدن این جمله شوک شدیدی بهم وارد شد ... پس چرا اینقدر تلاش کردید و مبارزه کردید؟ اونها هم پسر شما رو کشتن و هم شما رو مجبور کردن که هزینه دادگاه و دادرسی رو بپردازید، اگر مطمئن بودید چرا شروع کردید؟ سکوت سنگینی بین ما حاکم شد،برای چند لحظه از پرسیدن این سوال شرمنده شدم ، با خودم گفتم ، شاید این حرف فقط یه دلگرمی برای خودش بود که درد کمتری رو حس کنه ، این چه سوالی بود که ... - پسر من یه مسلمان بود، نمی خواستم با ننگ دزدی و حمل سلاح گرم، دفنش کنم، هر چقدر هم که اونها دروغ بگن ، خیلی ها شاهد بودن و الان همه می دونن پسر من، نه دزد بود، نه مسلح ، من از دینم دفاع کردم ، نه پسرم ! برای بچه ای که اون رو از دست دادم ، دیگه کاری از دست من برنمیاد اما نمی خواستم با نام پسر من، دین خدا لکه دار بشه ... پاسخش به شدت ذهنم رو بهم ریخت ، این جوابی نبود که انتظارش رو داشتم و جوابی نبود که برای من قابل درک یا قابل پذیرش باشه ، نمی خواستم قلبش رو بشکنم اما نمی تونستم این حرف رو بی جواب بگذارم، اون داشت، زندگیش رو بر مبنای اعتقادات احمقانه ای می چید ... - دین خدا لکه دار هست ، لکه های سیاه، وسط دنیای سفید،یا لکه های سفید وسط دنیای سیاه ، این دنیا به حدی لکه داره که دیگه سیاه و سفیدش مشخص نیست ، هیچ عدالت و انسانیتی وجود نداره ، و خدا هم ، اگر وجود داشته باشه ، مثل یه تماشاچی فقط نگاه می کنه هر چند، خیلی ها میگن خدا بعد از خلق جهان، مرده ... پ.ن: دوستان عزیز ، یکی از اعتقادات رایج در کشورهای غربی، "مرگ خدا" است که کلیسا هم در رد اون داره خیلی تلاش می کنه ، با دیدن این جمله دچار شوک نشوید !... ✍🏻 نویسنده:شهید طاها ایمانی ♻️ .... 🆔 @Ebrahimhadi 🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁
هر ڪس سراغ خدا را گرفت🕊 و دلش تنگ بود🍂 آدرس #شهدا را بہ او بدهید... خدایا ما را تا . . . رسیدن بہ آسمان شهدا یاری فرما💫 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
⭕️اى پيامبر! به مؤمنان و مؤمنات بگو كه در مقابل نامحرم #چشمهاى خود را بپوشانند و نگاه خيره نكنند. 📚نــور، آيات 31 - 30 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••