آیا امام زمان عج صدای منو میشنوند؟
🌸آیت الله بهجت:
بين دهان تا گوش شما کمتر از يک وجب است، قبل از اينکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسيده است.
او نزديک است، درد و دلها را میشنود.
با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید.
♥️ در زمان حضرت امام هادی(ع) شخصی نامهای نوشت از يکی از شهرهای دور.
📜نامهای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم،
به هر حال چه کنم؟
📝 حضرت در جواب ايشان نوشتند:
«إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْك»
لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو.
ما از شما دور نيستيم.
📚بحارالانوار/ ج53/ ص306
تاحالا شده با امام زمانت درد و دل کرده باشی؟؟؟همین الان امتحان کن
🆔 @Ebrahimhadi
🔸یکی از مهم ترین مسائلی که سید عباس به ابراهیم تاکید میکرد بحث "حیا" بود. میگفت: (اگه کسی با حیا بود، امید به سعادتش هست اما "انسان بیحیا" #دین ندارد.)
پ.ن:
🔹سیدعباس پهلوانی بود که در تربیت ابراهیم تاثیر بسیاری داشت. او هرجا میرفت، ابراهیم را با خود میبرد. میگفت: من عاشق حیا و ادب ابراهیم هستم.
🆔 @Ebrahimhadi
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸دعای فرج #امام_زمان«عج» 🔸
⏰هرشب ساعت۲۲
🔴در انتشار ثواب این دعا شریک باشید و انتشار دهید.🔴
👉 @Ebrahimhadi 👈
چرا به این معرفـــت نرسیده ایم
که هر حرفی می زنیــــم
قبل از این که ما بشنویـــم
به گوش امام زمان می رسد،
اگر این مطلب را درک کردیــم
حضور و غیاب حضرت برای مـــا یکســان می شود.
#درمحضربهجت
🆔 @Ebrahimhadi
📖برشی از کتاب سلام بر ابراهیم
تربیت کردن ابراهیم به صورت غیر مستقیم بود. مثلا هر بار که باهم بودیم و یک فقیر می دید، پول را به من می داد تا به فقیر بدهم. اینطوری خودش گرفتار ریا نمی شد و به ماهم درس برخورد با فقیر میداد.
یادم هست ابراهیم به ساندویچ الویه علاقه داشت. اما هرجایی برای ساندویچ نمی رفت. یک ساندویچ فروشی در 17شهریور بود که به فروشندهاش آقا شیخ می گفتند. یعنی آدم مقدس و مسجدی بود. ابراهیم همیشه پیش او می رفت. حساب دفتری پیش او داشت. می دانست توی الویه، کالباس نمی ریزد و فقط از مرغ استفاده می کند. ابراهیم سوسیس و همبرگر و... هرگز استفاده نمیکرد. اینگونه به ما درس تربیتی می داد که هرچیزی نخوریم و هرجایی برای غذا نرویم.
می دانست که این فروشنده به "حلال و حرام" خیلی دقت دارد. برای همین آنجا می رفت. چرا که قرآن دستور می دهد: انسان به غذایی که میخورد توجه داشته باشد.
🔴راوی مهدی حسن قمی
📚سلام بر ابراهیم2/ص 231
🆔 @Ebrahimhadi
#بابا_صلواتے
پیر مرد 70 ساله بود ، پشت خط ؛
مسئول ایستگاه صلواتے بود !
محاسنے سفید و چهرهاے نورانے داشت...
بسیجیان به او «بابا صلواتے» مےگفتند ؛
و گاهے به شوخے مے گفتند:
«بابا امروز نور بالا مےزنے !»
واقعا چهرهاے دوست داشتنے و شخصیتے مجذوب کننده داشت ، از گفتار و رفتارش لطف و عطوفت مےبارید ...
چهار ماه بود به مرخصے نرفته بود !
هر وقت علتش را مےپرسیدیم مے گفت :
« چرا به مرخصے بروم؟
من آمدهام در خدمت رزمندگان باشم ...
عمرم را کردهام !
این آخر عمرے از خدا خواستهام شهادت را نصیبم نماید ...
آرزو دارم شهید شوم و مانند امام حسین علیه السلام سرم از بدن جدا شود و بر نیزه قرار گیرد...»
از نظر ما ، محال بود این آرزوی بابا صلواتے برآورده شود !!
تا این که یک روز هواپیماهاے دشمن منطقه را بمباران کردند ...
یک راکت به ایستگاه صلواتے اصابت کرد ؛
پیرمرد به شهادت رسید ...
وقتےبه کنار جنازه سوختهاش رسیدیم ؛
سر در بدن نداشت ...
دو روز بعد بچه ها سر بابا صلواتے را در روی نیزار هاےاطراف رودخانه پیدا کردند!!
او به آرزویش رسیده بود ...
#یادش_با_صلوات🌹
🆔 @Ebrahimhadi
#پرسشهای_مهم_زندگی 47
سوال❓❗
عبادت به چه معناست؟ آیا فقط نماز و روزه عبادت است؟
پاسخ 📩
هر کاری که برای رضای خداوند انجام گیرد، عبادت است گرچه کار عادی باشد.
گوشوارهای را که برای دخترمان میخریم، اگر به خاطر تشویق کارهای خوب باشد، عبادت است وگرنه یک کار عاطفی است.
استادی که در کتابخانه مطالعه میکند، اگر هدفش دریافت حقوق و امتیاز و رسیدن به مادیات و رفاه باشد، آن تحقیق و علم رنگ مادی دارد و اگر آشپزی که برای او غذا درست میکند به تصور آنکه این استاد کار خدایی میکند غذا تهیه کرد، کار آن آشپز عبادت است.
آری انسان میتواند از آشپزخانه و از لابلای عدسی و لپه و سبزی به بهشت رود و از کتابخانه و از لابلای کتاب و جزوه و مقاله از جای دیگر سر در آورد.
#استاد_قرائتی
🌐 @Ebrahimhadi
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸دعای فرج #امام_زمان«عج» 🔸
⏰هرشب ساعت۲۲
🔴در انتشار ثواب این دعا شریک باشید و انتشار دهید.🔴
👉 @Ebrahimhadi 👈
سلام آقای مهربانم!❤️
من سرم گرم گناه است سرم داد بزن
سینهات سخت به تنگ امده فریاد بزن
جمعههایی که نبودید به تفریح زدیم
ما فقط در غم هجران تو تسبیح زدیم
دستگیری به تمنای غریبی بفرست
دشمناینجابهوفور است،رفیقیبفرست
شیعیان! آمدن ماه، جنون میخواهد
مُزد برگشتن این اینه خون میخواهد
موقع ریختن بغض گلو مـــی آید
به بنر ها بنویسید که: او مـــی آید
🌴أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌴
🆔 @Ebrahimhadi
📖برشی از کتاب سلام بر ابراهیم
مسابقات قهرمانی 74کیلو باشگاه ها بود. ابراهیم همه حریفان را یکی پس از دیگری شکست داد و به نیمه نهایی رسید. آن سال ابراهیم خیلی خوب تمرین کرده بود. اکثر حریف ها را با اقتدار شکست داد. اگر این مسابقه را میزد حتما در فینال قهرمان می شد.
اما در نیمه نهایی خیلی بد کشتی گرفت. بالاخره با یک امتیاز بازی را واگذار کرد. آن سال ابراهیم مقام سوم را کسب کرد. اما سال ها بعد،همان پسری که حریف نیمه نهایی ابراهیم بود را دیدم. آمده بود به ابراهیم سر بزند.
آن آقا از خاطرات خوش خود با ابراهیم تعریف می کرد. همه ما هم گوش می کردیم. تا اینکه رسید به ماجرای آشنائی خودش با ابراهیم و گفت: آشنائی ما برمی گردد به نیمه نهایی کشتی باشگاه ها در وزن 74کیلو، قرار بود من با ابراهیم کشتی بگیرم.
اما هرچه خواست آن ماجرا را تعریف کند ابراهیم بحث را عوض می کرد! آخر هم نگذاشت که ماجرا تعریف شود! روز بعد همان آقا را دیدم و گفتم: اگه می شه قضیه کشتی خودتان را تعریف کنید. او هم نگاهی به من کرد.
نفس عمیقی کشید و گفت : آن سال من، در نیمه نهائی حریف ابراهیم شدم. اما یکی از پاهایم شدیداً آسیب دید. به ابراهیم که تا آن موقع نمی شناختمش گفتم: رفیق، این پای من آسیب دیده. هوای ما رو داشته باش. ابراهیم هم گفت: باشه داداش، چشم.
بازی های او را دیده بودم. توی کشتی استاد بود. با اینکه شگرد ابراهیم فن هائی بود که روی پا می زد. اما اصلا به پای من نزدیک نشد! ولی من، در کمال نامردی یه خاک ازش گرفتم و خوشحال از این پیروزی به فینال رفتم.
ابراهیم با اینکه راحت می تونست من رو شکست بده و قهرمان بشه، ولی این کار رو نکرد. بعد ادامه داد: البته فکر می کنم او از قصد کاری کرد که من برنده بشم! از شکست خودش هم ناراحت نبود. چون قهرمانی برای او تعریف دیگه ای داشت.
ولی من خوشحال بودم. خوشحالی من بیشتر از این بود که حریف فینال، بچه محل خودمون بود. فکر می کردم همه، مرام و معرفت داش ابرام رو دارن.
اما توی فینال با اینکه قبل از مسابقه به دوستم گفته بودم که پایم آسیب دیده، او دقیقا با اولین حرکت همان پای آسیب دیده من را گرفت. آه از نهاد من بلند شد. بعد هم من را انداخت روی زمین و بالاخره من ضربه شدم. آن سال من دوم شدم و ابراهیم سوم. اما شک نداشتم حق ابراهیم قهرمانی بود.
از آن روز تا حالا با او رفیقم. چیزهای عجیبی هم از او دیده ام. خدا راهم شکر می کنم که چنین رفیقی نصیبم کرده. صحبت هایش که تمام شد خداحافظی کرد و رفت. من هم برگشتم. در راه فقط به صحبت هایش فکر می کردم. یادم افتاد در مقر سپاه گیلان غرب روی یکی از دیوار ها برای هر کدام از رزمنده ها جمله ای نوشته شده بود. در مورد ابراهیم نوشته بودند: «ابراهیم هادی رزمنده ای با خصائص پوریای ولی»
🔴راوی:حسین الله کرم
📚 برگرفته از سلام بر ابراهیم 1/ص35
🆔 @Ebrahimhadi
#پرسشهای_مهم_زندگی 48
سوال❓❗
خداوند در حوادث تلخ و شیرین زندگی انسان، چه مقدار نقش دارد؟
پاسخ 📩
در قرآن میخوانیم: ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من سیئه فمن نفسک ( سوره نساء، آیه 79. ) هر خوبی به تو رسد از خداوند است ولی هر بدی که به تو رسد از نفس خودت میباشد.
کره زمین که به دور خود و خورشید میگردد و همواره بخشی از آن روشن و بخشی دیگر تاریک است، هر کجای آن روشن باشد از خورشید است و هر کجای آن تاریک باشد، از خود زمین است.
خداوند انگور را آفرید، ولی بشر از آن شراب میسازد که مایه بروز هزاران حادثه و بیماری است.
خداوند به انسان قدرت داد، ولی عدهای با سوء استفاده از این قدرت، به محرومان ضربه میزنند.
خداوند به انسان عقل داد، ولی عدهای از این عقل سوء استفاده کرده و به دنبال مکر و حیله برای مردم هستند.
پس آنچه از سوی خداوند است، نیکوست و بدیها از خود ما سرچشمه میگیرد.
#استاد_قرائتی
🆔 @Ebrahimhadi