eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.4هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
723 ویدیو
62 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: @Khademe_ebrahim
مشاهده در ایتا
دانلود
روزے شهید میشے که تو گــلــزار شــهــدا بیشتر از شهر رفیق داشته باشے... #شهید_شهیدت_میکند🌹 @Ebrahimhadi @Ebrahimhadi_Market •••••••••••••••••••••••••••••••
🌹 شهید ابراهیم هادی 🌹 ۵ عڪس از امامِ خود دارد؛ معنے اش را مے دانی؟ یعنے سربازِ امام باش؛ گوش بفرمانش باش؛ پا در رڪاب باش، سینه چاڪ باش @Ebrahimhadi @Ebrahimhadi_Market •••••••••••••••••••••••••••••••
🌺وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ ... (حج/۲۹) جـانـم را برایـت نذر کرده ام بعـدِ دیـدنـت وقت ادای نذرهاست ... #امام_زمان_جانم 💚 تعجیل در فرج آقا صلوات ❤️ @Ebrahimhadi @Ebrahimhadi_Market •••••••••••••••••••••••••••••••
🍃 #پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله: 🌸هرکس یک شبانه‌روز از بیماری پرستاری کند، خداوند او را با ابراهیم خلیل محشور می‌کند... 📚 #ثواب_الاعمال /۳۴۱ ‌@Ebrahimhadi @Ebrahimhadi_Market •••••••••••••••••••••••••••••••
تو را خـدا به زمین هدیه داده چون بــ🌧ـاران که آسمان و زمیـــن را به‌ هـم بیامیـزی .. #شهید_ابراهیم_هادی🌷 @Ebrahimhadi @Ebrahimhadi_Market •••••••••••••••••••••••••••••••
💠 #شخصیت_ابراهیم 💠 #خوشتیپی 🌸وقتی ابراهیم می فهمد به خاطر تیپ و هیکل او، در راه باشگاه چند خانوم به دنبال او هستند، از فردای آن روز لباس گشاد می پوشد و موهایش را از ته می زند تا جذابیتی برای جنس مخالف نداشته باشد. او ورزشکار مخلصی بود. #شبیه_ابراهیم_باشیم ‌ @Ebrahimhadi @Ebrahimhadi_Market •••••••••••••••••••••••••••••••
💠 مراسم هفتگی "عاشقان شهید ابراهیم هادی | جشن میلاد رسول مکرم اسلام(ص) و امام صادق(ع) | ✅چهارشنبه ۲۲ آبان ؛ بعد از نماز مغرب‌وعشاء 📍کاشان ؛ طاهرآباد ؛ حسینیه حضرت فاطمه‌الزهرا(سلام‌الله‌علیها) @Ebrahimhadi @Ebrahimhadi_Market •••••••••••••••••••••••••••••••
💠ـــــــ قسمت نوزدهم ـــــــ💠 ‌ 🇮🇷سرزمینِ زیبای من🇮🇷 #پیشنهاد_مطالعه📚 🆔 @Ebrahimhadi ✨🍃✨🍃✨🍃✨
شهید ابراهیم هادی
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁 #سرزمین_زیبای_من 🇮🇷 از سفارت ایران با من تماس گرفتن ، گفتن موردی نداره اگر بخوام برای تح
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁 🇮🇷 نشستیم روی صندلی ها و جوانی برای ما شربت آورد ، یکی از آقایون همراه، کنارم و حاج آقای مقابلم ؛ - حتما خسته شدید، اول پرواز، بعد هم که تا اینجا توی ماشین بودید، پیرمرد با لبخند با من حرف می زد و من از دیدن این رفتارها کلافه شده بودم ، روال اینه که قبل از ورود به خوابگاه،دوستان تازه وارد میان و با هم گپی می زنیم ،حالا اگر شما خسته اید، می خواید برنامه رو به فردا موکول کنیم ... سری تکان دادم ، نه این چیزها برای من خسته کنندخ نیست و توی دلم گفتم مگه من مثل تو یه پیرمردم؟من آدمیم که با تلاش و سختی بزرگ شدم، این چیزها من رو خسته نمی کنه ، دوباره لبخند زد ، من پرونده شما رو خوندم،اینطور که متوجه شدم شما برای طلبه شدن مسلمان شدید ! - اشکالی داره؟! دوباره خندید ، نه! اشکالی که نداره اما عموم افراد بعد از اینکه مسلمان میشن یه عده شون به خاطر علاقه به تبلیغ اسلام و آشنایی بیشتر، میان و طلبه میشن تا حالا مورد برعکس نداشتیم ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ، خنده هاشون شدید، من رو عصبی می کرد و ذهنم رو بهم می ریخت ؛ - منم به خاطر طلبه بودن، مسلمان نشدم، مسلمان شدم چون شرط پذیرش تون برای طلبه شدن بود؛ حالا اونها هم گیج شده بودن ، حس خوبی بود دیگه نمی خندیدن می شد امواج متلاطم سوال های مختلف رو توی چهره شون دید ... - توضیح اینکه واقعا برای چی اینجام، اصلا کار راحتی نیست،من از اسلام هیچی نمی دونم ، اطلاعات من، در حد مطالعه سطحی از آیات قرآنه ، حتی علی رغم مطالعات زیادی که کردم، بین فرقه ها و تفکرات گیر کردم و قادر به تشخیص درست و غلط نیستم ، من فقط یه چیز رو فهمیدم،فقط اسلام قادر به عوض کردن تفکر تبعیض نژادیه، منم برای همین اینجام ... سکوت عمیقی اتاق رو پر کرد ، چهره روحانی مسن به شدت جدی شده بود، پس چرا بین این همه کشور، ایران رو انتخاب کردی؟محکم توی چشم هاش نگاه کردم _چون باید خمینی بشم ... همون چهره جدی، به شدت توی فکر غرق شد ، اون روزها اصلا نمی تونستم حدس بزنم، داشت به چی فکر می کرد،نمی شد عمق نگاهش رو درک کرد اما از خندیدن بهتر بود ! من رو پذیرش کردن و راهی خوابگاه شدیم ،فضای بزرگ، ساده و تمییزی بود، فقط ازشون درخواست کردم، من رو با سیاه پوست ها هم اتاق کنن ، برام فرقی نداشت از کدوم کشور باشه اما دلم نمی خواست حتی با یه گندم گون، توی یه اتاق باشم ... یکی از آقایون باهام اومد تا راه رو نشونم بده ، در اتاق رو که باز کردم بهت زده شدم ، تا وسط سرم سوخت با صدای در، یه جوان بی نهایت سفید با موهای قهوه ای روشن و چشم های عسلی ، جلوی پای من بلند شد ؛مثل میخ، جلوی در خشک شدم ، همراهم به فارسی چیزی بهش گفت ، جوان هم با لبخند جلو اومد و به انگلیسی شروع به سلام و خوش آمدگویی کرد ... چند لحظه طول کشید تا به خودم بیام ، از شدت عصبانیت چشم هام داشت از حدقه بیرون می زد دستش رو که برای دست دادن جلو آورد، یه قدم رفتم عقب، بدون توجه به ساکم سریع دوییدم پایین ، من رفتم رفتم سراغ اون روحانی مسن ... - من از شما پرسیدم توی خوابگاه، طلبه سیاه پوست دارید؟ شما گفتید: بله و من ازتون خواستم، من رو توی اتاق اونها بگذارید حالا یه گندم گون هم نه، اصلا از این جوان سفیدتر کسی وجود داشت که من رو باهاش توی یه اتاق بگذارید؟ نگاه عمیقی بهم کرد، _ فکر کردم می خوای خمینی بشی ؛ هیچ جوابی ندادم، تو می خوای با فکر تبعیض نژادی مبارزه کنی و برای همین مسلمان شدی اما نمی تونی یه سفیدپوست رو تحمل کنی ، پس چطور می خوای این تفکر رو از بین ببری و به مردم یاد بدی، همه در برابر خدا، برابرن؟ خون، خونم رو می خورد،از خشم، صدای سائیده شدن دندان هام بهم بلند شده بود ، یعنی من حق نداشتم، حتی شب ها رو با آرامش بخوابم؟ چند لحظه بهم نگاه کرد، _اگر نمی خوای می تونی برگردی استرالیا ،خمینی شدن به حرف و شعار و راحت و الکی نیست ! چشم هام رو بستم _ نه می مونم . این رو گفتم و برگشتم بالا ... ✍🏻 نویسنده: شهید طاها ایمانی ♻️ .... 🆔 @Ebrahimhadi 🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁
#مقام_معظم_رهبری: ✅انسان اگر بخواهد در جادّه #زندگی موفّق شود، #نماز می‌تواند جبران کننده باشد. نماز بدی‌ها را از بین می‌برد. اثر گناهان را از دل می‌زداید. @Ebrahimhadi @Ebrahimhadi_Market •••••••••••••••••••••••••••••••
🌹 #گمنامی؛ تنها برای #شهدا نیست می تونی زنده باشی و سرباز حضرت زهرا(س) باشی... 🍃اما یه شرط داره؛ باید فقط برای #خدا کار کنی نه ریـــــا... @Ebrahimhadi @Ebrahimhadi_Market •••••••••••••••••••••••••••••••