#به‌گفته‌شما رفت و غزلم چشم به راهش نگران ‌شد

#به‌گفته‌شما چای دم کن، خسته ام از تلخی نسکافه ها چای با عطر هل و گل های قوری بهتر است

#به‌گفته‌شما خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید...

#به‌گفته‌شما اگر عاشق شدی مردانه عاشق باش از این شاخه به آن شاخه پریدن کار میمون است!

#به‌گفته‌شما از حسرت یک آدم تنها چه بگویم؟ دلتنگ صدای توام اما، چه بگویم؟ بیهوده به دنبال تو در کوچه دویدم گیرم که رسیدم به تو، حالا چه بگویم..؟

#به‌گفته‌شما زندگی در غم و غم در دل و دل در سینه قفسی در قفسی در قفسی در قفسی

#به‌گفته‌شما مرا دردیست اندر دل که گر گویم زبان سوزد و گر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد

#به‌گفته‌شما به روز مرگ هم حتی تفاهم نیست بین ما که من رختم سفید است و سیاهم را تو میپوشی

#به‌گفته‌شما تو نمی خواهی عزیزت بشوم، زور که نیست یا نگاهم بکند چشم تو مجبور که نیست تو مرا دیدی و از دور به بیراهه زدی تو نگو نه، دل دیوانه ی من کور که نیست خواستم دل بکنم از تو ولی حیف نشد لعنتی غیرِ تو با هیچ کسی جور که نیست....

#به‌گفته‌شما خداااااا کند به کسی چون خودت دچار شوی که بیــــقرار نباشد که بیـقرار شوی....

#به‌گفته‌شما پشت ما قصه زیاد است؟ فدای سرمان حرف بی ربط که نباید ببند پرمان

#به‌گفته‌شما از تو شبی جامانده در من که صبح نخواهد شد