#بهگفتهشما
آن کس که تو را شناخت ، جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند !؟
#بهگفتهشما
شب های دراز بی عبادت چه کنم
طبعم به گناه کرده عادت چه کنم
گویند کریم است و گنه میبخشد
گیرم که ببخشد ز خجالت چه کنم
#بهگفتهشما
حرف را میشود از حنجره بلعید و نگفت،
وای اگر چشم بخواند غم ناپیدارا
#بهگفتهشما
تو خودت خواستی از قصه من پر بکشی،
پس نگو کار خدا بوده و ناچار شده ای
#بهگفتهشما
ما بی علی محلی از اعراب نیستیم
با مرتضی هر آینه معنا شدن خوش است:)
#بهگفتهشما
این شعر خیلی به درکم نشست
صحنه ی وداع حضرت علی اکبر با امام حسین:
در جواب از تنگ شکر، قند ریخت
شکر از لب های شکّر خند ریخت
گفت کای فرزند مقبل آمدی
افت جان رهزن دل امدی
کرده ای از حق تجلی ای پسر
زین تجلی فتنه ها داری بسر
نر گست با لاله در طنازی است
سنبلت با ارغوان در بازی است
#بهگفتهشما
چه خوش آن قمار بازی که بباخت هر چه بودش
نَبِماند هیچش الا هوس قمار دیگر...
#بهگفتهشما
از جهان مانده فقط جان که مرا ترک کند؛
من چنانم که محال است کسی درک کند..!