#بهگفتهشما
ما بی علی محلی از اعراب نیستیم
با مرتضی هر آینه معنا شدن خوش است:)
#بهگفتهشما
این شعر خیلی به درکم نشست
صحنه ی وداع حضرت علی اکبر با امام حسین:
در جواب از تنگ شکر، قند ریخت
شکر از لب های شکّر خند ریخت
گفت کای فرزند مقبل آمدی
افت جان رهزن دل امدی
کرده ای از حق تجلی ای پسر
زین تجلی فتنه ها داری بسر
نر گست با لاله در طنازی است
سنبلت با ارغوان در بازی است
#بهگفتهشما
چه خوش آن قمار بازی که بباخت هر چه بودش
نَبِماند هیچش الا هوس قمار دیگر...
#بهگفتهشما
ما هيچ تر از هیچ پِیِ هیچ دویدیم؛
جز هیچ در این هیچ دگر هیچ ندیدیم.
#بهگفتهشما
از جهان مانده فقط جان که مرا ترک کند؛
من چنانم که محال است کسی درک کند..!
#بهگفتهشما
به یک کرشمه که در کار آسمان کردی
هنوز می پرد از شوق چشم کوکب ها...
#بهگفتهشما
خنده هایم دید و گفتا فارغی گویا ز غم
گفتمش با درد را با خنده کتمان میکنیم...
#بهگفتهشما
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من..
گر از قفس گریزم، کجا روم؟ کجا من؟
#بهگفتهشما
در گشودم
قسمتی از آسمان افتاد در لیوان آب
من آب را با آسمان خوردم
لحظه های کوچک من
خواب های نقره می دیدند...
′پایان چالش′
خوشحالم از اینکه میبینم هنوز هستند کسایی مثل شما که شعر و ادبیات نقش سازنده و مهمی رو در ذهن و روحشون ایفا میکنه :)