eitaa logo
لعنت خدا بر دل سیاه شیطان
54 دنبال‌کننده
304 عکس
30 ویدیو
0 فایل
شادی دل آقا و سرور و ناظر مان حضرت مهدی موعود عج صلوات 💚اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💚💚اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💚اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید مدافع حرم سجاد مرادی 🌹 🌹 18 تیر 94 سالروز تولد دخترش گفت این آخرین جشن تولدی است که برای دخترم می‌گیرم 🌹پدر شهید در رابطه با زمان شهادت فرزندش گفت: مأموریت‌های سوریه 45 روزه بود اما سجاد به ما گفت 24 روزه می‌روم و بر می‌گردم، باعث تعجب بود که با وجود مأموریت 45 روزه تأکید زیادی بر 24 روز داشت؛ از روزی که رفت دقیقاً 24 روز بعد خبر شهادتش را آوردند. 🌹درخواست شهید از مردم 🙏 هرکی اذیت نمیشه وپیام من رو میشنوه یه روز برا ما نماز بخونه،ممنون میشیم،ان شاءالله اونور جبران میکنیم..
🌹شهید ذوالفقار حسن عزالدین🌹😭 🍀شهید عزالدین از اهالی منطقه صور لبنان بود که در اولین روزهای درگیری‌های منطقه غوطه توسط مین زخمی شد و به اسارت تکفیری‏ها درآمد او ۱۷ سال داشت 🌺خانواده این شهید والامقام از دوستانش روایت کردند که وی در خواب دیده که سرش گوش تا گوش بریده می‌شود، با ترس از خواب بیدار شده و بار دیگر به خواب می‌رود. این‌بار حضرت امام حسین(ع) را در خواب دیده که به وی می‌فرماید: عزیز من! سر تو را خواهند برید همانطور که بر سر من در واقعه کربلا گذشت. اما دردی حس نخواهی کرد، چون فرشتگان از هر طرف تو را دربر خواهند گرفت
🌹شهید عبدالمهدی کاظمی 🌹 🌹هر دو به اين شهيد متوسل ميشوند تا همسری متدين نصيبشان شود و طی يك رؤيای صادقه، شهيد علمدار، عبدالمهدی را به همسرش معرفی ميكند. 🌹قبل از شهادت به محضرآيت‌الله بهجت شرفياب ميشود تا خوابش را به ايشان بگويد. ايشان فرموده بودند: بايد به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی و حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذاريد و شما در تاجگذاری امام زمان (عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد. شما يكی از (عج) هستيد و (عج) 🌹عبدالمهدی در شب تاجگذاری امام زمان(عج)‌ همان طور كه آيت‌الله بهجت فرموده بودند به شهادت رسيد
🌹شهید مرتضی عطایی🌹 🌹چند روز قبل از آخرین باری که به سوریه رفت خواب دیدم تیر به گلویش خورده. دو روز قبل از رفتن اش هم گفتم این دفعه که بروی مطمئنم از دستم رفتی آقا مرتضی. خندید و گفت روز قیامت که بشود وقتی گلوی خونی امام حسین(ع) را ببینم و گلوی من سالم باشد شرمنده می شوم 🌹بعد از شهادت نفیسه هم گفت بابا جان می گویند شهدا زنده اند، اگر هستی به ما یک نشانه بده...حرف نفیسه که تمام شد دیدیم گوشه چشم شهید سبز شد و از چشم چپ آقا مرتضی یک قطره اشک سرازیر شد و بخشی از پارچه کفن خیس شد و بعد از چشم راستش اشک سرازیر شد . 🌹شهید مرتضی عطائی روز عرفه با اصابت تیر به گلویش شهید شد
🌹شهید سجاد عفتی 🌹 🌹یکی از دوستانش مي‌گفت: سجاد هنگام شهادت خواست تا سرش را بلند كنم تا به آقا سلام دهد. سرش را كه بلند كردم گفت: «صلي‌الله عليك يا اباعبدالله». 🌹قبل از اعزامش به بهشت رضوان رفتيم. سجاد اشاره به قبر خالی كنار مزار مصطفي كرد و گفت: اين قبر آن‌قدر خالی مي‌ماند تا من برگردم و بنرهاي مصطفي پايين نمي‌آيد تا بنرهاي من بالا برود. دقیقا همان شد همان جایی که گفته بود مدفون شدند 🌹يك شب قبل از شهادت خواب ديدم در مشهد بعد از زيارت يك آقاي نوراني در دست چپم جاي حلقه انگشتر عقيق و در دست راستم انگشتري با نگين فيروزه و كف دستم چند تا مرواريد انداخت. وقتي براي سجاد تعريف كردم گفت تعبيرش اينكه يك سعادت بزرگي نصيبت مي‌شود. گفت: بي‌بي امضا كرده و كارمان درست مي‌شود.
🌹شهید مرتضی رجب بلوکات 🌹 🌹وقتی که محسن پسر بزرگم حدود چهار سال داشت و بسیاری از شب‌ها تب می‌کرد و مشکلات زندگی بسیار شده بود؛ یک شب در خواب من را برای دیدن شهید به بهشت بردند. وقتی به درب بهشت رسیدم، دیدم آنجا با طاق نصرتی زیبا که از گل‌های قرمز رُز پوشیده شده،‌ جلوه می‌کند و رودخانه‌ای در آنجاست که آنچنان زلال و بی‌همتاست که فقط از آن یک خط دیده می‌شود و همه از روی آن به آسانی می‌گذرند و کوهی که مثل آینه برافراشته شده، در برابرم است. 🌺در حالی که انتظار آمدن شهید را می‌کشیدم، ناگهان او را در حالی که دو خانم خوشگل در کنارش بودند دیدم. آن‌ها آنقدر زیبا و ناز بودند که موهایشان تا کف پایشان کشیده می‌شد و از دو طرف شهید را محکم گرفته بودند. من با دیدن این صحنه حسادت زنانه‌ام گل کرد و قهر کردم و روی برگرداندم و رفتم. شهید دنبال من می‌دوید که نروم و من می‌گفتم: بایدم بهت خوش بگذره، من با این همه مشکلات زندگی می‌کنم و بچه‌ها را نگه می‌دارم اونوقت تو اینجا خوش می‌گذرونی و ما از یادت رفته‌ایم و... . 🌺شهید گفت: به خدا باور کن این‌ها زن من نیستند، این‌ها اعمال من هستند و به من چسبیده‌اند، چکارشان کنم؟! و گفت: می‌خواهی بگویم بروند؟ دستی زد و آن‌ها غیب شدند و شروع به دلجویی کرد و می‌گفت: ما تو دنیا خیلی کار کردیم و اصلا زیادی هم آوردیم. حاضرم آن‌ها را با تو تقسیم کنم، ولی تو با من قهر نکن... .
🌹شهیدمدافع‌حرم‌سیدعزیزحسینی🌹 🌹بعد از مدتی چشم‌انتظاری بهمن ۱۳۹۷ پیکر سیدعزیز را با پنج شهید دیگر در منطقه بصرالحریر درعای سوریه پیدا کردند. سید در آن عملیات حضور داشت. وقتی بعد از چند سال پیکر عزیز را پیدا کردند، سالم مانده بود. گفتم این معجزه حضرت زینب (س) است. همسرم زمانی که کوچک بود نذر حضرت ابوالفضل (ع) بود. در مزارشریف افغانستان زندگی می‌کرد و همان ایام کودکی مریضی سختی گرفته بود. پدرشان آن زمان گاو و گوسفند داشت. به سید گفته بود برو یک دست سر هر گاو بکش، هر کدام که سر راهت بلند شود نذر و قربانی می‌کنم. سیدعزیز نظر کرده حضرت عباس (ع) شد و حالش خوب شد. چون نظر کرده حضرت عباس بود بی‌بی زینب هم ایشان را به عنوان مدافع حرمش قبول کرد. 🌹. سرش بود، فقط صورتش خیلی زخمی شده بود. خبرنگار‌ها عکس می‌گرفتند. من از اول مفقودی همسرم خوابش را می‌دیدم. در خواب به من می‌گوید عزیزم! من بهترین جا هستم. من پیش امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) عمه سادات هستم.
سوره الرحمن رفع اختلاف اگر زنی که با شوهرش اختلاف دارد این سوره را به صورت مستمر بخواند، باعث علاقه شدید همسر نسبت به او گردد. (فضائل و خواص سوره های قرآن، صفحه
امام صادق (ع) ثواب تلاوت سوره ‌کافرون برابر با تلاوت یک چهارم قرآن است. هر کس سوره کافرون و اخلاص را در نماز‌های واجب خود بخواند خداوند او و پدر و مادر و فرزندانش را می‌آمرزد و اگر از اشقیا باشد نامش در فهرست سعادتمندان قرار می‌گیرد و خداوند او را خوشبخت زنده می‌دارد و شهید می‌میراند و شهید محشور می‌کند.
حضرت زهرا(س) قرائت کننده ی سوره الرحمن را ساکن بهشت فردوس می خوانند.🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صندوق ثواب درست کنید ... همدیگه را ببخشید ... ●•••••••••●•••••••••●•••••••••●••••••••••●••••••••● 🌹اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌بحق‌عمه‌زینب‌س 🍀نشر حلال=بدون انحراف مطالب🍀
دل كسي كه شكم باره باشد، راه به ملكوت نمي يابد » در روايت آمده كه فاطمه زهرا نان پاره اي در دست، به نزد پدرش آمد. پدر گفت: اين چيست؟ گفت: ناني پختم، برايم ناگوار بود اگر تكه اي از آن را براي تو نمي آوردم. حضرت پيامبر گفت: از سه روز پيش تاكنون، اين نخستين غذاي من است. » ●•••••••••●•••••••••●•••••••••●••••••••••●••••••••● 🌹اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌بحق‌عمه‌زینب‌س نشر حلال، بدون انحراف مطالب
« نگاه به نامحرم، تير مسموم شيطان است. هركس كه به خاطر خدا، اين كار را نكند، خداوند به او ايماني مي بخشد كه حلاوت آن را در دلش احساس خواهد كرد. » ●•••••••••●•••••••••●•••••••••●••••••••••●••••••••● 🌹اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌بحق‌عمه‌زینب‌س 🍀نشر حلال، بدون انحراف مطالب🍀
روزي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) گريه مي كرد، سبب گريه اش را پرسيدند. فرمود: « نگران آن هست كه امتم گرفتار شرك شوند! آري شرك به خدا! اما نه با پرستش بت، خورشيد، ماه و سنگ؛ بلكه با كارهاي ريايي » ●•••••••••●•••••••••●•••••••••●••••••••••●••••••••● 🌹اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌بحق‌عمه‌زینب‌س 🍀نشر حلال، بدون انحراف مطالب🍀
يكي از ياران پيامبر اسلام مي گويد: براي ما كسي محبوب تر از رسول خدا نبود، اما با آمدن او كسي از جايش برنمي خاست! چون مي دانستيم كه از اين كار خوشش نمي آيد. ●•••••••••••●•••••••••••●•••••••••••●•••••••••••● 🌹اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌بحق‌عمه‌زینب‌س 🍀نشر حلال، بدون انحراف مطالب🍀
پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود: بعد از مرگم، براي امتم، از هيچ فتنه اي به اندازه شهوت جنسي نگران نيستم ●•••••••••●•••••••••●•••••••••●••••••••••●••••••••● 🌹اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌بحق‌عمه‌زینب‌س 🍀نشر حلال، بدون انحراف مطالب🍀
پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)اولین پیام توحیدی خود را بر فراز کوه صفا، با ندای بلند چنین اعلام فرمودند: «أدعوکم علی شهادة أن لا إله إلاّ اللّه و خلع الأنداد.» یعنی:شما را به وحدانیت خدا می‏خوانم که بگویید الهی غیر از الله نیست و الهه‏ های غیر از خدا را کنار بگذارید. با این ندای توحیدی، مشرکان مکه عصبانی شدند و بر سر آن حضرت(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)ریختند و با تهاجمی سخت بدن مبارک آن سرور را زخمی کردند😔😭 ●•••••••••●•••••••••●•••••••••●••••••••••●••••••••● 🌹اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌بحق‌عمه‌زینب‌س 🍀نشر حلال، بدون انحراف مطالب🍀
🌹شهید مدافع حرم مهدی مکرمی🌹 🌹شهید مدافع حرم فرمانده شهید؛ مهدی مکرمی که بعد از شش سال به مشهد آمده و در امامزاده سید محمد گنبد خشتی به خاک سپرده شد. این پیکر مطهر بعد از این سالها به اذن الهی هیچ تغییری نکرده است. ان شاء الله شفاعتمون ما را بکنه پیش امام حسین(ع) 🌹حالا بعد از گذشت از شهادتش، بقایایی از پیکر او کشف و به کشور بازگشته است. از او دو فرزند به‌یادگار مانده است.
🌹شهید مدافع حرم میرزامحمود تقی پور 🌹به گفته دوستانش او همیشه دعا می‌کرد که در روز اربعین به شهادت برسد و ذکر یا زینب و یا زهرا همیشه بر لبانش جاری بود. 🌹ه‌_مسلط‌_بود 🌹او لباسش را آویزان می‌کرد و به همرزمان می‌گفت هرکس پول لازم دارد بدون اینکه بگوید از داخل جیب لباسم بردارد و هر موقع توانست برگرداند 🌹مادر شهید تقی پور ادامه داد: او در دفتر خاطرات خود نوشته بود که من در روز اربعین شهید می‌شوم و همچنین در وصیتنامه وی آمده است: «نگران نباشید! شهید به آرزوی قلبی‌اش رسیده و شما هم خوشحال باشید که من به آرزویم رسیدم 🌹محمود درنهایت در اربعین ۹۶ بر اثر انفجار تله انفجاری در دیرالزور زخمی و در راه بیمارستان شد و در حالی که لبخند به لب داشت و شهادتین می‌گفت، به شهادت رسید
🌹شهید مصطفی صدر زاده🌹 🍀شهید مدافع حرمی که روز و ساعت شهادتش را می‌دانست🍀🌹 🌹زمانی که نوجوان بود در خواب دیده بود که از مسجدی که در آن فعالیت می کرد شهید آورده بودند و از این مسجد نوری به سمت آسمان بلند می شود که چند سال بعد خودش و شهید عفتی اولین شهدای این مسجد می شوند.  🌹مادرش هم از کودکی مصطفی را نذر حضرت عباس(ع) کرده بود و مادرش نیز خرسند بود که با لب تشنه به شهادت رسید 🌹برای اینکه فاطمه دخترش قرآن یاد بگیرد برای حفظ هر آیه یک مبلغی را بعنوان جایزه تعیین کرده بود و بهترین هدیه ها برای فاطمه می‌خرید 🌹به همرزمانش گفته بود فردا( تاسوعا ) در فلان ساعت با یک تیر شهید میشوم 🌹در ظهر تاسوعا حین درگیری با نیروهای تروریست توسط تیر تک‌تیرانداز نیروهای تکفیری در حلب سوریه و در عملیات محرم به شهادت رسید
آیا نمی ترسند آن کسانی که به پشت زنها نگاه می کنند، دیگران هم به پشت زنانشان نگاه کنند و فرمود : نیکی به پدرانتان کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند و عفت به زنان مردم داشته باشید تا اینکه زنانتان عفیف بمانند حدیث از امام صادق علیه السلام ●•••••••••●•••••••••●•••••••••●••••••••••●••••••••● 🌹اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌بحق‌عمه‌زینب‌س 🍀نشر حلال=بدون انحراف مطالب🍀
خدای متعال به حضرت موسی (علیه السلام) وحی کرد :کسی که زنا کند به او زنا خواهد شد ؛ ولو در نسل های بعدش (یعنی اگربا عیل و دخترش زنا نکردند با نوه و نتیجه اش خواهد شد) حدیث گهربار از امام باقر(علیه السلام) ●•••••••••●•••••••••●•••••••••●••••••••••●••••••••● 🌹اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌بحق‌عمه‌زینب‌س 🍀نشر حلال=بدون انحراف مطالب🍀
خدمت پیامبر (ص) آمد و سخت ناراحت بود و میگفت از خشم خدا میترسم. ●خدا گناه تو را می آمرزد هر قدر زیاد باشد. ■گناه من از آسمان و زمین و عرش و کرسى بزرگتر است. ●گناهت از خدا هم بزرگتر است؟! ■ نه خدا از همه چیز بزرگتر است. ● برو (توبه کن) که خداى عظیم گناه عظیم را می آمرزد. ● بگو ببینم گناه تو چیست؟ ■ اى رسول خدا ص از روى تو شرم دارم که بازگو کنم.هفت سال نبش قبر میکردم، و کفن هاى مردگان را می دزدیدم تا این که روزى به هنگام نبش قبر به جسد دخترى برخورد کردم، کفنش را دزدیدم، دیو نفس در درونم به هیجان در آمد و ... ☘هنگامى که سخنش به این جا رسید پیامبر اکرم (ص) بسیار ناراحت شده و فرمودند:" ☘این فاسق را بیرون کنید و فرمودند: تو چقدر به دوزخ نزدیکی !!! 🍀جوان با گریه زیاد جهت توبه سر به بیابان گذاشت و عرض میکرد: ☘اى خداى محمد (ص)! اگر توبه مرا میپذیرى پیامبرت را از آن با خبر کن و اگر نه آتشى از آسمان بفرست و مرا بسوزان و از عذاب آخرت برهان، 🍀 اینجا بود که پیک وحى خدا بر پیامبر نازل شد و آیۀ: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا... را بر آن حضرت خواند: اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‏ اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همۀ گناهان را می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است ☘بنابراین اگر خواهان نجات هستید با امید بخشش الهی بدون اینکه کسی را از گناه خود باخبر سازید توبه واقعی کنید و اصلاح کنید و دیگه سمت گناه قبل نروید که همانا خداوند توبه پذیر است ●●●●●●●●● 🌹اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌بحق‌عمه‌زینب‌س 🍀نشر حلال، بدون انحراف مطالب🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید محمد ثریا🌹 🌹مادر شهید محمد ثریا، پیش از تولد فرزندش در عالم رویا خود را در صحن مطهر حضرت اباالفضل العباس(ع) می بیند که در آنجا یک نفر به او می گوید: شما سه فرزند پسر دارید اولی سینه زَن، دومی زنجیر زَن و سومی سقای حضرت اباالفضل العباس(ع) می شود که همین طور هم شد.» 🌹محمد فرزند و پسر سوم بود زمان هایی که به مسجد می رفت به عزاداران امام حسین (ع) آب می داد و همان طور که همرزمانش برایمان گفته بودند با گفتن کلمه یا ابالفضل العباس (ع) به شهادت می رسد.  🌹در تاریخ 17 دی 1359 کلمه یا ابالفضل العباس را می گوید و سرش را از تانک بیرون می آورد که تیراندازی کند یک گلوله مستقیم به پیشانی محمد می خورد و پیشانی اش از بین می رود و دوباره به کف تانک باز می گردد
☘شهید روحانی علی سیفی☘ 🌹از همان نوجوانی تحت جذبه امام زمان (عج) قرار می گیرد و در دفعات مختلف به ملاقات امام زمان(عج) نائل می شود. این ملاقات ها به حدی زیاد بوده که گاهی ایشان واسطه ارسال پیام هایی به آیت الله شهید اشرفی اصفهانی امام جمعه کرمانشاه نیز بوده است. 🌹ارتباط با شهید اشرفی اصفهانی به حدی شد که ایشان چند بار سخنران پیش از خطبه های کرمانشاه شد. شاید به خاطر همین ارتباط ها بوده که نوعی اطلاع از امور مخفی برایش ایجاد می شده است. به حدی که بارها قبل از عملیات اسامی رزمنده های شهید، مجروح و سالم را بیان می کرده است. 🌹به خاطر جراحت پا پزشکان میخواستند پای او را قطع کنند اما امام زمان (عج) در عالم رویا، ایشان را دعوت به مشهد و مژده به شفای پا به شرط برگشت به جبهه می کند
🌹شهید حمید زرگوشی🌹 هر وقت به بهشت رضا(ع) می‌روم، کسی که مسئولیت رسیدگی به فضای سبز آن منطقه را برعهده دارد نزد من می‌آید و می‌گوید: دیشب مانند هرشب به مزار شهدای گمنام آمدم، صدای قرآن از اینجا (قبر شهید زرگوشی) در ساعت سه بامداد تا اذان صبح می‌آید و تمام دشت را منور می‌کند
🌹شهید کاظم نجفی رستگار 🌹 🌹مادر در خواب پسر شهیدش را می‌بیند. پسر به او می‌گوید:توی بهشت جام خیلی خوبه. چی می‌خوای برات بفرستم؟ 🌹مادر می‌گوید:«چیزی نمی‌خوام؛ فقط جلسه قرآن که می‌رم، همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم خجالت می‌کشم. می‌دونن من سواد ندارم، بهم می‌گن همون سوره توحید رو بخون.». 🌹حاج کاظم می‌گوید:«نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون!». بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد. قرآن را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن. خبر می‌پیچد. 🌹 پسر دیگرش این‌را به عنوان کرامت شهید محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند. قرار گذاشته می‌شود. حضرت آیت‌الله نزد مادر شهید می‌روند. 🌹قرآنی را به او می‌دهند که بخواند. به راحتی همه جای را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه. میفرمایند:«قرآن خودت رو بردار و بخوان!». مادر شهید شروع می‌کند به خواندن؛ بدون غلط. آیت الله نوری گریه میکنند و چادر مادر شهید را می‌بوسند و می‌فرمایند:«جاهایی که نمی‌توانست بخواند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانش کنیم.»
🌹شهید محمد حسین فردویی🌹 همینطور که تکیه ام به اتاق خواب بود دیدم صدای موبایل محمد از اتاق میاد. دویدم تو اتاق دنبال صدا اما صدا قطع شد. به همسرم گفتم بچه ها که دیشب اومدن چیزی از محمد آوردن؟ گفتند نه به گوشی اش زنگ زدم اما گفت مشترک مورد نظر خاموش است. چندروز گذشت رسیدیم به ۵شنبه دوم . اقوام همسرم اومده بودن منزلمون که با هم بریم سر مزار. حدود ۲۵ نفر بودیم. منم مثل همیشه ساکت و با حال بدی گوشه نشسته بودم جاریم دقیقا همون جا به دیوار اتاق تکیه کرده بود خونه شلوغ بود. دیدم جاریم سرشو کشید سمت اتاق خواب و گفت بچه ها گوشی کدوماتون زنگ میخوره؟ تا اینو گفت من یک هیسسس بلند کشیدم. همه ساکت شدند. دیدم صدای گوشی محمده. دویدم سمت صدا. صدا از تو کشوی کمد بود. کشو رو باز کردم. دیدم گوشی قدیمی محمد که دوماه بود خاموش بود و سیم کارت نداشت داره زنگ می خوره. این بار برای حرفم ۲۵ تا شاهد داشتم. به همسرم گفتم دیدی دروغ نمی گم. دکمه اتصالو زدم هرچی گفتم الو الو کسی جواب نداد. گوشیو انداختم تو جیبم بعد از چند دقیقه دوباره زنگ خورد. اینبار دادم به همسرم گفتم شاید جواب تو رو بده ولی به همسرم هم جوابی نداد. آخه بیشتر از دو ماه بود که یک گوشی جدید خریده بود و این گوشی بدون داشتن شارژ برقی و سیمکارت زنگ خورد. اون گوشی هنوز روشنه و همیشه شارژش می کنیم. تو همه مناسبتها به محمد اس میدیم.بهش التماس دعا می گیم.
شهید حجت الاسلام مصطفی ردانی‌پور شهیدی بود که همیشه ذکرش این بود، نمی دونم شعر خودش بود یا غیر… یابن الزهرا! یا بیا یک نگاهی به من کن یا به دستت مرادر کفن کن. از بس این شهید به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) علاقه داشت . به دوست روحانی خود وصیت می کند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی… روحانی می گوید: ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این شهید چنین وصیتی کرده است آیا من می توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟ و آنان اجازه دادند… در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است: وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن . وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهای شب به من گفتند یکی از شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهه شهید شده است باید او را غسل دهی وقتی که می خواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم. من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟ با عجله برگشتم و دیدم این شهید کفن شده و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود. از دیشب نمی دانستم رمز این جریان چه بود.اما حالا فهمیدم …نشناختم