🔴 شهیدی که گوشت بدنش را خوردند!
ابتدا دو دستش رو از بازو قطع کردند
در دیگ آب نمک انداختند با تمام زخمها و ...
در انتها در دیگ آب جوش انداختنش و پختند.
و جگرش را به خورد هم سلولیهاش دادند.
و بقیه را خودشان خوردند.
این کار کومله و دموکراتها در دهه ۶۰ بود...
پدران و مادران تروریستهای وحشی که در جوانرود و مهاباد و ... حتی به لباس زیر ناموس مردم هم رحم نکردند.
▪️|هوالشهید|▪️
🎬نمـاهنگ : خوش به حال شهدا
تدوین: میلاد مهرجو
تنظیم: مجتبی جوادی
با نوای: حاج امیر عباسی
و اجرای: گروه سرود احلی من العسل
🔹 کاری از مرکز چند رسانه ای ستاد مرکزی راهیان نور کشور
#انتشار_حداکثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 امروز ... نمایش اقتدار یک لیدر در بازار تهران 😂
🔹 وقتی دیگه خون مردم به جوش میاد ...👌👏
🇮🇷 کانال رسمی #عنتر_نشنال 👇🏻
@antarnational
⭕ مشاهدات عینی #جواد_موگویی پژوهشگر
و مستند ساز از ایذه
🗓 اهواز: ۱۴۰۱/۸/۲۹
🔹️رفتم بیمارستان شهید بقایی اهواز.
سیدعادل شریفی بسیجی اهوازی که به ایذه اعزام شده بوده. در چند متری ماشین خانواده کیان در خیابان حافظجنوبی گلوله میخورد.
🔹️چند دقیقه قبل از تیراندازی به ماشین خانواده کیان: «شدت آتش زیاد بود. ۲۲نفر بودیم. من پینتبال داشتم. بقیه هم لانچر (پرتاب گازاشکآور) و وینچستر. سرچهارراه هلالاحمر داد میزدم به ماشینها که نرید نرید... حتی به یکیشان که گوش نکرد فحش دادم! چند متری از بچهها جدا شدم و رفتم جلوتر. یکهو گلویم سوخت. گلوله سابیده بود. از پشت افتادم. بردنم به ساختمان هلالاحمر. چندمتر آنطرفتر.
🔹️آمبولانس نمیآمد. یکساعت و نیم بعد، دو تا از بچهها لباس شخصی تنم کردند و با پژوه بردنم بیمارستان. گلویم را پاسمان کردند تا به اهواز اعزام شوم. یکهو راننده آمبولانس داد زد این پاسداره! مهاجمان بیمارستان را قرق کرده بودند.
🔹️ریختن سرم؛ با چاقو، سنگ، چوب و... بنزین ریختند روی سرم که آتشم بزنند که از بیمارستان فرار کردم. اما ۳۰-۴۰نفر دنبالم. هر چند دقیقه گیرم میآوردند میزدند و دوباره از دستشان فرار میکردم. لباسی تنم نمانده بود. چند چاقو به کمر و پایم خورده بود. دندانهایم شکسته، لبم پاره، گلویم هم که تیرخورده بود.
🔹️سه ساعتی در خیابانها کتک میخوردم و فرار میکردم. تمام تنم پر خون بود. تا اینکه رفتم پشت یک تراکتور مخفی شدم. یک ساعت بعد رفتم در خانهای و ازشان لباس گرفتم و بزور کشان کشان خودم را به مقر بسیج رساندم...»
🔹️دختر سهسالهای کنارش نشسته. جوری که
Tahery:
پیام مخاطب
دیروز توی اتوبوس خط واحد یه حرکت عجیب از یک جوان حدودا سیوپنجساله دیدم واقعاً هم خندیدم هم درس گرفتم.
توی اتوبوس تعدادی از خانمها بیروسری بودند. مرد جوان سیگارش را روشن کرد و شروع کرد به سیگار کشیدن!
یکی از همون خانمها با صدای گوشخراش داد زد آقا سیگارت را خاموش کن خفه شدیم اینجا سیگار کشیدن ممنوعه!
جوان با لبخند و البته سر به زیر گفت خانم محترم تو روسری را درآوردی و میگی من آزاد هستم و بهتره مردها جلو چشم خودشون رو بگیرن و نگاه نکنند!
منم دلم میخواد آزاد باشم و سیگارم را هم میکشم! بهتره شما جلوی دماغت را بگیری و بو نکشی! اگر قراره من چشمم را ببندم تو هم بهتره دماغ و دهنت رو ببندی!
باور کنید سیثانیهای همه ساکت شدن بعد کل جمعیت زدن زیر خنده و همه شروع کردن به بحث کردن در این مورد از آزادی؛ موافق و مخالف؛ تریبون آزادی بود که بیا و ببین!
سربسته میگویم؛ وقتی از طریق بیقانونی با برخی افراد رفتار شود، تازه قدر قانون و لزوم احترام به آن را میفهمند!
محمد جوانی
🌹 مژده مژده
آغاز دور سوم ختم نهج البلاغه با شیوه و مدیریت جدید
اگر دوست دارید نهج البلاغه را بدون صرف وقت زیاد و رنج و زحمت خاص، بخوانید و لذت ببرید...
اگر دوست دارید برای مخاطبان کانالها و گروههای تان یک محتوای باارزش و جذاب بصورت روزانه داشته باشید...
اگر می خواهید بهترین کار را در عرصه جهاد تبیین انجام بدهید...
خود و دوستانتان را عضو کانال ختم نهج البلاغه کنید.
ما از روز شنبه ۵ آذر ماه ۱۴۰۱ مصادف با سالروز بسیج مستضعفین تا ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ سالروز صنعت دفاعی کل نهج البلاغه را بعلاوه توضیحاتی شیوا و کوتاه و کاربردی در مدت ۲۷۰ روز فراخواهیم گرفت.
خواهران و برادرانی که آمادگی همکاری در مدیریت این کانال را در تولید عکس نوشته و استیکر و بارگذاری دارند اعلام کنند
علاقمندان به همکاری نام و نام خانوادگی و شماره تلفن و شهرشان را به شماره ۰۹۱۲۴۰۳۵۴۰۸ یا آیدی kiyan110@
ارسال بفرمایند.
https://eitaa.com/joinchat/3042902020Cab4e8d14dc