باسلام
هر روز را بایاد شهدا آغاز کنیم
🌷بسیجی شهید سید رضا حسینپور
🌷 تولد ۱۲ آبان ۱۳۴۶ بیرجند خراسان جنوبی
🌷 شهادت ۱۵ بهمن ۱۳۶۵ شلمچه
🌷 سن موقع شهادت ۱۹ سال
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد
✍ فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز
✅ وصيتي به همسنگرانم در سنگر علم دانش در مدرسه، از همه دوستانم در سنگر علم و دانش، ميخواهم که اين سنگر را خالي نگذاشته و بوسيله اين سنگر، سنگرهاي دشمنان بعثي و منافقين را با تکيه بر علم و دانش همراه با تقوا نابود کنید
✅ دوستان عزیزم بر ايمان و خلوص خويش بيافزائيد و آن قدر در طلب آموزش بکوشید که ديگر بتوانيم خودمان را با سلاح هاي علمي همراه با تقوا مجهز کنيم وبدينوسيله بر قدرت اسلام بيفزائيم
✅ و يک نکته ديگر که در دعاها و ارتباط هايتان، براي پيروزي اسلام دعا کنيد، باشد که همگي ما از ادامه دهندگان راه شهداء و شاهدان و راستگويان اسلام، در هر زمان و هر کجا که باشيم و آيه شريفه واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا را در ذهنمان گسترش داده و به آن پايبند باشيم.
🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با صلوات
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
شهادت یک بسیجی سرافراز بر اثر یخزدگی
🔹داوود جاودانیان از گردان امام حسین (ع) تیپ ۴۸ فتح استان کهگیلویه و بویراحمد صبح امروز در حین انجام وظیفه در شمال غرب بر اثر برودت هوا و سرمای شدید دچار یخ زدگی شد و به شهادت رسید.
22.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از زبان مادر غوّاص شهید:
نوجوانم شاد، امّا سرکش و عاصی نبود
این لباس “تنگ و چسبان” مال رقّاصی نبود
داغ من را مادر عباس میفهمد فقط
دست و پا بسته قرار و رسم غوّاصی نبود
#سلام_صبحتون_شهدایی
🖤@chamran🖤
❣شهیدی که ...
در کربلای چهار اذانش ناتمام ماند...
در عملیات کربلای 4 میگویند گردان ولیعصر (عج) خط را میشکند، بعد شما ادامه میدهید. کانالی بود که به اروند وصل میشد. منتظر ماندیم تا غواصها کارشان را آغاز کنند. شب قبل از آغاز عملیات، آسمان پر از آتش بود و رزمندگان تا صبح مشغول نیایش و مناجات بودند. بچهها در سیاهی شب به نماز شب ایستادند. تنها خواستهای که از دل و جانشان بیرون میآمد و بر لبشان مینشست، #شهادت بود. بسیاری از هم وداع کرده و یکدیگر را به آغوش میکشیدند.
منتظر شروع عملیات بودیم، بالاخره سپیده از راه رسید. صدای اذان عادل محمدرضا نسب و برادر پرکار، خفتهها را از خواب بیدار کرد. همه آستینها را بالا زده و وضو گرفتند. در چند قدمی عادل که اذان میگفت. حمید همراه «منصور خدایی» (دیدبان گردان) ایستاده بود.
اذان داشت به انتها میرسید که ناگهان غرشی رعب آور در همه جا پیچید، غرش توپخانهی دشمن بود. گلولهای میان حمید و عادل افتاد و ترکشهایش قیامتی به پا کرد. هر سه باهم شهید شدند، پرکار روی دستهای رزمندگان بلند شد، خون از نوک انگشتانش بر زمین میچکید، لبانش تکان میخورد آنان اذان و نماز ناتمام خود را با آخرین ارتعاشات گلوی خونین شان به پایان رساندند.
#شهید_حمید_پرکار
#کربلای_چهار
🖤@chamran🖤
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#عباس_دانشگر
شبی در خواب جوان زیبا و خوشرویی را دیدم که لحظات گرمیِ نگاهش و طراوت و شادابیِ سیمایش من را مجذوب خودش کرد .
من به او گفتم شما چه کسی هستی گفت :
اسمم عباس دانشگر است.
در فاصله ی چند متری دیدم که فرشی با گلهای رنگارنگ پهن است و فضا آکنده از شمیم عطری دل انگیز است و تعدادی از شهدا روی فرش ایستاده اند .
عباس به من گفت : به مادرم بگویید زیاد نگران من نباشد جای من بسیار خوب است ،من پروانه وار و آزاد پر کشیده ام .
به نیت من به مدت دو سال نماز قضای احتیاطی بخوانید ، من نیاز به نماز دارم .
از خاله ام خانم عبدوس که معلم
روخوانی و روانخوانی قرآن شماست تشکر کنید که به نيت من زیاد قرآن می خواند .
صبح از خواب بیدار شدم وقتی به کلاس قرآن رفتم برای خانم عبدوس تعریف کردم .
اشک در چشمانش حلقه زد و گریست گفت عباس را مثل فرزندم دوست می داشتم .
وقتی خبر شهادتش را شنیدم در تمام مجالسی که شرکت می کنم به یاد او قرآن می خوانم و صلوات می فرستم .
#شهدا_را
#فراموش_نکنیم
🖤@chamran🖤