eitaa logo
اغوا
4.6هزار دنبال‌کننده
989 عکس
266 ویدیو
7 فایل
کانالــــــــــے برای خدا دراینجا إغواهای شیطونو لو میدیم ( إغوا:یعنی فریب دادن‌،گمراه کردن ) #عاقبت_دوستی_بانامحرم ❌ #خیانت📛 #رل⛔ #مطالب_معنوی✅ کپی: آزاده؛ ولی کپی نام کانال و کل مطالب بصورت پشت سر هم را، راضی نیستیم ✅ مدیر: @Mehdi123iran
مشاهده در ایتا
دانلود
نامه تجربه اعضا ۴ سال از خدا دور شدم ، از خانوادم دور شدم معصیت کردم ،فکر میکردم خوشم ،ولی نبودم تنها بودم ،همیشه مظطرب و نگران بودم همیشه با ترس زندگی میکردم دیگه به بچه هام فکر نمیکردم اما الان ۳ ماه شده که دوباره با خدا آشتی کردم ،رابطه گناه ندارم راحتم ،خوشحالم ،حواسم به زندگی و بچه ها جمع شده ،چقدر خوشبختم که خانواده دارم و خدا رو هزاران هزاران بار شکر میکنم که دوباره منو خواست خدایا ممنون که حواست به ما هست ❤️ تمام عاشقانه هایی و که مینوشتم برا ی آدم اشتباه تو زندگیم الان برای خدا مینویسم و لبخندش و احساس میکنم و میبینم که چقد داشتن خدا برای ما کافیه از ته دلم عاشق خدام و قربون صدقش میرم
اغوا
#عبرت نامه تجربه اعضا ۴ سال از خدا دور شدم ، از خانوادم دور شدم معصیت کردم ،فکر میکردم خوشم ،ولی ن
. Ⓜ️ادمین: متاهلا سعی کنن علاوه بر خدایتعالی به شوهرشون هم پیام عاشقانه بفرستن و ابراز محبت کنن و محبت نگاهی داشته باشن مثل نگاه محبت آمیزی که مادر به فرزند دارد یعنی محبت را در چشم هم نشان دهید و بزارید شوهرتون بفهمه که براتون، خیلی مهمه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بزرگی در منبر می‌فرمود کسی شغلش ساز زدن بود... که در مراسمات مختلف ساز می‌زد و پس‌ از سال‌ها که پیر شد او را به مجلس راه ندادند و حتی او را از شهر بیرون کردند... آن پیرمرد که دیگر مشتری و خواهانی نداشت؛ نیازمند شد و ساز خود را برداشت و به خارج از شهر رفت... گفت امشب برای خدا ساز خواهم زد او به جایی،خارج از شهر رفت و برای خدا سازد... خداوند متعال به عارفی الهام نمود که به سراغ آن مرد برود و نیاز او را رفع کند
اغوا
#حکایت_دلی 🌷بزرگی در منبر می‌فرمود کسی شغلش ساز زدن بود... که در مراسمات مختلف ساز می‌زد و پس‌ از
. 🍃نظر خود را راجع این حکایت برای بنده بفرستید بعضیاشو درکانال میزارم سوال: کدام قسمتِ حکایت برای شما دلنشین و جالب بود؟
اغوا
#حکایت_دلی 🌷بزرگی در منبر می‌فرمود کسی شغلش ساز زدن بود... که در مراسمات مختلف ساز می‌زد و پس‌ از
نظر خوبیه ولی یه موضوع شاهکار دراین حکایت هست ببینید میتونید پیداش کنید
اغوا
#حکایت_دلی 🌷بزرگی در منبر می‌فرمود کسی شغلش ساز زدن بود... که در مراسمات مختلف ساز می‌زد و پس‌ از
. سلام وقتتون به خیر ممنون از مطالب قشنگتون وعبرت امیزتون این داستان خیلی قشنگ آموزنده بودش من برداشتم این هست که دنیا هر چه قدرم که بزرگ باشه هر چه قدرم که توش بدرخشید یک روز اونها تموم میشه تمام شهرتها تمام اون تشویق‌ها اونی که تنها برات میمونه خداست نه بنده خدا خدا میگه همیشه بندشو دوست داره به شرطی که بندشم دوستش داشته باشه واینکه در تمام کارهاش خدارو ببینه یعنی اینکه تمام خوشی ها ولدتهای دنیا یک روز تموم میشه ولی اونی که درنهایت میمونه خالق ماست یعنی خدای یکتاست بی نظیر فدق العاده همیشه باید خدارو داشته باشیم چون هم در ابتدا وهم درانتهای یار یاورمون خداست خدا ست که خریداران هستش بنده‌اش که زود خسته میشن از هم ولی این خداست که هیچ گاه از بندش خسته نمیشه هر وقت هر جا بودی حتی دربدترین شرایط اونه که نجاتت میده حالا این پیرمرد روزی جوون بودش محبوب دل همه بودش اما با گذشت زمان پیر شدنش از چشم مردم افتادش تا زمانی که میتونست سرگردون کنه که دوستش. داشتن اما زمانی که دیگه نمیتونست تردد کردن اما خدا هیچ وقت این کارو نمیکنه خدا عاشق بنده‌اش خدارو شکر ببخشید طولانی شد
اغوا
#حکایت_دلی 🌷بزرگی در منبر می‌فرمود کسی شغلش ساز زدن بود... که در مراسمات مختلف ساز می‌زد و پس‌ از
❤️ نیست کسب ، امروز مهمان توأم چنگ بهر تو زنم ، آنِ تــــــــــــــــــــوأم
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ ــــ‌یآࢪب‌ــــ
اغوا
#حکایت_دلی 🌷بزرگی در منبر می‌فرمود کسی شغلش ساز زدن بود... که در مراسمات مختلف ساز می‌زد و پس‌ از
یه دعا از ته کنیم برای هــــمه اونایی کــــــــه دوست دارن از اولیاء الهــــــــی باشن ان شالله خدا روزی شون کنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نامه نامه خواستم تجربه تلخمو برای خواهرای عزیزم بیان کنم انشاالله که مفید باشه و جلوی خراب شدن خیلی از زندگیها رو بگیره خانومی متاهل با دو فرزند هستم که به خیال خودم بسیار باتقوا و متدین بودم چون همش اهل جلسات موعظه و روضه بودم و ارتباط خوبی با ائمه اطهار داشتم و کلا حال معنوی خیلی خوبی داشتم و همین نشاط و بسط روحی خوبی که داشتم باعث شده بود مشکلات زندگی را سخت و ناگوار نبینم و معمولا میتونستم بر مشکلات زندگی غلبه کنم و اینم بگم که وقتی میشنیدم این خانومای شوهردار میرن وارد ارتباط با نامحرم میشن خیلی برام عجیب و غیر قابل هضم بود و با تعجب میگفتم مگه همچین چیزی هم میشه😳 تا اینکه یه روزی تو فضای مجازی که همش استوری و پست مذهبی میذاشتم تا اینکه روزی آقایی اومد پی وی... «مقداری از مطالب توسط ادمین جهت عدم اطاله و... حذف شده » تا اینکه به مرور دیدم لحن حرف زدنش تغییر کرد و ابراز محبت کرد منم اوایل خوشم نمیومد و گاها هم تذکر میدادم و... ولی منم بمرور گرفتار شدم و واااااقعا نمیدونم چطور به اینجا رسیدیم که دیگه پیامها به سمتو سوی ابراز علاقه و اینها رسید دوماهی همینطور گذشت که یه حسهایی بینمون اتفاق افتاد طوری شد که من دیگه از اون حال معنویم که آرامش بخش بود کم کم فاصله گرفته بودم خلاصه این آقا تونست فکرو قلب منو درگیر کنه ، یه طوری شده بودم که انگاری عادت کرده بودم به بودنش بعد مدتی که یه دلبستگی بهشون پیدا کردم باعث شد زندگیم مختل بشه خونه همیشه نامرتب بود از بچه‌هام غافل شده بودم با همسرم کمی فاصلم زیادتر شده بود البته ایشون خیلی اهل ابراز محبت و احساساتش نبود و همیشه تو عمل نشون میداد مثلا خرید کردن و نیازهای شخصی یا خونه برای همین وقتی از طرف این آقا ابراز محبت میدیدم که بعدا با یه شگرد خاصی ازم شماره تماس گرفت و هر از گاهی تماس میگرفت با اینکه میدونستم اشکال داره و گناهه و عذاب وجدان هم بعدش میگرفتم ولی نمیدونم چرا دلم میخواست ادامه داشته باشه البته هر روز چند بار خودمو سرزنش میکردم و حتی موقع نماز خوندنم با نهایت شرمندگی و خجالت سر سجاده می‌ایستادم و کلی گریه میکردم و از خدا کمک میخواستم که منو نجات بده ادامه....