.
.
.
.
.
.
یه عالم بزرگی بدین مضمون میفرمود:
اگر از 100 گناهی ، 99 گناه رو مرتکب شدی، اون یکی رو انجام نده. بدون #خدایتعالی داره میبینه
.
.
.
.
.
.
.
تو هر مرحله ای از گناه که هستی، خدا رو صدا بزن و از خود #خدایتعالی کمک بخواه، توسل کن... گناه رو بزار کنار
❗️ حاجی خدا منو میبخشه؟
Ⓜ️ خدا دنبال فرار کرده هاست، شما که با پای خودت اومدی...
🌺ای که گریزگاهی نیست جز بسوی او
🌺ای که پناهگاهی نیست جز بسوی او
🌺ای که مقصدی نیست جز بسوی او
#محبوب_حقیقی❤️
#خدای_عزیز ❤️🌺❤️
💠 عشق بازی با خدا!
یا اِبْنَ آدَمَ،...كُنْ لِي أَكُنْ لَكَ.
احادیث قدسی ج ۱، ص ۱۶۱
ای فرزند آدم برای من باش تا برای تو باشم.
مهربان خدایی داری که
چون نیستی خویش به وی دهی
او هستی خویش به تو دهد
تا نفَسَت هست فرصت از دست مده و با او معامله کن
إِنَّ ٱللَّهَ ٱشتَرَىٰ مِنَ المؤمِنِينَ أَنفُسَهُم ... وَمَن أَوۡفَىٰ بِعَهدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَاستَبشِرُواْ بِبَيعِكُمُ ٱلَّذِي بَايَعتم بِهِۦۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظِيمُ
توبه ۱۱۱
🔸 يقيناً خدا از مؤمنان جان هایشان را میخرد ...
🔸 و چه كسى به عهد و پيمانش از خدا وفادارتر است ؟
🔸 پس [اى مؤمنان!] به اين داد و ستدى كه انجام داده ايد، خوشحال و شاد باشيد؛
و اين است كاميابى بزرگ
#حدیث_عشق
#اخلاص
#فرصت_تحول
تلنگر
یکی دیگر از تجربه گران، خانمی ساکن تهران بود که سال قبل با ایشان مصاحبه انجام شد. ایشان در ضمن مطالب و صحبت ها فرمودند: در جریان تجربه ام، جوانی بلند قامت را در کنارم مشاهده کردم. ایشان به سوالات من پاسخ میداد.
یکی از سوالات من در مورد دو نفر از بستگانم بود. این دو خانم هرکدام سالها گرفتار یک فرزند شدیدا مریض بودند.
وقتی این سوال در ذهن من ایجاد شد، این جوان اینگونه به من فهماند که این اتفاق در واقع کفاره گناهان آنها دونفر است. حتی از کلام او گناهان این دو نفر را میتوانستم بفهمم!
اما مهمترین ویژگی این دو خانم که عامل گرفتاری آنها بود، عدم توجه به حجاب و حیا بود.
یکی از آنها در خانواده ای سادات و بسیار مذهبی بزرگ شده بود. اما برخلاف مادر و دیگر خواهرانش، رفته رفته حجاب را کنار گذاشت. ابتدا مانتوی گشاد با پوشش کامل، بعد مانتوی تنگ، موهای رنگ شده و...
مادرش بارها با او صحبت کرد، اما بی فایده بود. هر روز با ظاهری بدتر از قبل و بدون توجه به حجاب از خانه خارج می شد و به محل کار میرفت. حتی شوهرش از دست کارهای او کلافه بود. روزها گذشت تا اینکه فرزند معلول او به دنیا آمد!
اما نفر دوم، برخلاف نفر قبل، چادر سر میکرد، اما این چادر در واقع برای او عادت بود.
او اصلاً توجهی به حیا و نوع ارتباط با نامحرم نداشت. بارها دیده بودم که با مردان نامحرم می گفت و می خندید. کارهای او باعث شد که شوهرش هم از او ناراضی باشد. اما هیچ کاری از دستش بر نمی آمد. نه می توانست برای طلاق اقدام نماید و نه...
پسرش سالم بود، اما از چهار سالگی دچار بیماری خاص شد و تمام شب و روز این مادر گرفتار این فرزند شد...
📙 ((سیزده چهارده)) اثر گروه شهید هادی.
حجاب و حیا در تجربه های نزدیک به مرگ و حکایات تاریخی.