حرف آخر رو اول بگم، آقا، خانوم، محبت کن به همسرت، قدرش رو بدون، نیش زبانی نزن...
همه درد ها از بی توجهی و نیش زبان میاد...
اما قصه من، من یه مرد متاهل هستم که تو خونه آرامش ندارم، همش جیغ و داد و وسواس و بی،دینی همسرم، من مؤمن و معتقدم. اما از لحاظ روحی داغونم. دلم می خواست یکی باشه منو درک کنه...
با یه خانوم متاهل که ایشون هم عین من نه، بدتر از من گرفتار یه شوهری بود که نه توجهی بهشون میکرد نه مذهبی بود.
بله من و اون خانوم هر دو مذهبی ولی خسته از تحمل رنج روحی بودیم، هر دو داشتیم به خاطر بچه هامون تحمل میکردیم.
به هم علاقه مند شدیم شدید، وهر روز صبح پیام...
با این همه علاقه، ولی این اعتقادات ماست که باعث شد به خاطر خدا و رضایت امام زمان (عج) از هم جدا بشیم...
به خدا میگم: خدایا به خاطر تو گذشتم...
القصه، یه دوست دارم ساده به همسرتون بگید، یکم کوتاه بیایید، به خدا زندگیتون نجات پیدا میکنه...
یادت باشه
این چیزی که الان بهش میگن کراش،
فیض کاشانی بهش میگه سراب،
«تشنه کی سیراب گردد از سراب⁉️»
الکی به سرابها دل نبندید...😏
ی روزی می فهمی کارگردان زندگیت
شیطون بوده و تو صرفا بازیگر بودی
اون بهت تلقین میکرده چکار کن تا
بیشتر لذت ببری در حالیکه لذتی در
کار نبود و تو بازیچه اجرای فیلم نامه
های شیطان بودی✋
مطمئنم هرکس یه روزی
می فهمه چه ضرری کرده...