اعجازهای الهی
🌟💠﷽💠🌟 💌 @eejazelahi 🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ۲۰) #قسمت_بیست سرانجام از آن تاریکی وحشتناک
🌟💠﷽💠🌟
💌 @eejazelahi
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۲۱)
#قسمت_بیست_یک
مقداري که جلوتر رفتيم چندين نور ضعيف و متوسط توجه مرا به خوب جلب کرد.
حدس زدم گروهي همانند ما در پرتو نور ايمانشان در حرکتند. چيزي نگذشت که به شخصي رسيديم که در پرتو نوري از نورهاي ضعيف، آهسته، قدم برمي داشت. .
.
سلام کردم و جوياي حال او شدم. گفت: خسته شدم، با اينکه مدتهاست در اين غار راه ميپيمايم، ولي هنوز در ابتداي راهم.
گفتم: اينها به سبب ضعف ايمان توست! او نيز حرفم را تاييد کرد و در حاليکه همچنان آهسته ره ميپيمود، آهي از سينه برکشيد و گفت: افسوس، افسوس..
.
هنوز چند قدم از آن شخص دور نشده بوديم که فريادش بلند شد، خواستم برگردم اما نيک بلافاصله گفت: عجله کرد و چون نور ايمانش بسيار ضعيف بود در يکي از چالهها فرو غلطيد.
.
گفتم: آخر چه ميشود؟ نيک ايستاد و گفت: هيچ نيکش او را نجات خواهد داد اما بسيار دير به مقصد خواهد رسيد.
.
وقتي حرف نيک به اينجا رسيد در يک لحظه چنان نوري بدرخشيد که چشمانمان را به خود خيره کرد.
وقتي آن نور 💫تابنده ناپديد شد با تعجب بسيار از نيک پرسيدم: چه بود؟ چه اتفاقي افتاد؟
.
نيک آهي کشيد و گفت: يکي از علماي دين بود که در پرتو نور ايمانش با سرعت زياد اين مسير تاريک را پيمود.
.
من نيز از حسرت آهي برکشيدم و گفتم: خوشا به حال او، عجب نور و سرعتي داشت. در دلم غمي غريب ريشه دوانيد.
.
از درون خويش فرياد برکشيدم: خدايا اي آگاه به احوال زندگان و مردگان، مرا درياب و نورم را قوي ترگردان تا از اين مسير دشوار بسي آسانتر عبور کنم.
.
مدتي در اين حال گريستم تا اينکه احساس کردم غار روشنتر شده است، وقتي سر از زانو برداشتم نيک را نوراني تو از قبل ديدم. از جا برخاستم و با تعجب به طرفش رفتم و پرسيدم: چقدر نوراني شدي؟ .
گفت: خداوند از منبع رحمت رحماني خويش مقداري نور ايمان به تو افزود که بي شک اجابت دعاهاي دنيايي توست که بارها رحمت الهي را براي سفر آخرت درخواست کرده بودي. .
.
آنگاه ادامه داد:
براي عبور از اين برهوت پر خطر، هيچ کس نميتواند تنها به عمل نيک خود اتکا کند، چرا که در کنار عمل، رحمت خدا هم لازم است که شامل حالش گردد...
.
با آن که خسته بودم اما به عشق وادي السلام سر از پا نميشناختم به نيک گفتم: چقدر گذرگاه اين غار طولاني است؟! نيک همانطور که با سرعت گام برمي داشت جواب داد: اگر در مقابل گردباد شهوات مقاومت ميکردي مسير کوتاهتري نصيبت ميشد...
سرانجام از آن تاریکی وحشتناک عبور کردیم و وارد بیابانی بی انتها شدیم..
ادامه دارد...
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟
پیامبر(ص) فرمود: کسی که از قرآن شفا نخواند پس خداوند او را شفا نمیدهد.
👇👇👇🌺🌺🌺👇👇👇
هر کس این پنج آیه را هر روز یازده مرتبه بخواند، برای او هر حاجت و امر مهمی آسان گردد و به زودی به مراد خویش انشاء الله خواهد رسید.
1- آیة الکرسی تا هو العلی العظیم
2- آل عمران آیه 2: اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ
3-نساء آیه 87: اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لاَ رَیْبَ فِیهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثًا
4- طه آیه 8: اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى
5-تغابن آیه 13: اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُوْمِنُونَ
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟
اعجازهای الهی
🌟💠﷽💠🌟 💌 @eejazelahi 🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ۲۱) #قسمت_بیست_یک مقداري که جلوتر رفتيم چند
🌟💠﷽💠🌟
💌 @eejazelahi
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۲۲)
#قسمت_بیست_دو
بخاطر دلخراش بودن صحنه رویم را به سمت چپ برگرداندم اما از دیدن شخصی که با شکم بسیار بزرگش قادر به راه رفتن نبود و مرتب زمین میخورد تعجب کردم.
.
چیزی نگذشت که بخاطر نداشتن تعادل به سمت جاده ی چپ کشیده شد و در آن مسیر افتان و خیزان به راه خود ادامه داد.
.
از نیک پرسیدم چه شد؟ گفت این جاده ی مخصوص رباخواران است که به سخت ترین عذاب الهی گرفتارند...
.
به تپه ای رسیدیم. تعدادی از ماموران را دیدم که روی جاده ایستادند و چند نفر را متوقف کرده اند.در کنار ماموران شعله های آتش🔥 زبانه می کشید.
از ترس و وحشت خودم را به نیک رساندم و مانع از حرکت او شدم.
.
نیک لبخندی زد و با مهربانی دستی به روی سرم کشید و گفت:نترس با تو کاری ندارند. اینها در کمین افراد خاصی هستند.در همین لحظه صدای جیغ و فریادی بلند شد .
.
وقتی نگاه کردم دیدم یک نفر ایستاده و از پیشانی اش دود🌫🔥 و آتش بلند است. سکه ی🕳 گداخته شده ای به پیشانیش چسبانده بودند. در همین حال ماموران سکه ی دیگری برداشتند و اینبار به پهلوی او چسباندند.
صدای ناله و فریادهای دلخراشش تمام دشت را پرکرده بود..
.
با حیرت به نیک نگاه کردم و او گفت:سزای او همین است. اینها سکه هایی است که در دنیا ذخیره و انبار کرده بود و با وجود محرومان و فقیران بسیاری که بودند هیچی به آنها نمیداد و حقشان را ادا نمیکرد.
.
نیک این را گفت و به سمت پایین تپه حرکت کرد. من هم با ترس و وحشت پشت سرش به راه افتادم .
هنگامی که به ماموران قدرتمند رسیدیم و انها کاری به ما نداشتند و راه را برای عبور ما باز کردند نفس راحتی کشیدم..
.
چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند.
.
با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد.
.
در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟
.
نیک جواب داد:
افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند.
.
نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد....
ادامه دارد...
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟
هدایت شده از فروشگاه گل آویشه
❇️خواص و اعجاز حرز
امام جواد علیه السلام:
در بین ادعیه و احراز رسیده از معصومین ، مشهورترین و معروفترین حرز برای دفع بلاهای ارضی و سماوی ؛ حرز امام جواد علیه السلام است.
امام جواد فرمود : خود را به این دعا ،حرز کن که اگر همه اهل زمین علیه تو قیام کنند ،از همه آنها ایمن باشی.
با توجه به متن حرز امام جواد ، می توان از مصادیق دفع بلا ، مواردی را نام برد از جمله : دور شدن نگاه و زبان سوء دشمن ، دفع شرور مردم و سلاطین و شیاطین و جنیان و غولان ، دفع چشم زخم ، دفع سحر و جادو ، حفظ از فریب و دشمنی و حیله ، حفظ از جراحت و فساد و غرق شدن و هلاکت و شکست خوردن، حفظ آبرو ، حفظ از قتل و انتقام و قطع شدن ، حفظ از بیماری و ناخوشی و آزار، حفظ از فقر و گرسنگی و عطش ، حفظ از وسوسه، حفظ از نقصان در دین و معیشت در زندگی و…
در سالیان نه چندان دور ، شهرت حرز امام جواد و همراه داشتن آن در میان شیعیان و ایرانیان چنان متداول و همه گیر بوده که
✅«حرز جواد کسی بودن» و
✅«حرز جواد خود کردن» به معنای پیوسته با او بودن و همیشه کسی را همراه خود کردن ، ضرب المثل شده است به گونه ای که وقتی میخواستند بگویند کسی یا چیزی همیشه همراه فردی هست می گفتند گویا حرز جوادش هست که همیشه همراهش است .
حرز امام جواد را
✅سید بن طاووس در کتاب شریف مهج الدعوات و منهج العبادات ص ۳۹ آورده که مرحوم مجلسی نیز در بحار الانوار، ج ۹۱ ، ص ۳۵۴ حرز مذکور را از ایشان نقل کرده است که روایت فوق روایتی با سند صحیح و معتبر می باشد . لذا خواندن و به همراه داشتن حرز امام جواد علیه السلام خیلی خوب و موثر است و نیز توسط علما سفارش زیادی شده است که به تعدادی از این سفارشات اشاره می کنیم :
👈سید بن طاووس : روایت است به برکت این حرز ، مامون در همه ی جنگ های با روم پیروز شد .
👈علامه مجلسی : سحر به عوذات ( دعاهای ماثور مثل دعای حرز امام جواد) و آیات و توکل بر خدا دفع میشود .
👈علامه سید بحر العلوم : حدیث حرز امام جواد (ع) مشهور است و مؤید جواز گذاشتن دعا در قاب نقره ای است.
👈آیت الله سید علی قاضی: یکی از سه توصیه مرحوم قاضی در مورد ختومات : اول : حرز امام جواد عليهالسلام كه بايد به بازو بسته شود و خاصيت آن، (خصوصا براي باطلكردن سحر و طلسم) فقط در صورت بستهشدن به بازوی راست است .
👈✅آیت الله بهجت : رای جلوگیری از چشم زخم یا باطل شدن سحر همراه داشتن حرز امام جواد مفید است.
👈آیت الله خرازی : یادم می آید که حتی از قبل انقلاب این حرز بین بزرگان معروف و مشهور بود .
👈مرحوم آیت الله بهاءالدینی: دیدم که فردی با سنگ بزرگ بر سر فردی زد ولی اتفاقی برای آن فرد نیفتاد زیرا حرز امام جواد همراه او بود.
✅برای عزیزان تان ارسال نمایید
هدایت شده از فروشگاه گل آویشه
💠لیست دعای های پوستی💠
نادعلی ۱۲۵هزار تومان
گشایش بخت ۱۵۰هزار تومان
طلب فرزند ۱۲۵هزار تومان
آیه الکرسی ۱۲۵هزار تومان
وان یکاد ۱۲۵هزار تومان
رونق کسب و کار ۱۲۵هزار تومان
شفای مریض ۱۲۰ هزار تومان
مهر و محبت زوجین ۱۲۰ هزار تومان
🍃
خرید 👈 @Tvtebadmin
ارسال رایگان به تمام نقاط کشور🚚
۱. بازوبند چرمی (125)
۲. گردن آویز چرمی (125)
۳. قالب نقره ای کتابی (180)
۴. قالب نقره ای لوله ای (200)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿۱﴾
🌹آنگاه كه زمين به لرزش [شديد] خود لرزانيده شود (۱)
وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿۲﴾
🌹و زمين بارهاى سنگين خود را برون افكند (۲)
وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا ﴿۳﴾
🌹و انسان گويد [زمين] را چه شده است
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟
اعجازهای الهی
🌟💠﷽💠🌟 💌 @eejazelahi 🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ۲۲) #قسمت_بیست_دو بخاطر دلخراش بودن صحنه رو
🌟💠﷽💠🌟
💌 @eejazelahi
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ
(قسمت ۲۳)
#قسمت_بیست_سوم
پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم.
رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت.. .
نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود. .
پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ...
.
دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم.
.
آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند.
.
همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان🔥 آنها زده شده بود و میسوختند.
.
اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند.
.
عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود. .
گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند.
.
برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند.
.
آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند...
.
براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد . وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت.
✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند.
هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد.
.
آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است.
گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟
گفت: محل رسیدگی به حق الناس...
.
اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود...
ادامه دارد...
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی رسان خداست
ای فرزند آدم
اندوه روز نیامده را بر امروزت میفزا ،زیرا اگر روز نرسیده از عمر تو باشد،خدا روزی تو را خواهد رساند.
📚 نهج_البلاغه
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔهٰای اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟
اعجازهای الهی
🌟💠﷽💠🌟 💌 @eejazelahi 🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ (قسمت ۲۳) #قسمت_بیست_سوم پس از شنیدن حرفهای نیک مق
🌟💠﷽💠🌟
💌 @eejazelahi
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ
(قسمت۲۴)
#قسمت_بیست_چهار
بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند.
عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند.عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند.
.
هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد.
.
نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم.
با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟
نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد...
.
از نیک پرسیدم: افراد در اینجا چگونه شناسایی میشوند؟
گفت: اسامی افرادیکه حق مردم را بر گردن دارند در دست مامورین است و پس از شناسایی مجرم از عبور او جلوگیری میکنند.
.
گفتم: تا کی باید اینجا بمانند؟ گفت : مدت توقف و گرفتاری آنها متفاوت است. برخی ماهها و برخی سالهای سال..
.
با تعجب گفتم: مگر رسیدگی به پرونده ی حق الناس چقدر طول میکشد؟ نیک گفت: در اینجا عدل خدا حاکم است و از مظلوم حق ظالم را میگیرد مگر اینکه خود مظلوم از گناه ظالم بگذرد.
.
اگر از گناه ظالم نگذرند از نیکیهای ظالم به مظلوم میدهند تا راضی شود و اگر ظالم کار نیکی نداشت از گناههای مظلوم به ظالم میدهند تا مظلوم راضی شود.
.
با شنیدن این سخنان ترس و اضطرابم بیش از پیش شد.ولی چون چاره ای نبود به نیک گفتم: بیا برویم.
.
سراشیبی را پیمودیم و به گذرگاه مرصاد قدم گذاشتیم.چیزی نگذشت که خود را در مقابل مامورین الهی دیدم. .
در یک آن با اشاره ی یکی از انها زنجیر ضخیمی به گردنم انداخته شد و بدون اینکه کوچکترین مهلتی بدهند تا از آنها سوال کنم کشان کشان مرا از جاده بیرون بردند...
.
بی جهت دست و پا میزدم تا شاید از دست آنها خلاصی پیدا کنم. اما تلاشهایم بی فایده بود. از نیک خواستم از آنها بپرسد علت کارشان را.
ولی نیک بدون اینکه سوالی از آنها بپرسد نزد من آمد و گفت:خوب فکر کن چه کرده ای. این مامورین بی جهت کسی را گرفتار نمیکنند.
.
کمی فکر کردم و یادم آمد که پولی از همسایه ام قرض گرفته بودم که به علت مسافرتی که پیش آمد و بعد از آن مریضی که منجر به مرگم شد ،نتوانستم آن را برگردانم. این را به نیک گفتم و پرسیدم: حالا چه کار کنیم؟
.
نیک اندکی فکر کرد و گفت: اگر بتوانی به خواب بستگانت بروی و از آنها بخواهی تا قرضت را ادا کنند امیدی به نجاتت هست وگرنه همینطور اسیر خواهی ماند..
ادامه دارد...
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟