" لشگر حضرت عشق"
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت چهاردهم حیاط به نسبت بزرگ خانه را با
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت پانزدهم
مادر مثل اینکه شک کرده باشد، کنار عطیه نشست و با صدایی آهسته و لبریز از اشتیاق پرسید: «عطیه جان! به سلامتی خبریه؟» عطیه بیآنکه نگاهش را از گل فرش بردارد، صورتش از خندهای ملیح پُر شد و من که تازه متوجه موضوع شده بودم، آنچان هیجانزده شدم که بیاختیار جیغ کشیدم :«وای عطیه!!! مامان شدی؟!!!» عطیه از خجالت لبانش را گزید و با دستپاچگی گفت: «هیس! عبدالله میشنوه!»
مادر چشمانش از اشک شوق پُر شد و لبهایش میخندید که رو به آسمان زمزمه کرد: «الهی شکرت!» سپس حلقه دستان مهربانش را دور گردن عطیه انداخت و صورتش را غرق بوسه کرد و پشت سر هم میگفت: «مبارک باشه مادر جون! ان شاء الله قدمش خیر باشه!» از جا پریدم و صورت عطیه را بوسیدم و با شیطنت گفتم: «نترس! اگه منم جیغ نزنم، الآن خود محمد به عبدالله میگه! خُب اون بیچاره هم داره دوباره عمو میشه!» حرفم به آخر نرسیده بود که محمد و عبدالله با یک دنیا شادی وارد اتاق شدند. عبدالله بیآنکه به روی خودش بیاورد، به اتاقش رفت و محمد به جمع هیجان زده ما پیوست.
مادر صورتش را بوسید و گفت: «فدات شم مادر! ان شاء الله مبارک باشه!» سپس چهرهای جدی به خود گرفت و ادامه داد: «محمد جان! از این به بعد باید هوای عطیه رو صد برابر داشته باشی! مبادا از گل نازکتر بهش بگی!» انگار این خبر بهجت انگیز، درد و بیماری را از یاد مادر برده بود که صورت سبزه و زیبایش گل انداخته و چشمانش می درخشید. عطیه هم فعلاً از روبرو شدن با پدر شرم داشت که نگاهش به ساعت بود تا قبل از آمدن پدر، به خانه خودشان بازگردند و آنقدر زیر گوش محمد خواند که بلاخره پیش از تاریکی هوا رفتند.
بعد از نماز مغرب، به اشاره مادر ظرفی از شیرینی پُر کرده و برای پدر بردم که نگاه پرسشگر پدر را مادر بیپاسخ نگذاشت و گفت: «عصری محمد و عطیه اومده بودن، به سلامتی عطیه بارداره!» و برای اینکه پدر ناراحت نشود، با لحنی ملایم ادامه داد: «خجالت میکشید با شما چشم تو چشم شه، واسه همین رفتن.» لبخندی مردانه بر صورت پدر نشست و با گفتن «به سلامتی!» شیرینی به دهان گذاشت و مثل همیشه، اهل هم صحبتی با مادر نبود که دوباره مشغول تماشای تلویزیون شد.
@eeshg1
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#سلامتی
خواص درمانی بی نظیر تخم شربتی در طب النبی چیست؟🔍
🌻تخم شربتی #گرم و تر
🍁سرشار از آهن ، کلسیم ، پتاسیم و آنتی اکسیدان هاست
🌻خنک کننده و برطرف کننده عطش
🍁پیشگیری از پیر شدن پوست
🌻تقویت دستگاه گوارش
🍁همراه با آب گرم برای کاهش اشتها و کم کردن وزن مفید است
🌻برای سرفه و نرم شدن سینه، تخم شربتی را با آب گرم و کمی عسل مخلوط نموده میل نمایید
@eeshg1
🌿
#قانون ۱۵ دقیقه چیست ؟
تکرار کارهای کوچک بخشی از شخصیت انسان را میسازد
🍀 اگر روزی ۱۵ دقیقه را صرف خودسازی کنید در پایان یک سال، تغییر ایجاد شده در خویش را به خوبی احساس خواهید کرد.
🍀 اگر روزی ۱۵ دقیقه از کارهای بی اهمیت خویش بکاهید، ظرف چند سال موفقیت نصیبتان خواهد شد.
🍀 اگر روزی ۱۵ دقیقه را به فراگیری زبان اختصاص دهید از هفته ای یک بار کلاس زبان رفتن بهتر است.
🍀 اگر روزی ۱۵ دقیقه را به پیاده روی سریع اختصاص دهید از هفته ای چند بار به باشگاه ورزشی رفتن، نتیجه ی بهتری خواهید گرفت.
🍀 اگر روزی ۱۵ دقیقه مطالعه و سلول های خاکستری خویش را درگیر کنید؛ به پیشرفت های عظیم یادگیری دست خواهید یافت.
🍀 زیبایی روش یا قانون ۱۵ دقیقه در این است که آنقدر کوتاهست که هیچ وقت به بهانه ی این که وقت ندارید آن را به تاخیر نمی اندازید.
جالبتر اینکه، کشور ژاپن امروزه موفقیت خود را مدیون این قانون میداند.
در مسیر خودشناسی🌴
@eeshg1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📺سخنرانی حاج آقا قرائتی
✍️موضوع: صبر در برابر گناه و معصیت
@eeshg1
📸 ما اغتشاشگر نیستیم، کشاورزیم/تصویری از تجمع امروز کشاورزان اصفهانی معترض در کف خشک زایندهرود
🔺امروز حدود ۴۰۰۰ نفر از کشاورزان اصفهانی با مطالبهگری درباره تأمین آب زایندهرود در بستر رودخانه تجمع کردهاند.
🔸مردم و کشاورزان اصفهان امروز شکل جدیدی به پل خواجو بخشیدند. کمبود آب دلیل این گردهمایی مردم بود.
🔸رئیسجمهور هم علاوه بر اعزام هفته پیش وزیر نیرو به این استان، با ماموریت به معاون اولش برای صحبت با اصفهانیها پیگیر مشکلات است.
🔸معاون اول رئیسجمهور هم به وزرای نیرو و جهاد کشاورزی دستور داد تا در اسرع وقت برای حل مشکل آبریز زایندهرود در هر سه استان چهارمحال و بختیاری، اصفهان و یزد اقدام کنند.
@eeshg1