#سَلامُ_عَلےَ_الحَسَـن
سر صبحی هوس نام حسن زد بِسرم
شاه بی لشکری و من به فدایت بشوم...
https://eitaa.com/eeshg1
بیا امروز رو
بیاد همه روزای خوش زندگی
دور بریزیم غصهها رو
و یه خدایا شکر از ته دل بگيم
بقول شاعر:
دلخوشیها کم نیست
دیدهها نابیناست...
روز اول اردیبهشتون عالی🌸
https://eitaa.com/eeshg1
#داستان: کوتاه
🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎
بزرگواری امام حسین(ع) و مسلمان شدن زن و مرد یهودی
روزی امام حسین ( ع ) از جایی عبور میکرد؛ جوانی را دید که به سگی غذا میدهد ، به او فرمود : به چه انگیزه این گونه به سگ مهربانی میکنی؟
آن جوان در پاسخ عرض کرد : من غمگین هستم، میخواهم با خشنود کردن این حیوان غم و اندوه من مبدل به خشنودی گردد. اندوه من به این دلیل است که غلام یک یهودی هستم و میخواهم از او جدا شوم.
امام حسین (ع) با آن غلام نزد صاحب یهودی غلام رفتند؛ در ادامه حضرت دویست دینار به وی داد تا غلام را خریداری کرده و آزاد سازد.
یهودی گفت : این غلام را به خاطر قدم مبارک شما که به در خانه ما آمدید به شما بخشیدم و این بوستان را نیز به غلام بخشیدم، آن پول نیز مال خودتان باشد.
امام حسین (ع) همان لحظه غلام را آزاد کرد و همه آن بوستان و پول را به او بخشید.
وقتی که همسر یهودی، این بزرگواری را از امام حسین (ع) دید گفت: من مسلمان شدم و مهریهام را به شوهرم بخشیدم.
در ادامه شوهرش نیز گفت: من هم مسلمان شدم و خانه خود را به همسرم بخشیدم...
https://eitaa.com/eeshg1
📚مناقب ال ابیطالب ، ج 4 ، ص 75
🔸قسمتی از سخنان حضرت زینب (س) در مجلس یزید
به خدا که جز از خدا نمیترسم و جز او به شکوه نمیبرم. هر حیلهای داری به کار دار و از هر کوششی که توانی، دست مدار و دست دشمنی از آستین بر آر که به خدا این عار به روزگار تو شسته نشود. قسم به آنکه ما را به وحی قرآن و نبوت کرامت بخشیده، تو هر کاری کنی نخواهی توانست نام و نشان و یاد ما را از جریده عالم بزدایی و این ننگ را از دامان خود پاک کنی.
و بدان که رأی تو بسیار سست است و روزگارت اندک و جمع تو رو به پریشانی. در آن روز که منادی بانگ بر میآورد لعنت خدا بر ستمگران باد. سپاس خدای را که پایان کار سادات جوانان بهشت را سعادت و آمرزش مقرر داشت و بهشت را برای آنان واجب کرد. آنان را به سوی رحمت، رأفت، رضوان و مغفرت برد. امید که جز تو کس دیگری را به خاطر رویارویی با آنان بر خاک مذلّت ننشاند و به کوره امتحان وادار نکند. از خدا میخواهم که پایه قدر آنان را والا و فضل فراوان خویش به ایشان عطا فرماید که او مددکار تواناست.
ــــــــــــــ
https://eitaa.com/eeshg1
📚اللهوف، ص ۲۱۵-۲۱۴؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج ۲، ص ۶۶-۶۴
🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از تور زیارتی و سیاحتی قهرمان
سفر یکروزه قمصر کاشان گلاب گیری و زیارت مشهد اردحال و جاهای دیدنی کاشان.. با اتوبوس تمیز کولر همراه با ناهار
6 تا 10شب
97/2/13
نفری35هزار تومان
تهرانپارس
https://eitaa.com/gahraman1
پدرهای عزیز اگر میخواید دختران بازیچه احساسی پسرها نشوند بهشون محبت کنید
تحقیقات نشون داده دخترانی که مورد حمایت عاطفی پدر قرار دارند در ارتباط با جنس مخالف دچار تصمیمات غیرعقلانی نمیشوند.
https://eitaa.com/eeshg1
چشمي که دائم عيبهاي ديگران را ببيند
آن عيب را به ذهن منتقل ميکند
و ذهنی که دائما با عيبهای ديگران درگير است
آرامش ندارد، درونش متلاطم و آشفته است
در عوض چشمی که ياد گرفته است
هميشه زيباييها را ببيند، اول از همه خودش آرامش پيدا می کند
چون چشم زيبابين عيبهای ديگران را نمی بيند و دنياي درونش دنيای قشنگیهاست
گرت عیبجویی بود در سرشت
نبینی ز طاووس جز پای زشت
https://eitaa.com/eeshg1
🌹حضرت علی اکبر علیه السلام
علی انسانی
ای قد تو سرو ریاض حسین
نور دل فاطمه را نور عین
آینه ی تمام قد رسول
امید لیلا و عزیز بتول
گرفته در دست، قمر آینه
تا تو کنی نگاه، در آینه
قدرِ شبِ قدر ز گیسوی تو
قبله ی ارباب یقین روی تو
ملاحت روی نبی در رخت
کلیم دلباخته پاسخت
گل ز رخ تو رنگ و بو وام کرد
چهر تو روز مهر را شام کرد
جوانی و به رهروان پیر عشق
اکبری و طنین تکبیر عشق
یم چو حبابی است به پیش نمت
مسیح را چشم شفا از دمت
ماه خجالت زده ی چهر توست
مهر دلش لبالب از مهر توست
مور تو را فخر سلیمانی است
خضر پی لبت بیابانی است
سرو، سرافکنده ی بالای تو
چشم ملائک به کف پای تو
یوسف اگر روی تو را دیده بود
بساط حُسن خویش بر چیده بود
داغ دل لاله به صحرا تویی
مایه ی مجنونی لیلا نویی
حسین، خود به عالمی دلبرست
و آن که برد دل از حسین اکبرست
ای حجرالاسود ما خال تو
قبله نمای کعبه تمثال تو
چشم و دل خامس آل عبا
قامت تو قیامت کربلا
اذن جهاد اگر تو را داده بود
هزار سر به پایت افتاده بود
ز پیش چشم اختر افشان او
رفتی و بردی ز قفا جان او
بانگ خدا حافظی ات چون شنید
موی پدر به لحظه ای شد سپید
شد چو نسیمی به سویت ره سپر
ندید از شکفتن گل اثر
نرگس دیده گان خود چو بستی
سرو قد پدر ز غم شکستی
https://eitaa.com/eeshg1
☘☘🌺🌺☘☘🌺🌺
https://eitaa.com/eeshg1
روزی عزرائیل نزد موسی علیهالسلام آمد، موسی علیهالسلام پرسید:
«برای زیارتم آمدهای یا برای قبض روحم؟»
عزرائیل: برای قبض روحت آمدهام.
موسی: ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم.
عزرائیل: مهلتی در کار نیست.
موسی علیهالسلام به سجده افتاد و از خدا خواست تا
به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند.
خداوند به عزرائیل فرمود: «به موسی علیهالسلام مهلت بده!»
عزرائیل مهلت داد. موسی علیهالسلام نزد مادرش آمد و گفت:
«سفری در پیش دارم!»
مادر گفت: «چه سفری؟»
موسی علیهالسلام فرمود: «سفر آخرت.» مادر گریه کرد.
موسی علیهالسلام نزد همسرش آمد،
کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد،
کودک دست به دامن موسی علیهالسلام زد و گریه کرد،
دل موسی علیهالسلام از گریه کودکش سوخت و گریه کرد.
خداوند به موسی علیهالسلام وحی کرد:
«ای موسی! تو به درگاه ما میآیی، اینگریه و زاریت چیست؟»
موسی علیهالسلام عرض کرد: «دلم به حال کودکانم میسوزد.»
خداوند فرمود: «ای موسی! دل از آنها بکن،
من از آنها نگهداری میکنم و آنها را در آغوش محبتم میپرورانم.»
دل موسی علیهالسلام آرام گرفت. و به عزرائیل گفت:
جانم را از کدام عضو میگیری؟
عزرائیل: از دهانت.
موسی: آیا از دهانی که بیواسطه با خدا سخن گفته است جانم را میگیری؟
عزرائیل: از دستت.
موسی: آیا از دستی که الواح تورات را گرفته است؟
عزرائیل: از پایت.
موسی: آیا از پایی که من با آن به کوه طور برای مناجات با خدا رفتهام؟
عزرائیل نارنجی خوشبو به موسی علیهالسلام داد،
موسی علیهالسلام آن را بو کرد و جان سپرد.
فرشتگان به موسی علیهالسلام گفتند: یا اهون الانبیاء موتا کیف وجدت الموت؛
ای کسی که در میان پیامبران، از همه راحتتر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟
موسی علیهالسلام گفت: کشاة تسلخ و هی حیة؛
مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند، یافتم.
https://eitaa.com/eeshg1
🔰🔰🔰🔰