❖
"" ادب "" فقط 🍃🌻
احترام گذاشتن
به غریبه ها
و مردم کوچه
و بازار نیست
مؤدب کسی
است که به
آدم های تکراری
دور و برش
لبخند بزنه
و احترام بذاره..🍃🌻
💕💛💕💛
🍹نوشیدنی شیر شیک بیسکویتی
🥜دستورالعمل این نوشیدنی ساده بوده و از شیر، بستنی و بیسکویت تهیه می شود و برای تهیه این نوشیدنی از هر مدل بیسکویت با هر طعم بستنی می توان استفاده کرد.
مواد لازم :🍿
● بستنی وانیلی : 1 فنجان
● شیر : 1 فنجان
● بیسکویت : 10 عدد
● سس شکلاتی : 1 قاشق غذاخوری
🍭طرز تهیه :🍭
1- شیر، بستنی وانیلی، ۸ عدد بیسکویت و سس شکلاتی را با هم مخلوط کنید
2- نوشیدنی شیر شیک بیسکویتی را داخل لیوان بریزید
3- برای تزئین ۲ عدد بیسکویت باقی مانده را له کرده و روی این نوشیدنی بریزید و سرو نمایید
* #امام_حسین
🔻با هر توسلى به حضرت سيد الشهداء (علیه السلام) ، ذرّه اى نگين وجودی انسان طلائى مى شود و ذره اى انسان به كمال مى رسد. اگر انسان بتواند اين ذره طلائی شده را با مراقبه نگه دارد، بعد از مدتى کل وجودش طلائى، طلائى مى شود و به کمال نهایی می رسد.
حاج شیخ جعفر ناصری🌱
💕💖💕💖
#دانستنی
چی بخوریم برای چه مریضی ای خوبه؟
👈🏻اگه افسردگی دارید: ماهی
👈🏻اگه بچتون لاغر و ضعیفه: تخم بلدرچین، روغن زیتون،مغزها
👈🏻اگه میخواین دندونتون خراب نشه: چای سبز،کشمش
👈🏻اگه چربی خون دارد: گردو
👈🏻اگه مادر هستید و شیرتون کمه: رازیانه، آب هویج،لبنیات
👈🏻اگه سردرد دارید: شربت آبلیمو، فلفل قرمز
👈🏻اگه کبد چرب دارید: زرشک،شاتوت، آب انار
👈🏻اگه کم خونی دارید: اسفناج، لیمو، خرما
👈🏻اگه نقرس دارید: گوجه فرنگی و فلفل دلمه
👈🏻اگه واریس دارید: آب و نان سبوس دار
👈🏻اگه آفت دهان دارید: رب انار و آب انار
👈🏻اگه تهوع دارید: زنجبیل،پونه، هندوانه
👈🏻اگه دلپیچه دارید: دم کرده زیره
👈🏻اگه میگرن دارید: ماهی، امگا3، گردو
👈🏻اگه عفونت دارید: دمنوش پونه کوهی، سیر
👈🏻اگه تبخال دارید: سیب زمینی(ضد زخم)، پیاز(ضد تاول)
👈🏻اگه تب دارید: آب، لعاب برنج، میوه های آبدار
👈🏻اگه معده درد دارید: عسل،زنجبیل، زردچوبه
👈🏻اگه ویار و تهوع صبحگاهی دارید: گوجه، انار ملس
👈🏻اگه پوکی استخوان دارید: سنجد+ماست
👈🏻اگه آرتروز دارید: آناناس،شلغم، کلم
👈🏻اگه نرمی استخوان دارید: قارچ،ماهی،تخم مرغ
@eeshg1
*🏴ماجرای خواب مرحوم آیت الله هستهای :*
🍁 من خیلی دوست داشتم که در عزای حضرت سیّدالشّهداء (ع) در مجلسی که موردنظر حضرت زهرا (س) است شرکت داشته باشم.
لذا خیلی توسّل میکردم که به من بنمایاند کدام مجلس مورد توجّه ایشان است. من خیلی به این موضوع مُلِح بودم وخیلی پافشاری میکردم.
🍁 تا اینکه روزی عصر، (اوّل محرّم) پیش از آنکه برای انجام وظیفه از مجلس خارج شوم استراحت میکردم، حضرت را درخواب دیدم. از ایشان سؤال کردم که سیّدتی و مولاتی، اینهمه مجلس در عزای فرزند بزرگوار شما، سیّدالشّهداء (ع) وجود دارد، کدامیک از این مجالس مورد توجّه شماست؟
🏴 فرمودند: هر جاییکه پرچم عزای حسین ما خورده باشد ما آن مجلس را دوست داریم و به آن مجلس توجّه داریم.
🍁 من دوباره پرسیدم چون غرض من آن بود مجلس خاص الخاصّی را معرفی بفرمایند.. مجدّداً در جواب همانرا فرمودند....
سه باره پرسیدم.... و باز فرمودند: هرجا که پرچم عزای حسین ما خورده باشد ما آنجا را دوست داریم و به آنجا توجّه داریم.
🍁امّا اینکه تو میپرسی،(نام و آدرس یک مجلسی را در سوهانپزخانه دادند که تقریباً اسم رایجی بود، مثلاً منزل مؤمنه خانم، نه اینکه این باشد، بطور مثال...) و گفتند خود ما هم در این شرکت میکنیم، امّا هرجا که پرچم عزای حسین ما زده شود ما آنجا را دوست داریم و به آن توجّه داریم.
مرحوم آقای هستهای گفته بود من وقتی ازخواب بیدار شدم آدرس آنجا را گرفتم، آن محل را نمیشناختم. رفتم و راهنمایی شدم. وقتی به آن محل وارد شدم، یک جوی آبی بود و خانمی سر جوی آب نشسته بود، داشت استکان میشست (هنوز آنموقع در تهران لولهکشی آب نبود).
🍁 نام آنشخص را که درخواب بمن گفته بودند سؤال کردم، گفت: من هستم.
گفتم: آیا شما مجلس روضه دارید؟
گفت: بله داریم.
نشان داد، انتهای یک کوچهٔ بن بستی یک پرچم سیاهی زده بودند، این پرچم آنقدر کهنه شده بود که سیاهی آن به سفیدی میزد. معلوم بود سالیان متمادیست این پرچم عزا اینجا زده میشود.
گفتم: شما روضه خوان هم دارید؟
گفت: از کسی دعوت کرده بودیم، آمد وقتی دید کسی نیست ناراحت شد و رفت...
🍁 آقای هستهای یک سخنران معتبر بود، عالم بود، فروتنی کرد و گفت: اجازه میدهید من به اینجا بیایم برای شما روضه بخوانم؟ آن خانم استقبال کرد و گفت: بفرمایید. گفت من وقتی وارد آن منزل شدم یک اتاق داشت، آنقدر آن منزل محقّر بود که من همانروز اوّل قصد قربت کردم که هیچ وجهی از آنجا نگیرم، فقط قربه الی الله بیایم و بروم. معلوم بود کسیکه این روضه را گرفته فقیر است. یک صندوقخانهای داشت و چای هم میریخت از صندوقخانه میآورد، چند نفر از زنان همسایه هم میآمدند، گاهی یک بچّه میآمد چای را میآورد و میگذاشت. و آن زن فقیر هم داخل صندوقخانه مینشست و گریه میکرد، همزمان با صدای گریهٔ او صدای گریهٔ دیگری را هم میشنیدم. تا دهه تمام شد...
🍁 جمعیّت زیادی هم نمیآمدند، فقط چند نفر زنهایی بودند که گاهی کم و زیاد میشدند، ولی روضه، زنانه بود. من هم اصلاً نمیخواستم وجهی بگیرم، لذا وقتی روز آخر از منبر آمدم عجله کردم که اصلاً من را صدا نزند بخواهد وجهی بدهد. دیدم آن زن درپشت سر من سرعت گرفت، مدام من را صدا میکرد. گفتم: ممنون هستم، خیر شما قبول، از شما بما رسیده است. تا بمن رسید و گفت: نه، شما باید این وجه را بگیرید. باز من اصرار کردم واو هم اصرار کرد.
🍁 عاقبت بمن گفت: من از شما رِندتر هستم. از این سخن او تعجّب کردم که یعنی چه من از شما رندتر هستم؟!
گفتم: منظور شما چیست؟
گفت: من یکسال بمنزل مردم میروم آنجا خدمتگزاری میکنم تا اینکه وجهی را فراهم کنم برای عزای سیّدالشّهداء (ع) صرف کنم. یکسال بمنزل مردم میروم و خدمتکاری میکنم، حالا شما میخواهید این پول را از من نگیرید؟نمیشود!!
🍁 مرحوم آقای هستهای گفت: من خیلی تعجّب کردم، فکر اینرا نمیکردم واقعاً کسی اینطور باشد. اصلاً عظمت این زن من را شکست که این زن چقدر باعظمت بود. اگر کسی یکسال بمنزل مردم برود و خدمتکاری کند، با همهٔ سختی که اینکار دارد، مبلغی را پسانداز کند تا صرف این وادی کند. گفت من خیلی تعجّب کردم، عظمت این زن من را شکست و من از او این وجه را گرفتم. وقتی گرفتم، گفتم: سؤالی از شما دارم، گفت: بفرمایید.
گفتم: شما در صندوقخانه گریه میکردید من صدای گریهٔ دیگری هم از صندوقخانه میشنیدم، او که بود؟ عروس شماست؟ دختر شماست..؟ گفت: مگر درخواب بشما نگفتند خود ما هم میآییم درمجلس شرکت میکنیم؟ دیدم عجب زنی!! حتّی ازخواب من هم خبر دارد. من خیلی مبهوت شده بودم.
عجب مجالسی، که ما از آن خبر نداریم. گفتم: خواهر،...
من سال آینده هم بیایم در اینجا روضه بخوانم؟
گفت: تشریف بیاورید.
سال بعد رفتم و دیدم فوت کرده است... رؤیای صادقهای که حتّی صدق آن درعالم خارج هم واقع شده بود.
حضرت فرموده بودند:
هرجا پرچم عزای حسین ما زده شود ما آنجا را دوست داریم و به آنجا میرویم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی🌺🍃
✨بارالها...
🌺یاریم کن که هر روزم به لطف
🍃و توفیق تو بهتر از روز قبل باشد..
🌺نه برداشت منفی کنم و
🍃نه کلام منفی بر زبان بیاورم
🌺و نه نا سپاسی کنم..
✨خداوندا...
🌺نگذارکه از تو فقط نامت را بدانم
🍃و نگذارکه از تو تنها
🌺مشق کردن اسمت را به یاد داشته باشم
✨بارالها...
🌺هموااره در من جاری باش همانگونه
🍃که خون در رگهایم جاری است
آمیـن..🙏
🌸🍃