مهدی جانم باور کنم که یک سال گذشت
از زمانیکه دعا کردم امسال سال ظهورت
باشد... و آخرین روزهای سال است
وتو... امام تنها یم مهم نیست نیامدی !!؟😔😔
مهم این است که من چقدر برای آمدنت چه کرده ام ؟!
تو مختاری عشاق را در مسلخ انتظار ذبح کنی منتظر بودم...
یک سال دیگرنیز گذشت وهمچنان دورم از تو ...
دور ، دور
فقط همیشه دلتنگت میشوم که تو بیایی
ومن همچنان خوابم ... خواب ، خواب
فقط گاهی پلک هایم باز میشود ودوباره
سنگینی گناه وغفلت آنها را می بندد
اما عشق جانم💚
خود می دانی که چقدر محتاج
بودنت هستم؟!
محتاج نفسها قدسی ات
محتاج نگاهی که فقط از سوی آن بوی ملکوت بلند است ..
مولایمان من برای سال بعد ظهورت را نمی خواهم
که بگویی منتظر ان کجایند؟!😣
من برای سال بعد دلی تنگ می خواهم به وسعت
غریبی تو ...
آقای من کمکم کن
تا لایق دیدارت باشم همین
بهارم تویی💚🌸🍃
🌸🍃@eeshg1
عشق؛ اتفاق نیست
که با آمدن و رفتن ها
از چشم بیافتد
عشق تویی!
وجودت که عشق باشد
می بخشی تمامِ مهربانیت را
حالا اینکه بی حرمتی می کنند
با نامِ عشق
حالا اینکه تفاوتِ آغوش
و بوسه هایِ عاشقانه را نمی فهمند
حالا اینکه تو عاشق بوده ای
و عاشقی کرده ای و ندیدند ...
عشق؛ باز هم همان عشق است
مثلِ خدا
که ما بی مِهر می شویم
ما فراموشش می کنیم
ما نمی بینیم دستانِ نوازشگرش را
اما او باز هم خدایی می کند
باز هم دلش برایِ خنده هایِ ما
تنگ می شود🌷 @eeshg1
❄️🌨☃🌨❄️
هیچوقت دلخوشی ڪسی
رو ازش نگیرید...
این دلخوشی میتونه:
یه سلام ؛
یه احوالپرسی ؛
یه حواسم بهت هست ؛
یه صدای گرم و دوستانه ؛
و یه حس خوب باشه...
دوستی ها رو دست ڪم نگیرین
بچه ها شوخی شوخی به گنجشک ها
سنگ میزنند...
ولی گنجشکها جدی جدی میمیرن...!
آدما شوخی شوخی به هم زخم زبون
میزنند...
ولی دلها جدی جدی میشکنند...
@eeshg1
❄️🌨☃🌨❄️
✨﷽✨
🔴دو برادر، مادر پیر و بيماری داشتند،
✍با خود قرار گذاشتند که يکی خدمت خدا کند و ديگری در خدمت مادر باشد. يکی به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و ديگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد.
چندی نگذشت که برادر صومعه نشين مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است، چرا که او در اختيار مخلوق است و من در خدمت خالق!
همان شب پروردگار را در خواب ديد که وی را خطاب کرد: به حرمت برادرت تو را بخشيدم!
برادر صومعه نشين، اشک در چشمانش آمد و گفت: يارب، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او می بخشی، آيا آنچه کرده ام مايه رضای تو نيست؟
ندا رسيد: آنچه تو می کنی من از آن بی نيازم ولی مادرت از آنچه او می کند، بی نياز نيست…
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@eeshg1
حقیقت این است که هر شکست پلهای است برای گامی به جلو رفتن،
ولی به یاد داشته باشید که برای همه ی گام های بعدی نمی توان از همان پله استفاده کرد.
هر گامی می بایست بر روی پلهی جدیدی برداشته شود.
این بدان معناست که نباید اشتباهی را هرباره تکرار کرد.
بنابراین از هر کدام از آن ها به خوبی درس بگیرید.
تجربه همواره بهترین معلم است.
@eeshg1
❄️🌨☃🌨❄️
💕مادربزرگم می گفت غماتون رو نشمرید هی روش می یاد!
مادربزرگم سیاه نمی پوشید، می گفت فلک رو گول بزنیم دیگه بلا نفرسته!
می دونم کارمون از فریب دادن تقدیر غریبمون گذشته، اما خدا رو چه دیدین شاید مادربزرگا یه چیزی می دونستن که ما نمی دونیم🙏❤️
❄️🌨☃🌨❄️
💢گروه هکری سایهی سیاه وابسته به ایران مسئولیت حملهی سایبری و از دسترس خارج کردن همهی سایتهای وابسته به دولت صهیونیستها رو به عهده گرفت
ماشاءالله هزار ماشاءالله بچههامون خیلی مسئولیت پذیر هستند!💪🏼
#ایران_قوی #انتقام_سخت به یاری #امام_زمان
❄️🌨☃🌨❄️
🔴فرماندهی سپاه هستهای تشکیل شد
🔹در خلال گزارش مربوط به کشف شبکهای که قصد خرابکاری در تاسیسات هستهای فردو را داشتند، برای نخستینبار از «فرماندهی سپاه هستهای» نام برده شد که اخیرا تاسیس شده است.
🔹پیش از این عنوان شده بود که حفاظت از سایتهای هستهای کشور به سپاه واگذار شده اما این اولینبار است که به صورت رسمی این موضوع تایید و از وجود «فرماندهی سپاه هستهای» پردهبرداری میشود.
#ماه_شعبان
❄️🌨☃🌨❄️
برای سال جدیدت آرزوی تحول دارم.
🌸آرزو میکنم که زندگی و جهانت به سوی سبز شدن متحول شود و حال دلت به احسنترین حالها برسد.
🌸آرزو میکنم که در تمام روزهای پیشِ رو، حال خودت و حال جهانت خوب باشد.
🌸آرزو میکنم سلامت بمانی و هرکجا پرسیدند چه خبر، با لبخند بگویی "سلامتی" اما نه از روی عادت، که از روی آگاهی...
🌸آرزو میکنم روزهای تلخ گذشته، در گذشتهها جا بمانند و جز یاد و خاطرهای برای عبرت، چیزی از آنها باقی نمانَد.
🌸آرزو میکنم بیفتد برایت تمام اتفاقات خوبی که سالهاست آرزوی افتادنشان را داری و آدمهایی در زندگیات بمانند که لایقاند به حضور و لبخندهای تو.
🌸آرزو میکنم شادترین و بدون تشویشترین روزها را پیش رو داشته باشی و همراه با ساقههای سبز گیاه، سبز شوی و همراه با شکوفههای بهاری نویدبخش امّید باشی برای تمام آدمها.
🌸آرزو میکنم آدمهای خوبتری شویم و جهان جای زیباتری شود برای زیستن.
🌸آرزو میکنم ببینمت به زودی وقتی که تلخیها تمام شدهاند و تو با لبخند و آرامشی عمیق، میان سبزترین کوچههای بهار، بدون دلواپسی، قدم میزنی، آفتاب دارد بیمنت میتابد، شاخههای سبز با نوازشِ دستان باد میرقصند و صدای گویندهی رادیو در تمام خیابان پیچیده که دارد بدون وقفه خبرهای خوب میخواند و آدمها در گوشه گوشهی شهر، جشن شکرگزاری و لبخند میگیرند.
🌸آرزو میکنم امسال سال ما باشد،
سال همهی ما... ❤️
#نرگس_صرافیان_طوفان
@eeshg1
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
✨﷽✨
✅سنگِ وجودمان را بشکافیم تا مهر خدا را ببینیم
✍️چوپانی عادت داشت در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد. زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه با استفاده از آنها آتش درست میکرد و برای خود چای آماده میکرد. هر بار که او آتشی میان سنگها میافروخت متوجه میشد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است، سرد است اما دلیل آن را نمیدانست.
چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دستگیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار میداد، سرد بود تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود. تیشهای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد. آه از نهادش بر آمد. میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی میکرد.
رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود، شکر کرد و گفت: خدایا، ای مهربان، تو که برای کِرمی این چنین میاندیشی و به فکر آرامش او هستی، پس ببین برای من چه کردهای و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم.
@eeshg1
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
💥ایرانیان باستان شب سرد @eeshg1
🔥را به آتش میکشیدند
💥به امید روزهای گرم و نیک
🔥کانون زندگیتون
💥همچو آتش اهورائی گرم گرم
🔥سوختن غمهایتان
💥در آتش چهارشنبه سوری
🔥آرزوی من است
💥بیائید برای گردگیری افکارمان
🔥آتشی بیافروزیم
💥کینهها را بسوزانیم
🔥زردی خاطرات بد را به آتش
💥و سرخی عشق را از آتش بگیریم
🔥و آتش نفرت را در وجودمان
💥خاموش کنیم
🔥جشن باستانی
💥چهارشنبه سوری مبارک
@eeshg1
🔥چهارشنبه سوری جشن باستانی
که به استقبال بهار میره
جشنی برای نزدیکتر شدن قلبها
و زدودن ناراحتیها
مواظب باشیم
باعث ناراحتی کسی نشویم
آخرین آتشت را که روشن کردی
و اولین گرمائی که به دلت زد
آرزو کن زردیها برود
و سرخیها دل یاران را امید بخشد
💥چهارشنبـه سـوری مبـارک💥
📚#حکایت_قبای_قاضی
ملانصرالدین با نوکرش عباد برای گردش به باغ های اطراف شهر می رفت. یک روز در باغی قاضی را دیدند که مست و مدهوش، خودش یک طرف افتاده و قبایش یک طرف دیگر. ملا قبا را برداشت و پوشید و رفت. قاضی به هوش آمد و قبا را ندید. به نوکرش سپرد: قبا را تن هرکه دیدی، او را پیش من بیاور.
اتفاقا نوکر قاضی در بازار چشمش به ملانصرالدین افتاد که قبا را پوشیده بود و داشت سلانه سلانه برای خودش می رفت. جلوی او را گرفت و گفت: باید با من بیایی به محضر قاضی! ملا بی آنکه اعتراض کند همراه او رفت. به محضر قاضی که رسیدند، ملا گفت: دیروز با نوکرم عباد برای گردش به اطراف شهر رفته بودم. مستی را دیدم که قبایش افتاده بود. قبایش را برداشتم و پوشیدم. شاهد هم دارم. هر وقت آن مرد مست را پیدا کردید، مرا خبر کنید تا بیایم و قبایش را پس بدهم. قاضی گفت: من چه می دانم کدام احمقی بوده... قبا پیش شما باشد؛ اگر صاحبش پیدا شد، شما را خبر می کنیم.
@eeshg1
🌨❄️☃❄️🌨
دستتو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن
که از قدیم گفتن
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
با تمام وجودت از نعمتايى كه خدا بهت داده استفاده كن.
تو خيلى خيلى خوشبختى، غر نزن، ناشكرى نكن.
ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺗﺸﮑﺮ!
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺗﻔﮑﺮ!
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺗﺬﮐﺮ!
ﮐﻪ:
ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﻧﻌﻤﺖ!
ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺣﮑﻤﺖ!
ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺕ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ!
👤دکتر الهی قمشهای
@eeshg1
❄️🌨☃❄️🌨
📜 حکایتی_زیبا_و_خواندنی
🌺 شکر نعمت
روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند.
خیلی او را صدا می زند
اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود!
به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین می اندازد
تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند!
کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود!
بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد!!
بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند.
در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید!!
این داستان همان داستان زندگی انسان است.
خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید!!
اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند.
به خداوند روی می آوریم!!
بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید لازم است که سپاسگزار باشیم قبل از اینکه سنگی بر سرمان بیفتد!!
@eeshg1
🌨❄️☃❄️🌨
ازخانمی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :
ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﭘﺴﺮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﻫﺮ ﺩﻭ
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ،
ﺁﯾﺎ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿﯽﻫﺴﺘﻨﺪ ؟
ﺧﺎﻧﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺷﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ . ﺍﺑﺪﺍ ﺩﺳﺖ
ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﺪ ،ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ،ﺑﻌﺪﺍزﻇﻬﺮﻫﺎ ﻫﻢ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﺪ ،ﻋﺼﺮ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﺵ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺷﺐ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺗﯽ ﻣﺜﻞ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﻭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﺮﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﻣﺎﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ چنین ﻫﻤﺴﺮﯼ ﺳﻌﺎﺩﺗﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ !
ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻭﺿﻊ ﭘﺴﺮﺕ ﭼﻄﻮﺭ ﺍﺳﺖ ؟
ﮔﻔﺖ : ﺍﻭﻩ ﺍﻭﻩ !!! ﺧﺪﺍ ﻧﺼﯿﺐ ﻧﮑﻨﺪ ! ﺑﻼ ﺑﺪﻭﺭ ، ﯾﮏ ﺯﻥ ﺗﻨﺒﻞ ﻭ ﻭﺍﺭﻓﺘﻪﺍﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻨﺒﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ!
ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﺳﻔﯿﺪ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺯﻧﺪ . ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﺑﺨﻮﺭﺩ، ﺗﺎ ﻇﻬﺮ ﺩﻫﻦ ﺩﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ،ﺑﻌﺪازﻇﻬﺮ ﻫﺎ ﺑﺎﺯ ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺧﺒﺮ ﻣﺮﮔﺶ ﮐﭙﯿﺪﻩ ! ﻋﺼﺮ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺗﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮔﺮﺩﺵ ﺍﺳﺖ، ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ، ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺪﺑﺨﺖ شده...
🔸 ضرب المثل :
آنچه به خود نمى پسندى
به ديگران روا مدار
@eeshg1
─┅─═इई ❄️🌨☃🌨❄️इ═─┅─
خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد.
خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان نمره 9 گرفتی.
تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی نگرفته
پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود سرش را بلند کرد و گفت:
خانم معلم چِن ، میشود... میشود یک نمره به من ارفاق کنید؟
خانم چِن با عتاب مادرانهای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟!
این ممکن نیست. من طبق جوابهایی که در برگۀ امتحانت نوشتهای به تو نمره دادهام.
او اضافه کرد: نگران نباش. من که نمیخواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم. تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمرۀ بهتری بگیری.
پسر با صدایی که نشان میداد خیلی ترسیده گفت: اما مادرم کتکم میزند.
خانم معلم ساکت شد. او آرزوی والدین را درک میکرد که میخواهند بچههایشان بهترین نمرهها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمیتوانست در برابر بچههای بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد.
اما یک موضوع دیگر هم بود. او میدانست که کتک خوردن بچهها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمیکند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آنها را از تحصیل بازدارد.
نمیدانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه. او در کار خود جداً اصول را رعایت میکند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت.
نگاهی به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس میلرزید و به گریه هم افتاده بود.
عاقبت رو به پسرک کرد و گفت:
ببین!، این پیشنهادم را قبول میکنی یا نه؟
من به ورقهات یک نمره «ارفاق» نمیکنم.
فقط میتوانم یک نمره به تو «قرض» بدهم.
تو هم باید در امتحان بعدی 2برابر آن را، یعنی2نمره، به من پس بدهی. خوب است؟
پسرک با شادی گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدی 2نمره به شما پس میدهم.
او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت.
از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زیاد درس میخواند.
تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزهای داده شد.
از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد.
او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف میکند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده میشود.
زیرا میداند که نمرهای که خانم معلم آن روز به او قرض داد، سرنوشتش را تغيير داد.
آن پسرک جوان اکنون جزو ده ثروتمند دنیاست... او " لی کا- شینگ " رییس بزرگترین کمپانی عرضه کننده محصولات بهداشتی و آرایشی به سراسر جهان است!
مراقب تاثیر تصمیماتمان بر سرنوشت افراد باشیم...!
@eeshg1
☃❄️🌨❄️☃❄️🌨
004.mp3
2.01M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 اعضای یک شبکه که قصد خرابکاری در تاسیسات هستهای فردو را داشتند، توسط اطلاعات سپاه بازداشت شدند.
@eeshg1
یه نفر یه روزی
یه دعای قشنگی یادم داد
میگفت از خدا بخواه
دلی رو که قسمتت نیست
به دلت نزدیک نکنه...
@eeshg1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو مسیر رسیدن بهار🌸
چهارشنبه سوری از راه رسیده...🔥
دوست من🌹
شاخه های خشکیده دلتو
تو آتیش بسوزون🔥
تا گرم بشه دل مهربونت❤️🔥
تقدیم به شما عزیزان 🌹
چهارشنبه سوری تون مبارک🔥❤️
@eeshg1