eitaa logo
" لشگر حضرت عشق"
288 دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
9هزار ویدیو
266 فایل
زنده نگهداشتن‌ یاد‌ شهداء کمتر‌ از‌ شهادت‌ نیست‌ #مقام_معظم‌_رهبری‌ 🌿 هر شهیدی به تنهایی قادر است تاریخی را زنده کند. #شهید_ابراهیم_همت کانال رسمی لشگر حضرت‌ عشق #ما_ملت_امام_حسینیم @eeshgh1 https://eitaa.com/eeshg1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 اولمرت: ایرانی‌ها واقعاً دانشمندان قدرتمندی دارند/ ترامپ با خروج از برجام اشتباه کرد "ایهود اولمرت" نخست وزیر پیشین رژیم صهیونیستی: 🔹ما از حمله هکرهای ایرانی به خود به شدت نگرانیم. ایرانی‌ها واقعا قوی هستند برای همین است زمانی که می‌گویند می‌خواهند رژیم صهیونیستی را نابود کنند ما خیلی نگران می‌شویم. 🔹ایرانی‌ها بسیار توانمند هستند. آنها دانشمندان بسیار قوی دارند. ایران اصلاً کشور جهان سوم محسوب نمی شود. 🔹من در زمان اوباما یکی از طرفداران توافق هسته‌ای آمریکا با ایران بودم چرا که تصور می‌کردم این توافق می‌تواند مانع دستیابی ایران به انرژی هسته‌ای شود. اما اشتباه بزرگ را دونالد ترامپ مرتکب شد که از این توافق خارج شد. 🔹اسرائیل قرار است پاسخ ایران را در قالب یک عملیات‌های مخفی و بدون بر عهده گرفتن مسئولیت آن انجام دهد. 🔹بهتر است ساز و کار‌ها را طوری مدیریت کنیم که به توافق هسته‌ای به آن نحوی که مورد تایید ماست برسیم. 🔹ما می‌توانیم در عملیات مخفی با روش‌های دقیق و استراتژیک علیه ایران هم حضور فعال داشته باشیم. @eeshg1
به جای حجامت کدام میوه را مصرف کنیم؟ بجای حجامت کردن هر روز صبح 1 سیب بخورید ، براساس تحقیقات سیب خون را پاکسازی میکند و بهترین زمان مصرف آن صبح است ! خوردن سیب 15 دقیقه قبل از هر وعده غذایی به دلیل فیبر بالا و احساس سیر بودن باعث کاهش شدید وزن میشه 👌 @eeshg1
💢امریکا بعد از زده شدن اربیل و حمله سایبری، تغییر موضع داده و معتقده دیپلماسی بهترین مسیر پیش رو در تعامل با ایرانه! بله عزیزان فرق داره دیپلماسی عزت باشه یا ذلت😎 @eeshg1
اگر دنيايت بزرگ باشد🌸🍃 و با نگاهی زيبا به دنيا بنگری! تمام غمها و غصه ها برايت كوچك مي شوند🌸🍃 الـهی 🙏 در این روزهای آخر سال دلتون بی غم و غصه بمونه همیشه🌸🍃 @eeshg1 🌨❄️☃❄️🌨
در یک روز آرام ، روشن ، شیرین و آفتابی یک فرشته مخفیانه از بهشت پایین آمد و به این دنیای قدیمی پا گذاشت. در دشت ، جنگل ، شهر و دهکده گشتی زد. هنگامی که خورشید در حال پایین آمدن بود او بالهایش را باز کرد و گفت: حالا که دیدار من از زمین پایان یافته ، باید به دنیای روشنایی برگردم. اما قبل از رفتن باید چند یادگاری از اینجا ببرم. فرشته به باغ زیبایی از گلها نگاه کرد و گفت: چه گلهای دوست داشتنی و خوشبویی روی زمین وجود دارد! بی نظیرترین گلهای رز را چید و یک دسته گل درست کرد و با خود گفت: من چیزی زیباتر و خوشبوتر از این گلها در زمین ندیدم، این گلها را همراه خود به بهشت خواهم برد. اما اندکی که بیشتر نگاه کرد کودکی را با چشم های روشن و گونه های گلگون در حال خندیدن به چهره مادرش دید. فرشته با خود گفت: آه! خنده این کودک زیباتر از این دسته گل هست من آن را هم با خود خواهم برد. سپس فرشته آن طرف گهواره کودک را نگاه کرد و آنجا محبت مادری وجود داشت که مانند یک رودخانه در حال فوران به سوی گهواره و به سوی کودک سراریز می شد. فرشته با خود گفت: آه! محبت مادر زیباترین چیزی است که من تا به حال بر روی زمین دیده ام من آن را هم با خود به بهشت خواهم برد. به همراه سه چیز ارزشمند و گرانبها؛ فرشته بالی زد و به سمت دروازهای مروارید مانند بهشت پرواز کرد. خارج از بهشت رو به روی دروازه ها فرود آمد و با خود گفت: قبل از اینکه وارد بهشت شوم یادگاری ها را ببینم. به گلها نگاه کرد. آنها پلاسیده شده بودند! به لبخند کودک نگاه کرد ، آن هم محو شده بود! فقط یکی مانده بود ... به محبت مادر نگاه کرد. محبت مادر هنوز آنجا بود با همه زیبایی همیشگی اش. فرشته گلها و لبخند محو شده کودک را به گوشه ای انداخت و به سمت دروازه های بهشت پرواز کرد. تمام بهشتیان را جمع کرد و و گفت: من چیزی در زمین یافتم که زیبایی بی نظیرش را در تمام راه ، تا رسیدن به بهشت حفظ کرد و آن محبت یک مادر است. @eeshg1 ❄️🌨☃🌨❄️
از ناشکرى هایم خجالت کشیدم وقتی دیدم پسری پا نداشت اما با دست‌هایش خدا را شکر ‌میکرد و میگفت: خدایا ممنونم من را درمقامی آفریدی که هرکس می‌ببیند، تو را شکر میکند... @eeshg1 ❄️🌨☃🌨❄️
هفت عادت ارزشمند خلاصه شده از کتاب عادت مردمان: • عادت اول مسئولیت کارهای خود را برعهده بگیرید و اشخاص و شرایط را ملامت نکنید. • عادت دوم به روشنی مقصدتان را تعیین کنید تا بدانید که میخواهید به کجا برسید. • عادت سوم نخست به اولین ها بپردازید؛ به سمت عمل کردن گام بردارید و بدون تاخیر گام اول را بردارید. • عادت چهارم طرز فکر برنده_برنده داشته باشید؛‌ میان احترام به خود و احترام به دیگران تعادل ایجاد کنید. • عادت پنجم اول فهمیدن و سپس فهماندن، اول در پی فهمیدن باشید،سپس سعی کنید بفهمانید،پس از توجه به دیدگاه خودتان به موضوع از دید دیگران نیز بنگرید. • عادت ششم نیروی جمعی ایجاد کنید؛ از قدرت تیم سازی غافل نشوید. • عادت هفتم ارّه ی خود را تیز کنید؛ باز سازی دانسته ها شرط اول است، گاه دست از کار بکشید و اطلاعات خود را به روز کنید. @eeshg1 ❄️🌨☃🌨❄️
برای سه تا "و" ارزش قائل باش: وقت وفاداری وجدان توزندگے عاشق سه تا‌ "ص" باش: صداقت صُلح صَمیمیت سه تا"ش" توزندگےخیلی تاثیرداره: شُکرِخُدا شجاعت شَهامَت @eeshg1 ❄️🌨☃🌨❄️
نانوایی شلوغ بود و چوپان، مدام این ‌پا و آن ‌پا می‌کرد.... نانوا به او گفت : چرا اینقدر نگرانی؟ گفت: گوسفندانم را رها کرده‌ام و آمده‌ام نان بخرم، می‌ترسم گرگ‌ها شکمشان را پاره کنند! نانوا گفت : چرا گوسفندانت را به خدا نسپرده‌ای؟ چوپان گفت : سپرده‌ام...، اما او خدای «گرگها» هم هست👌 @eeshg1 🌨❄️☃🌨❄️
📔 روزی زنی با شوهرش غذا میخورد. فقیری درب خانه را زد. زن بلند شد و دید که فقیر است. غذایی برداشت تا به او بدهد. شوهرش گفت: کیست؟ زن جواب داد: فقیر است برایش غذا میبرم. شوهرش مانع شد تا اینکه جر و بحثشان بالا گرفت و کارشان به طلاق کشید. سالیان سال گذشت و زن، شوهر دیگری گرفت. روزی با شوهر دومش غذا میخورد که فقیری در خانه را زد مرد در را باز کرد. دید که فقیری است که نیاز به غذا دارد. به خانه برگشت و گفت: ای زن غذایی برای فقیر ببر. زن فورا بلند شد و غذا را برد اما زن با چشمانی پر از اشک برگشت. شوهرش گفت چه شده ای زن. زن گفت: این فقیر که در خانه آمده شوهر قبلی من است. مرد زنش را در آغوش گرفت و سپس رو به او کرد و گفت: من هم همان فقیری هستم که آن روز به در خانه شوهرت آمدم. هیچ گاه چرخ زمانه را دست کم نگیریم. @eeshg1 ❄️🌨☃❄️🌨
📚داستانی زیبا و قابل تأمل از عطار نیشابوری👌 در زمان جوانی، درویشی پیش من آمد و اثر گرسنگی در من دید. مرا به خانه خود خواند و گوشتی پخته پیش من نهاد كه بو گرفته بود و مرا از خوردن آن، كراهت می آمد و رنج می رسید. درویش كه آن حالت را در من دید، شرم زده شد و من نیز خجل گشتم.... برخاستم و همان روز، با جماعتی از یاران، قصد «قادسیه» كردیم. چون به قادسیه رسیدیم راه گم كردیم و هیچ گوشه ای برای اقامت نیافتیم... چند روز صبر كردیم تا به شرف هلاك رسیدیم. پس، حال چنان شد كه از فرط گرسنگی، سگی به قیمت گران خریدیم و بریان كردیم ... و لقمه ای از آن، به من دادند. خواستم تا بخورم، حال آن درویش و طعام گندیده یادم آمد. با خود گفتم؛ این ، جزای آن است كه این درویش، آن روز از من خجل شد . ✍ @eeshg1 ❄️🌨☃🌨❄️