eitaa logo
" لشگر حضرت عشق"
288 دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
9هزار ویدیو
266 فایل
زنده نگهداشتن‌ یاد‌ شهداء کمتر‌ از‌ شهادت‌ نیست‌ #مقام_معظم‌_رهبری‌ 🌿 هر شهیدی به تنهایی قادر است تاریخی را زنده کند. #شهید_ابراهیم_همت کانال رسمی لشگر حضرت‌ عشق #ما_ملت_امام_حسینیم @eeshgh1 https://eitaa.com/eeshg1
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه_حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام.mp3
26.47M
🔈همراه با روضه های اهل بیت علیهم السلام۱۵ روضه حضرت علیه السلام 🎙حاج منصور ارضی از همه بزرگواران التماس دعا داریم @eeshg1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_ تو عراقی ومن هم ایرانم...🥀 کربلایی محمد حسین پویانفر @eeshg1
به جرم گفتن احلی من العسل قاسم شبیه موم عسل خانه خانه ات کردند .... 😭😭😭 @eeshg1
ضربه ای زد که سرِ ازرقِ شامی ترکید همہ گفتند بہ هم این نوه ی است @eeshg1
ae2bd0b7-604c-4f6d-935b-57d52ed1030f.mp3
16.13M
🔈 حسن کریمه و حسین غریبه 🎙کربلایی سیدرضا نریمانی تاریخ مداحی ۱۲مردادماه ۱۴۰۱ @eeshg1
💢 مصیبتی که هرگز فراموش نمی‌شود 🔸 سید بن طاووس از امام صادق علیه‌السلام روایت می‌کند که فرمود: زین العابدین علیه‌السلام چهل سال بر پدرش گریه کرد... هنگام افطار، چون غلامش آب و غذایش را می آورد... می فرمود: پسر پیامبر گرسنه و تشنه شهید شد. پیوسته این را تکرار می کرد و می گریست تا آنکه غذا از اشک او تر می شد و آب به اشک آمیخته می گشت. پیوسته چنین بود تا از دنیا رفت. 🔹راوی نقل می کند: به امام زین العابدین علیه‌السلام عرض کردم: مولای من! آیا وقت آن نشده که اندوهت پایان پذیرد و گریه ات کم شود؟ فرمود: حضرت یعقوب، پیامبر و پیغمبرزاده بود؛ دوازده پسر داشت، خداوند تنها یکی از آنان را از چشم او پنهان کرد. از غصه موی سرش سفید شد و چشمانش نابینا و کمرش خمیده گشت، در حالی که پسرش زنده و در دنیا بود. من پدر، برادر و هفده نفر از خاندانم را دیدم که کشته شده و بر زمین افتادند، چگونه اندوهم کم و گریه ام کاسته شود؟ 🔸امام رضا علیه السلام در روایتی به یکی از یاران خویش فرمود: اگر برای چیزی گریه می‌کنی، برای حسین علیه‌السّلام گریه کن که سرش را بریدند و هجده کس از خاندانش با او کشته شد که روی زمین مانندی نداشتند. 🔹ایشان در روایتی دیگر فرمود: هرکه روز عاشورا را روز مصیبت، حزن و گریه خود کند، خدای عزّوجلّ روز قیامت را روز خرسندی و شادیش سازد و در بهشت چشمش بما روشن شود. @eeshg1
🏴روز ششم محرم 🏴در روز ششم محرم‌الحرام حصين بن تميم با چهار هزار نفر، حجاز بن ابجر ‏عجلي با هزار نفر و یزید بن حارث با هشت‌صد نفر وارد كربلا شدند تا به سپاه عمر سعد ‏بپيوندند. ▪️در اين روز بود كه ابن زياد بر كوفه ديدباني گماشت تا مبادا كسي از ‏شهر به كمك امام برود سپس ميان خود و اردوي عمر بن سعد سواراني تیزرو گماشت ‏كه پيوسته اخبار را گزارش مي‌دادند در اين روز بيست هزار سوار نزد آن ملعون جمع شد و ‏موافق بعضي از روايات، پيوسته لشكر آمد تا به‌تدریج سي هزار سوار نزد عمر جمع شد و ‏ابن زياد براي پسر سعد نوشت كه عذري براي تو نگذاشتم در باب لشكر بايد مردانه ‏باشي و آنچه واقع مي‌شود در هر صبح و شام مرا خبر دهي.‏ ▪️در روز ششم ماه محرم، فراس بن جعده كه در سپاه امام حسين (ع) حضور داشت ‏وقتي اوضاع را دشوار ديد از ادامه همراهي ترسيد حضرت به او اجازه بازگشت داد وي ‏شبانه به كوفه بازگشت. در اين روز عمرو بن قرظه‌ي انصاري به كاروان كربلا پيوست او از ‏شهداي كربلاست پدر او از اصحاب امام علي (ع) و از خزرجياني بود كه به كوفه آمد و ‏آنجا ماندگار شد و در ركاب علي (ع) با دشمنان جنگيد. ▪️زماني كه وضعيت مشكل شد امام حسين (ع) عمرو بن قرظه‌ي انصاري را به‌سوی عمر ‏سعد فرستاد تا از او ملاقات بخواهد و به او بگويد كه وي مي‌خواهد او را بين دو لشكر ‏ملاقات كند درنتیجه امام حسين (ع) و عمر بن سعد بين دو لشكر به صحبت نشستند.‏ ▪️امام (ع) به او فرمود: واي بر تو اي پسر سعد، آيا تقواي خدايي را كه به‌سوی او ‏بازمي‌گردي پيشه نمي‌سازي؟ آيا با من مي‌جنگي، درحالی‌که مي‌داني پسر چه ‏كسي هستم؟ اين گروه را رها كن و به من ملحق شو كه به خدا قسم اين براي تو بهتر ‏است عمر سعد گفت مي‌ترسم خانه‌ام ويران شود امام فرمود من آن را مي‌سازم. عمر ‏سعد گفت: می‌ترسم كه مالم گرفته شود امام فرمود: از آن بهتر از مالم در حجاز به تو ‏می‌دهم. ▪️عمر سعد گفت: من عيال دارم و براي آن‌ها مي‌ترسم وبعد درباره علاقه اش به حکومت ری سخن گفت. امام ساكت شدند و جواب ‏او را ندادند. آنگاه امام از او منصرف شد و درحالی‌که مي‌گفت: تو را چه شده است؟ ‏خداوند در بستر خواب سرت را قطع كند و در رستاخيز تو را نيامرزد. اميدوارم از گندم عراق ‏چنان نخوري عمر سعد به استهزاء گفت: اگر از گندم عراق بهره‌مند نشوم جوهايش را ‏كفايت كند. ▪️همچنين در اين روز حبيب بن مظاهر به آن حضرت عرض كرد یا بن رسول‌الله در اين نزديكي ‏طایفه‌ای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهي من نزد آن‌ها روم و ايشان را به‌سوی ‏تو دعوت كنم. شايد خداوند شر اين گروه را از تو با حضور بنی اسد در كربلا دفع كند امام ‏اجازه داد و حبیب بن مظاهر شبانگاه بيرون آمد و نزد آن‌ها رفت و آن‌ها را به ياري امام حسين ‌‏(ع) فراخواند و گفت: چون شما قوم و عشيره من هستيد شما را به اين راه خير ‏راهنمايي مي‌كنم، امروز از من فرمان بريد و به ياري او بشتابيد تا شرف دنيا و آخرت از آن ‏شما باشد.‏ ▪️در اين هنگام مردي از بنی اسد كه او را عبدالله بن بشر مي‌ناميدند بپا خاست و گفت: من ‏اولين كسي هستم كه اين دعوت را اجابت مي‌كنم آنگاه مردان قبيله كه تعدادشان به نود ‏نفر مي‌رسيد بپا خواستند و براي ياري امام حركت كردند. در آن هنگام مردي نزد عمر بن ‏سعد رفته و او را از جريان كار، آگاه كرد و او مردي را به نام ازرق با چهارصد سوار به‌سوی آن ‏گروه روانه ساخت و در دل شب سواران ابن سعد در كنار فرات راه را بر آن‌ها گرفتند درحالی‌که با امام فاصله چنداني نداشتند. ▪️طايفه بنی اسد با سواران ابن سعد درآویختند، ‏حبيب بن مظاهر بر ازرق بانگ زد كه: واي بر تو بگذار ديگري غير از تو اين مظلمه را ‏برگران بگيرد.‏ هنگامی‌که طايفه بنی اسد دانستند كه تاب مقاومت با آن گروه را ندارند در سياهي شب ‏پراكنده شدند و به قبيله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن ‏سعد شبانه بر آن‌ها بتازد، حبيب بن مظاهر به خدمت امام آمد و جريان را گفت: امام ‏حسين (ع) فرمود: لاحول و لا قوه الا بالله. @eeshg1 🖤🖤🖤