#امام_سجاد_علیه_السلام
#مصیبت_دفن_اجساد_مطهر
◼️ آمدن إمام سجاد علیهالسلام برای دفن پیکر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام و شهدای کربلا...
⚡️ خاک و خورشید، چه بر سر پیکر مطهر شهدای کربلا آورده بود...
در نقلها آمده است:
بعداز که گذشت سه روز از عاشورا وقتی که بنی اسد، بر بالای بدن پاک و مطهر سیدالشهدا علیهالسلام رسیدند، او از روی نشانه های امامت و نوری که از او ساطع میشد، شناختند.
دور پیکر امام علیهالسلام را گرفتند و شروع به گریه و زاری در اطراف او کردند.
و حاوَلوا تحريكَ عضوٍ من أعضائه، فلَم يَتمكّنوا.
▪️سعی کردند یکی از اعضای او را جابجا کنند، اما نتوانستند.
یکی از آنها گفت:
چگونه ما می توانیم این بدنها را دفن کنیم؟! ما از کجا میدانیم که هر جسد از آن کیست؟!
و هُم كما تَرونَ جُثثٌ بلا رؤوس، قد غَيّرتْ مَعالمَهُم الشّمسُ و التّرابُ
▪️خودتان هم میبینید که اینها اجسادی هستند بدون سر؛ خاک و خورشید، وضعشان پریشان کرده است.
🔻در همین حینی که مشغول صحبت باهم بودند، سواری را مشاهده کردند که نزدیک آن ها می آمد و نقاب بر صورت زده بود.
آن ها _به گمان اینکه این سوار از بنی امیه است _ از اجساد فاصله گرفتند و دیدند که آن مرد از اسب پیاده شد و در حالی که کمرش، منحنی شده، آرام آرام از کنار اجساد، رد میشد؛
حتّى إذا وَقعَ نَظرَهُ على جسدِ الحسين رَمَى بِنَفسِه عليه، و احتَضَنه، و جعلَ يَشمّه تارةً، و يُقبّله أخرى، و هو يَبكي و قد بَلّ لِثامُه مِن دموع عينيه،
▪️تا اینکه که چشمش به بدن امام حسین علیهالسلام افتاد ، پیش آمد و خود را بر آن انداخت ، آن را در آغوش گرفت و شروع کرد به گریه کردن.گاهی آن ها را می بوسید و گاهی آن را می بویید. آن قدر گریه کرد تا نقاب چهره اش، خیس از اشک شد و می فرمود:
«يا أبتاه بِقَتلك قَرّتْ عيونُ الشّامتين، يا أبتاه بِقتلك فَرِحت بنو أميّة، يا أبتاه بعدك طالَ حُزنُنا، يا أبتاه بعدك طالَ كَربُنا»
▪️پدرجان! با کشتن تو، چشم های مردم کوفه و شام، روشن شد. پدرجان! با کشتن تو، بنی امیه خوشحال شدند. پدرجان بعد از تو اندوه ما طولانی است و غصه هایمان تمامی ندارد.
🔻سپس رو به بنی اسد کردند و به آنها فرمودند: چرا دور و بر این اجساد ایستادهاید؟
گفتند: ما آمدیم آن را تماشا کنیم.
حضرت فرمود: قصد شما چه بود؟
آنها گفتند: بدان ، ای برادر ، اکنون ما آنچه را در دل خود داریم در مورد آن جنازه ها به تو می گوییم.
ما آمدهایم تا جسد امام حسین علیهالسلام و اصحاب او را به خاک بسپاریم و مشغول این کار بودیم که تو از دور نمایان شدی و ما به گمان اینکه تو از اصحاب بنی امیه هستی، دست از کار کشیدیم.
🔻سپس امام علیه السلام ، خطی را روی زمین کشیدند و رو به بنی اسد کرده و فرمودند:
اینجا را حفر کنید. بنی اسد مشغول حفر شدند. سپس حضرت دستور دادند که هفده جسد را در آن حفره به خاک بسپارند. سپس کمی آن طرف تر خطی را روی زمین کشیدند و دستور دادند تا آن جا را حفر کنند و باقی جسدها را در آن به خاک بسپارند به جز یک جسد را...
📚مقتل الحسین علیهالسلام، بحرالعلوم ص۴۶۶
#امام_سجاد_علیه_السلام
#مصیبت_دفن_اجساد_مطهر
◾️امام سجاد علیهالسلام با چه وضعی بدن مطهر سیدالشهداء و قمر بنی هاشم علیهماالسلام را به خاک سپردند...
⚡️ بنی اسد هر عضوی را برمیداشتند، عضو دیگر به زمین میافتاد...
... بعد از آن که اجساد مطهر شهدای کربلا را إمام سجاد علیهالسلام همراه بنی اسد به خاک سپردند، آرام به طرف جسد مطهر سیدالشهدا علیه السلام آمدند و مقدار کمی از خاک ها را کنار زدند و یک قبر حفر شده نمایان شد _ همان قبری که رسول خدا صلی الله علیه و آله حفر نموده بودند_ مردان بني اسد پیش آمدند تا حضرت را کمک کنند اما امام علیه السلام با یک حالت خضوع و خشوعی فرمودند:
من به تنهایی کفایت میکنم.
به او گفتند: ای برادر!
چگونه تو تنهایی می توانی آن را خاک کنی؟!
ما همگی نتوانستیم حتی یک عضو از اعضای او را تکان بدهیم!
🔻در این هنگام امام علیهالسلام گریه کردند و فرمودند:
إنَّ مَعِیَ مَن یُعینُنی
▪️همراه من کسانی هستند که مرا کمک دهند.
سپس با دست مبارکشان، بدن مطهر سیدالشهدا علیه السلام را بلند کردند فرمودند:
«بِسمِ اللّهِ و بِاللّهِ و في سَبيلِ اللّهِ و عَلىٰ مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ، هذا ما وَعَدَ اللّهُ و رَسولُهُ، و صَدَقَ اللّهُ و رَسولُهُ، ما شاءَ اللّهُ، لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ الْعَليِّ الْعَظيم»
و به تنهایی جسد مطهر را در خاک نهادند و کسی از بنی اسد جلو نیامد.
لَمَّا أقَرَّهُ في لَحدِهِ وَضَعَ خَدَّهُ عَلىٰ نَحرِهِ الشَّريفِ، و هو يَبكي و يَقولُ:
▪️و وقتی که ان پیکر مطهر، در قبر آرام گرفت، امام زين العابدين علیهالسلام، گونه مبارکشان را بر روی رگهای گلوی سیدالشهدا علیهالسلام گذاشتند و در حالی که گریه میکردند، فرمودند:
طوبىٰ لِأرضٍ تَضَمَّنَتْ جَسَدَكَ الطّاهر، أمّا الدُّنيا فَبَعدَكَ مُظلِمَةٌ، و أمّا الآخِرَةُ فَبنوركَ مُشرِقَةٌ، أمّا الْحُزنُ فَسَرمَدٌ، و أمّا اللَّيلُ فمُسَهَّدٌ.
▪️خوشا به حال زمینی که جسم تو را در بر گرفته است. اما دنیا، بعد از تو دیگر تاریک است و اما آخرت از نور تو ، نور گرفته است. از غم تو، حزن واندوه ما بی پایان شد و شب ها، خواب را از ما ربود؛
... سپس حضرت قبر را پوشاندند و با انگشت مبارک شان روی آن نوشتند:
هذا قَبرُ حسينِ بنِ عليِّ بنِ أبي طالبٍ الّذي قَتَلوهُ عَطشاناً غَريباً.
▪️این قبر حسین بن علی (عليهماالسلام) است که او را تشنه و غریب کشتند.
در این هنگام بنی اسد گفتند: ای برادر؛ جسد یک پهلوان در اطراف شریعه باقی مانده و در اطراف او دو جنازه بود.
كُلَّما حَمَلنا منه جانِباً سَقَطَ الآخَر، لِكَثرَةِ ضَربِ السُّيوفِ، و طَعنِ الرِّماحِ، و رَشقِ السِّهامِ
▪️و هر بار یک طرف جسد آن پهلوان را بلند می کردیم. آن طرف دیگری به دلیل ضربات مکرر شمشیرها و نیزه ها و تیرها می افتاد.
امام علیه السلام فرمودند:
برویم در کنار جسد آن پهلوان.
امام همراه بنی اسد نزد آن جسد رفتند ، و وقتیکه نگاه حضرت به بدن آن پهلوان افتاد، خودش را روی جسد او انداخت و او را بوسید و فرمود:
«عَلىٰ الدُّنيا بَعدَكَ الْعَفا- يا قمرَ بني هاشمٍ- و عليك منّي السّلامُ مِن شهيدٍ مُحتَسَبٍ و رَحمَةُ اللّهِ و بَرَكاتُهُ»
▪️ای ماه بنی هاشم،بعد از تو دیگر خاک بر سر این دنیا. سلام من بر شهیدی که اجرش فقط با خداست. رحمت و برکات خداوند بر تو باد.
سپس به آنها دستور داد که برای او قبری حفر کنند و خود حصرت پیش آمد و تنهایی، بدن قمر بنی هاشم را درون خاک گذاشت و هیچکس را با او همراهی نکرد.
و سپس دستور دادند تا آن دو جسد دیگر را به خاک بسپارند؛ سپس حضرت به سراغ اسب خود رفت.
🔻بنی اسد دور او حلقه زدند و از او درباره خود و این اجساد پرسیدند ، امام به آنها فرمود:
قبر امام حسین علیه السلام گ، شما آن را که دانستید. اما آن حفره اول که هفده جسد را در آن به خاک سپردید، اهلبیت و اقرباء آن حضرت بودند که نزدیکترین آن ها به جسد مطهر امام حسین علیه السلام، جسد مطهر فرزندش علی اکبر است.
و آن حفره دوم، بدن های اصحاب و یاران آن حضرت بودند و آن جسدی که که بالای سر آن ها تنها به خاک سپردید، بدن حبیب بن مظاهر اسدی بود.
و اما آن پهلوان که کنار فرات افتاده بود، بدن قمر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه السلام بود و آن دو بدن دیگر، اولاد امیرالمومنین علی علیه السلام بودند. پس بعد از من هر که از شما سوال کرد او را آگاه کنید.
🔹آنها به امام گفتند:
ای برادر! تو را به حق همان جسمی که تنهایی به خاک سپردی، بگو به ما که کیستی؟
در این هنگام امام علیه السلام به شدت گریه کردند و فرمودند:
من امامتان علی بن الحسین علیهماالسّلام هستم.
امام این جمله را فرمودند و دیگر از دید آنها غایب شدند.
📚مقتل الحسين عليهالسّلام،بحرالعلوم، ص۴۷۰
#اسارت #امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
◾️شتری که دلش به حال اسراءِ آل الله سوخت و به شترهای دیگر میگفت: دختران علی علیهالسلام را آرام سوار بر محملها کنید...
در نقلی آمده است:
علیا مخدره زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمودند:
سر امام سجاد علیهالسلام بر روی زانوی من بود که دیدم شتران برهنه و بیجهاز را برای ما آوردند؛ امام زین العابدین علیهالسلام به من فرمود:
عمهجان! این شترها را میبینید که میآورند؟ و آن شتر خاکستریرنگ را که از جلوی شتران میرود و اشک میریزد، مشاهده میکنید؟
من گفتم: بله؛ ای نور دیدهام.
امام فرمود: عمهجان! میدانید این شتر چرا گریه میکند و به شتران دیگه چه میگوید؟
من گفتم:ای پسر برادرم! حجت خدا توئی! زبان حیوانات را تو میدانی!
إمام فرمود:
ایعمهجان! این شتر دلش به حال ما سوخته است؛ میرود و به شتران دیگر میگوید: دختران علی علیهالسلام را آرام سوار کنید و آهسته راه بروید؛ مبادا بچهها را به زمین بزنید و زنها را زجر بدهید.
📚ریاض القدس(نسخه خطی) ج۲ص۲۱۰
.
#نوحه_سنتی
#امام_سجاد_علیه_السلام
#سبک_حاج_اکبر_ناظم
۷۶۵
من ای مدینه از نفس فتادم
غمها که دیدم کی رود ز یادم
با آن همه غم روی پا ستادم
ندارم توانی شدم قد کمانی
رفته رمق ز دست و پایم
هر لحظه یاد کربلایم
جان من از غصه به لب رسیده
دیدم به صحرا لاله های چیده
بوسه زدم به حنجر بریده
خودم دیدم آنجا تن بی سرش را
پاشیده دیدم جسم بابا
در بوریا پیچیدم او را
من دیده ام تن های پاره پاره
دائم بود چشم پر از ستاره
به نیزه دیدم شیروخواره
دلم در پیچ و تاب وای من از رباب
از دیدن آن سر خمیدم
آه از جگر هر دم کشیدم
****
#محمود_اسدی_شائق
#شهادت_امام_سجاد
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
◾ شهادت مظلومانه حضرت محسن بن الحسين «عليهماالسلام» در نزدیکی شهر دمشق ...
در نقلها آمده است:
در نزدیکی دمشق، كوهى بود كه «جوشن» (برخی نام آن کوه را «حرّان» هم گفتهاند) نام داشت و از آنجا ، مِس به عمل مىآمد و چند تن به مس گدازى مشغول بودند.
🩸 وقتیکه أسرای آل الله، به پاى آن كوه رسيدند، تابش آفتاب سخت گرم بود. از اين رو آن روز را خيمه برپاى كردند و لشکریان یزید لعین در خيمهها استراحت کردند و اسراء را در آن آفتاب گرم با شكم گرسنه و جگر تشنه در گوشهای نشاندند.
🩸امام زين العابدين عليهالسلام از شدت گرما، خود را به سايه خيمه «حصين بن نُمير» ملعون رساند. آن ملعون از خيمه بيرون آمد و آن حضرت را با تازيانه زد و از زیر سایه خیمه دور کرد و اطفال اهل بيت علیهمالسلام از سوز عطش فرياد برآوردند.
🩸حضرت زينب کبری سلاماللّهعلیها، يكى را نزد مِسگدازها فرستاد تا مقدارى آب و نان از آنان بگیرد و بياورد. آن جماعت براى خوشنودى لشکریان یزید لعین اجابت نكردند.
وَ كانَتْ زَوجةُ الحُسَينِ علیهالسلام حامِلًا بِوَلَدٍ إسمُهُ مُحسن و أسقَطَت هناك
▪️یکی از همسران امام حسین علیهالسلام باردار به پسری بود که اسم او را «محسن» نهاده بود که در اثر گرما و شدت گرسنگی و تشنگی در این منزل، آن جنین مظلوم سقط شد.
🩸حضرت زینب علیهاالسلام وقتی که این حال را دید، رو به آسمان نمود و فرمود:
«از چه بر چنين مردمی بلا نازل نمى شود؟ »
در همان ساعت برقى از آسمان زد و آن جماعتی را که در آن معدن مشغول به کار بودند را سوخت و از آن زمان تاكنون، هر كس در آن معدن كار كند، سودى نبرد.
و در قبله آن كوه، زيارتگاهى معروف به «مشهدالسقط» و یا «مشهدالدّكة» است و نام آن سقط مظلوم، محسن بن الحسين علیهماالسلام است.
📚 ناسخ التّواريخ حضرت زينب كبرى عليهاالسلام، ج۲ ص۵۳۴
📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۴
📚وسيلة الدّارين، ص۳۷۴
📚قمقام زخّار ج۲ص۵۴۹
🔹 مرحوم شیخ عباس قمی در «نفسالمهموم» مینویسد:
سيف الدوله كسى است كه "مشهد الدكّه" را در بيرون شهر حلب ساخته است؛ زيرا او در يكى از گردشگاه هاى خود در حلب، شبانه نورى در آن مشاهده كرده و صبح سوار شده و به آن جا رفته و دستور داد که آن جا را حفر كردند وسنگى بيرون آمده كه بر آن نوشته شده بود:
«هذا المُحسن بن حُسين بن علىّ بن ابيطالب»
▪️این قبر محسن پسر حسین بن علی علیهمالسلام است.
🩸 سيف الدوله علويان را جمع كرده و درباره آن از آنها پرسيده؛ يكى از آنها گفته است كه در دوران يزيد چون اسيران اهلبيت علیهمالسلام را به حلب آوردند، يكى از همسران امام حسين عليهالسلام اين پسر را سقط كرد.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
📚 نفس المهموم، ص۳۵۰
.
#زمینه
#امام_سجاد_علیه_السلام
۷۷۵
هر آنچه دیدم چشمی ندیده
دیدم روی خاک رگ بریده
اسبا روی پیکرش دویدن
تو صحرا جسمش رو می کشیدن
دیده ام با آه و ناله گوش خونی سه ساله
از نفس افتاده لاله از نفس افتاده لاله
دیدم با دیده ای تر گشته
عمه ام گشته تو بیابون سرگشته
با آنکه خیلی خسته حال بود
می دیدم که بازم در پی اطفال بود
****
ناکسا قلب مرا شکستند
بر شکم ناقه پامو بستند
ببین که من از نفس فتادم
نرفته آن صحنه ها ز یادم
دیده ام با چشم خونبار روی نی اشک علمدار
وقتی بردنم تو بازار وقتی بردنم تو بازار
واويلا چی بگم من از شام
عمه زینب بود و سنگ دیوار و بام
وای از شام بین بزم اغیار
سوی ناموس من بود نگاه انظار
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شهادت_امام_سجاد
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#زمزمه
#شهادت_امام_سجاد (علیه السلام)
بابا پس از تو عمریست، با گریه خو کنم من
چیزی نمانده از اشک، با خون وضو کنم من
.
آئینه ای ز مقتل، مانده به پیش رویم
تنها ترا میانِ آن جستجو کنم من
.
یعقوب کربلایم، از یوسفم خبر نیست
ای پاره پیرهن با تو گفتگو کنم من
.
از هیجده شهیدم، عمامه ای فقط ماند
هر روز دیده را با آن روبرو کنم من
.
از غصۀ اسارت، وز داغِ عمه هایم
با اشکِ نیمه شب این، غم شستشو کنم من
.
خونِ دلی که خوردم از شامِ بی مروّت
با چه زبان توان این سِرِّ مگو کنم من
.
یک بی حیا چنان بَد، تهمت به عمه ام زد
حتی اِبا ز شرح آن زشت خو کنم من
.
با خود خرابه ای در سینه ز شام دارم
سجاده را خرابات، دل را سبو کنم من
.
بالاترین عبادت، بوسه ز حنجرت بود
با خویش نوحه ها زان حالِ نکو کنم من
.
رفتی و عمه هم رفت، من ماندم و مصائب
هم یاد تو دمادم، هم یاد او کنم من
.
در دورۀ اسارت دیدم دو صد جسارت
آلامِ خویش تسکین، با ذکرِ هو کنم من
.
از زخمِ ساق و گردن، هرگز گِله ندارم
کِی شرحِ غربتِ خود را مو به مو کنم من
.
از آن هزارو نهصد زخمی که بر تنت بود
هر روز یک جراحت از تو رفو کنم من
.
از روضه های سختت، دل پاره پاره گردد
هر دم که باز یادِ پاره گلو کنم من
.
با تربتِ تو اصلاً خو کرده این مشامم
از خاکِ قتلگاهت، عطرِ تو بو کنم من
ای روزگارِ شادی دیدار تا قیامت
جز ناله چاره ای نیست، با روضه خو کنم من
.
روزی هزار رکعت خوانم نماز صبر و…
هر بار در سجودم، لعنِ عدو کنم من
.
دنیا ندارد اصلاً ظرفیتِ غمِ تو
اسرارِ روضه اَت را، در حشر رو کنم من
✍حاج محمودژولیده
🎤 #استاد_مجید_طاهری
#مرثیه
#زمزمه
#امام_سجاد_علیه_السلام
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#زمزمه
#شهادت_امام_سجاد علیهالسلام
چهل ساله کارم شده ناله
دلم روز و شب کنجِ گوداله
چهل ساله پیشِ چشایِ من
جنجاله غارتِ خلخاله
تو تویِ گودال من تویِ خیمه
هر دو زمین گیر شدیم واویلا
تو رویِ نیزه من و رقیّه
با دیدنت پیر شدیم واویلا
پیرْهنت رفت انگشترت رفت
اسباشونو هِی کردن پیکرت رفت
وای حسین ۴
چهل ساله از غم پریشونم
شب و روز برات نوحه میخونم
چهل ساله هر روز و شب بابا
داغونم حیرونم گریونم
روضهیِ اکبر حنجرِ اصغر
مشک وُ عَلم و پیکرِ صد پاره وای
خیمه و معجر خلخالِ دختر
قافلهیِ مضطر و آواره وای
دستِ بسته سرِ بر نِی
چیزی نیست عمّه رو بردن مجلسِ مِی
وای حسین ۴
#زمزمه
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
به نام خدا
#رباعی_مدح
#امام_سجاد_علیه_السلام
#السلام_علیک_یا_سید_الساجدین
درسجدهٔ توعطر خدا می پیچد
در قبله ات ،آوای دعا می پیچد
باران صحیفهٔ تو همراه نسیم
در عـالم پاک کـبـریا می پیچد
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای امام سجده کننده بر تربت کربلا، عروجت بر جاده های گل آذین بسته آسمان و رها شدنت از بی مهری های اهل زمین بر قلب های ما تسلیت باد. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#امام_سجاد_علیه_السلام
#مصیبت_دفن_اجساد_مطهر
🩸آمدن إمام سجاد علیهالسلام برای دفن پیکر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام و شهدای کربلا... | خاک و خورشید، چه بر سر پیکر مطهر شهدای کربلا آورده بود...
در نقلها آمده است:
🥀 بعد از که گذشت سه روز از عاشورا وقتی که بنی اسد، بر بالای بدن پاک و مطهر سیدالشهدا علیهالسلام رسیدند، او از روی نشانه های امامت و نوری که از او ساطع میشد، شناختند. دور پیکر امام علیهالسلام را گرفتند و شروع به گریه و زاری در اطراف او کردند.
📋 و حٰاوَلوا تَحريكَ عضوٍ من أعضائه، فلَم يَتمكّنوا.
▪️سعی کردند یکی از اعضای او را جابجا کنند، اما نتوانستند.
🥀 یکی از آنها گفت: چگونه ما می توانیم این بدنها را دفن کنیم؟! ما از کجا میدانیم که هر جسد از آن کیست؟!
📋 و هُم كما تَرونَ جُثثٌ بلا رؤوس، قد غَيّرتْ مَعالمَهُم الشّمسُ و التّرابُ
▪️خودتان هم میبینید که اینها اجسادی هستند بدون سر؛ خاک و خورشید، وضعشان پریشان کرده است.
🥀 در همین حینی که مشغول صحبت باهم بودند، سواری را مشاهده کردند که نزدیک آن ها می آمد و نقاب بر صورت زده بود. آن ها _به گمان اینکه این سوار از بنی امیه است _ از اجساد فاصله گرفتند و دیدند که آن مرد از اسب پیاده شد و در حالی که کمرش، منحنی شده، آرام آرام از کنار اجساد، رد میشد؛
📋 حتّى إذا وَقعَ نَظرَهُ على جسدِ الحسين رَمَى بِنَفسِه عليه، و احتَضَنه، و جعلَ يَشمّه تارةً، و يُقبّله أخرى، و هو يَبكي و قد بَلّ لِثامُه مِن دموع عينيه،
▪️تا اینکه که چشمش به بدن امام حسین علیهالسلام افتاد ، پیش آمد و خود را بر آن انداخت ، آن را در آغوش گرفت و شروع کرد به گریه کردن.گاهی آن ها را می بوسید و گاهی آن را می بویید. آن قدر گریه کرد تا نقاب چهره اش، خیس از اشک شد و می فرمود:
📋 «يا أبتاه بِقَتلك قَرّتْ عيونُ الشّامتين، يا أبتاه بِقتلك فَرِحت بنو أميّة، يا أبتاه بعدك طالَ حُزنُنا، يا أبتاه بعدك طالَ كَربُنا»
▪️پدرجان! با کشتن تو، چشم های مردم کوفه و شام، روشن شد. پدرجان! با کشتن تو، بنی امیه خوشحال شدند. پدرجان بعد از تو اندوه ما طولانی است و غصه هایمان تمامی ندارد.
🥀 سپس رو به بنی اسد کردند و به آنها فرمودند: چرا دور و بر این اجساد ایستادهاید؟ گفتند: ما آمدیم آن را تماشا کنیم.حضرت فرمود: قصد شما چه بود؟ آنها گفتند: بدان ، ای برادر ، اکنون ما آنچه را در دل خود داریم در مورد آن جنازه ها به تو می گوییم.
🥀 ما آمدهایم تا جسد امام حسین علیهالسلام و اصحاب او را به خاک بسپاریم و مشغول این کار بودیم که تو از دور نمایان شدی و ما به گمان اینکه تو از اصحاب بنی امیه هستی، دست از کار کشیدیم.
🥀 سپس امام علیه السلام ، خطی را روی زمین کشیدند و رو به بنی اسد کرده و فرمودند: اینجا را حفر کنید. بنی اسد مشغول حفر شدند. سپس حضرت دستور دادند که هفده جسد را در آن حفره به خاک بسپارند. سپس کمی آن طرف تر خطی را روی زمین کشیدند و دستور دادند تا آن جا را حفر کنند و باقی جسدها را در آن به خاک بسپارند به جز یک جسد را...
📚مقتل الحسین علیهالسلام، بحرالعلوم ص۴۶۶
✍ از روی دلسوزی دهاتیهای اطراف
تاصبح دور پیکر تو گریه کردند
همراه حیواناتِ صحرا دور گودال
با گریههای مادر تو گریه کردند
از تکههای چادری بر خاک پیداست
با زور خواهر را جدا کردند از تو
تا وقت بوده پیکرت را جمع کرده
بر جای دست خواهر تو گریه کردند
پیرِ قبیله گفت کی؟ سر را بریده
در مکتب ما ذبح کردن حکم دارد
چون گیسوی آشفته گشته وضع رگها
بر حال و روز حنجر تو گریه کردند
دربین پیکرها دوتایش فرق دارد
یک پیکری پامال قدری قد کشیده
آن دیگری پیچیده بین یک عبا بود
بر ارباً اربا اکبر تو گریه کردند
نزدیک نخلستان صدا آمد بیایید
یک پیکر بی دست اینجا بر زمین است
پای فرات و باصدای موج دریا
بر ساقی آبآور تو گریه کردند
بر پشت خیمه مشتی از زنها نشستند
بالای قبر کوچکی که زیر و رو شد
ناخواسته جای ربابِ دست بسته
بهر علیِ اصغر تو گریه کردند
از راه زین العابدین آمد صدا زد
من صاحب اسرار این گودال هستم
بوسه به بوسه پیکرت را شرح میداد
آنها همه دور و بر تو گریه کردند
فرمود مردم تکه بوریا بیارید
باید کنار هم بچینم این بدن را
دیدند پیدا کرد یک انگشتِ خونین
بر دست بی انگشترِ تو گریه کردند
#امام_سجاد_علیه_السلام
#مصیبت_دفن_اجساد_مطهر
🩸امام سجاد علیهالسلام با چه وضعی بدن مطهر سیدالشهداء و قمر بنی هاشم علیهماالسلام را به خاک سپردند...
در نقلی آمده است:
🥀... بعد از آن که اجساد مطهر شهدای کربلا را إمام سجاد علیهالسلام همراه بنی اسد به خاک سپردند، آرام به طرف جسد مطهر سیدالشهدا علیه السلام آمدند و مقدار کمی از خاک ها را کنار زدند و یک قبر حفر شده نمایان شد ؛ همان قبری که رسول خدا صلی الله علیه و آله حفر نموده بودند.
🥀 مردان بني اسد پیش آمدند تا حضرت را کمک کنند اما امام علیه السلام با یک حالت خضوع و خشوعی فرمودند: من به تنهایی کفایت میکنم. به او گفتند: ای برادر! چگونه تو تنهایی می توانی آن را خاک کنی؟! ما همگی نتوانستیم حتی یک عضو از اعضای او را تکان بدهیم!
🥀 در این هنگام امام علیهالسلام گریه کردند و فرمودند:
📋 إنَّ مَعِیَ مَن یُعینُنی
▪️همراه من کسانی هستند که مرا کمک دهند.
🥀 سپس با دست مبارکشان، بدن مطهر سیدالشهدا علیه السلام را بلند کردند فرمودند:
«بِسمِ اللّهِ و بِاللّهِ و في سَبيلِ اللّهِ و عَلىٰ مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ، هذا ما وَعَدَ اللّهُ و رَسولُهُ، و صَدَقَ اللّهُ و رَسولُهُ، ما شاءَ اللّهُ، لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ الْعَليِّ الْعَظيم»
🥀 و به تنهایی جسد مطهر را در خاک نهادند و کسی از بنی اسد جلو نیامد.
📋 لَمَّا أقَرَّهُ في لَحدِهِ وَضَعَ خَدَّهُ عَلىٰ نَحرِهِ الشَّريفِ، و هو يَبكي و يَقولُ:
▪️و وقتی که ان پیکر مطهر، در قبر آرام گرفت، امام زين العابدين علیهالسلام، گونه مبارکشان را بر روی رگهای گلوی سیدالشهدا علیهالسلام گذاشتند و در حالی که گریه میکردند، فرمودند:
📋 طوبىٰ لِأرضٍ تَضَمَّنَتْ جَسَدَكَ الطّاهر، أمّا الدُّنيا فَبَعدَكَ مُظلِمَةٌ، و أمّا الآخِرَةُ فَبنوركَ مُشرِقَةٌ، أمّا الْحُزنُ فَسَرمَدٌ، و أمّا اللَّيلُ فمُسَهَّدٌ.
▪️خوشا به حال زمینی که جسم تو را در بر گرفته است. اما دنیا، بعد از تو دیگر تاریک است و اما آخرت از نور تو ، نور گرفته است. از غم تو، حزن واندوه ما بی پایان شد و شب ها، خواب را از ما ربود؛
... سپس حضرت قبر را پوشاندند و با انگشت مبارک شان روی آن نوشتند:
📋 هذا قَبرُ حسينِ بنِ عليِّ بنِ أبي طالبٍ الّذي قَتَلوهُ عَطشاناً غَريباً.
▪️این قبر حسین بن علی (عليهماالسلام) است که او را تشنه و غریب کشتند.
🥀 در این هنگام بنی اسد گفتند:جسد یک پهلوان در اطراف شریعه باقی مانده و در اطراف او دو جنازه بود.
📋 كُلَّما حَمَلنا منه جانِباً سَقَطَ الآخَر، لِكَثرَةِ ضَربِ السُّيوفِ، و طَعنِ الرِّماحِ، و رَشقِ السِّهامِ
▪️و هر بار یک طرف جسد آن پهلوان را بلند می کردیم. آن طرف دیگری به دلیل ضربات مکرر شمشیرها و نیزه ها و تیرها می افتاد.
🥀 امام علیهالسلام فرمودند: برویم در کنار جسد آن پهلوان. امام همراه بنی اسد نزد آن جسد رفتند ،وقتیکه نگاه حضرت به بدن آن پهلوان افتاد، خودش را روی جسد او انداخت و او را بوسید و فرمود:
🥀 ای ماه بنی هاشم،بعد از تو دیگر خاک بر سر این دنیا. سلام من بر شهیدی که اجرش فقط با خداست...
🥀 سپس به آنها دستور داد که برای او قبری حفر کنند و خود حضرت پیش آمد و تنهایی، بدن قمر بنی هاشم را درون خاک گذاشت و هیچکس را با او همراهی نکرد... سپس حضرت به سراغ اسب خود رفت.
🥀 بنی اسد دور او حلقه زدند و از او درباره خود و این اجساد پرسیدند ، امام به آنها فرمود: قبر امام حسین علیهالسلام، شما آن را که دانستید. اما آن حفره اول که هفده جسد را در آن به خاک سپردید، اهلبیت و اقرباء آن حضرت بودند که نزدیکترین آن ها به جسد مطهر امام حسین علیه السلام، جسد مطهر فرزندش علی اکبر است.
🥀 و آن حفره دوم، بدن های اصحاب و یاران آن حضرت بودند و آن جسدی که بالای سر آن ها تنها به خاک سپردید، بدن حبیب بن مظاهر بود. و اما آن پهلوان که کنار فرات افتاده بود، بدن ابالفضل العباس علیه السلام بود و آن دو بدن دیگر، اولاد امیرالمومنین علیهالسلام بودند. پس بعد از من هر که از شما سوال کرد او را آگاه کنید.
🥀 آنها به امام گفتند: ای برادر! تو را به حق همان جسمی که تنهایی به خاک سپردی، بگو به ما که کیستی؟ در این هنگام امام به شدت گریه کردند و فرمودند: من امامتان علی بن الحسین علیهماالسّلام هستم. امام این جمله را فرمودند و دیگر از دید آنها غایب شدند.
📚مقتل الحسين عليهالسّلام،بحرالعلوم، ص۴۷۰
✍ تن ها به روی خاک مانده، سر نمانده
چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده
جسم جوانان بنی هاشم به خاک است
لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده
زیباترین پروانه در گودال مانده
پروانهای که در تن او پر نمانده
آقا رسید و دید از نزدیک انگار
انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده!
گفتند با گریه که آقا جز حصیری
چیزی برای دفن این بی سر نمانده
پیچید پیکر را میان بوریا و
فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده؟!
💍به فرموده #امام_رضا_علیه_السلام نقش نگین انگشتر #امام_سجاد_علیه_السلام عبارت؛ «خَزِیٌ و شَقِیٌ قَاتِلُ الْحُسَینِ بْنِ عَلِیِِِّ(ع)» بود.
یعنی؛
قاتل حسین بن علی(ع) رسوا و بدبخت است.(۱)
📚منبع :
۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۳۱
.
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#روز_یازدهم_حرکت_کاروان_بسمت_کوفه
🩸مصیبت جانسوز سوارشدن زينب کبری سلاماللّهعلیها بر شتر بی جهاز... | وقتیکه زينب کبری عليهاالسلام نظر به قتلگاه میکند و میفرماید: کجایید ای مَحرَمانِ من؟!
راوی گوید:
📋 ثُمَّ أمَرَ ابنُ سَعدٍ (لَعَنَهُ اللّهُ) بِأنْ تَحمِلَ النِّساءَ عَلىٰ الْأقتابِ بِلا وِطاءٍ و حِجابٍ
▪️سپس ابن سعد (لعنت الله علیه) دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند، پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند:زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد.
🥀 زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود، فریاد برآورد:
📋 سَوَّدَ اللّهُ وَجهَكَ يا ابنَ سَعدٍ! في الدُّنيا و الآخِرَةِ.تَأمُرُ هٰؤلاءِ الٍقومِ بِأنْ يُرَكِّبونا، و نَحنُ وَدائِعَ رَسولِ اللّهِ صَلّىٰ اللّهُ عَلَيْهِ و آلِهِ
▪️خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُنَد ای ابن سعد! تو به این مردان امر میکنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟
🥀 به آنها بگو: از ما دوری شوند تا ما خودمان سوار شویم. عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند. پس زینب کبری و أم کلثوم سلاماللهعلیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند. همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلاماللّهعلیها کسی نماند.
🥀 در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمیتوانست سوار شود. پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود: ای برادرزاده! برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو.
🥀 امام سجاد علیهالسلام فرمود: عمه جانم! شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید. حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند، لذا برگشت تا سوار بر محمل شود.
📋 فَالْتَفَتَتْ يَميناً و شِمالاً، فَلَم تَرَ إلّا أجساداً عَلىٰ الرِّمالِ و رُؤوساً عَلىٰ الْأسِنَّةِ بِأيدِي الرِّجالِ، فَصَرَخَتْ، و قَالَتْ: وا غُربَتاه! وا أخاه! وا حُسيناه! وا عَبّاساه! وا رِجالاه! وا ضَيعَتاه بَعدَكَ يا أباعبداللّه
▪️پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود. پس فریادی کشید و فرمود:
آه از غريبي...آه ای برادر...آه ای حسین من...آه ای عباس من... آه ای مَحرمان من... چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله...
📋 فَلَمَّا نَظَرَ الْإمامُ زَينُ الْعابدينَ عَلَيْهِ السَّلامُ إلىٰ ذٰلِكَ لَم يَتَمالَكْ عَلىٰ نَفسِهِ دونَ أن قامَ و هو يَرتَعِشُ مِنَ الضَّعفِ، فأخَذَ بِعَصاةِ يَتَوَكَّاُ عَلَيْها، و أتَىٰ إلىٰ عَمَّتِهِ، و ثَنىٰ رُكبَتُه،فأخَذَ لِيَركَبُها فَاِرتَعَشَ مِنَ الضَّعفِ،و سَقَطَ عَلىٰ الْأرضِ
▪️چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد، نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود میلرزید.پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود: عمه جان! بیا و سوار شو! پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد.
📋 فَلَمَّا رَآهُ الشِّمرَ (لَعَنَهُ اللّهُ) أتىٰ إلَيْه، و بِيَدِهِ سَوطٌ، فَضَرَبَهُ
▪️چون شمر (لعنة الله علیه) این حالت را دید، در حالی که تازیانه در دست داشت، به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد. زين العابدين عليه السلام فریاد میزد؛ وا جدّاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! وا حسيناه
🥀 زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه میکرد و به شمر میفرمود: وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن . و دائمًا این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید.
🥀 پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد. راوی گوید: من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟ گفتند: آن پیرزن ،فضه، خادمه فاطمه زهرا علیهاالسلام بود. پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیهالسّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند.
📚معالي السّبطين ج۲ ص۹۰
📚وسيلة الدّارين ص۳۵۰
#شب_سیزدهم_محرم
#خروج_از_کربلا
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کوفه
#اسارت
#غزل
بین هیئت چونکه تقدیر مرا هم بسته اند
طالع بخت سیاهم را محرم بسته اند
گرچه من اسباب زحمت بوده ام اما بیا
روی گلبرگ دو پلکم باز، شبنم بسته اند
کار من با گریه کردن راه می افتد فقط
چشم خشکم را به آب چاه زمزم بسته اند
روضه ها که جای خود، انگار حاجت می دهند
خانه هایی که سر دیوار، پرچم بسته اند
من به هر در می زنم، درها به رویم بسته است
آی مردم! کربلا را هم به رویم بسته اند
خوش بحال زائرانی که برای اربعین
کارشان را با امیر هر دو عالم بسته اند
هم امیر کاروان کربلا بر نیزه هاست
هم اسیران را بهم با قامت خم بسته اند
من بمیرم پای زین العابدین تاول زده
آتش و زخم سرش را باچه مرهم بسته اند
استخوان گردنش در بین راه آسیب دید
وای از آن زنجیرها که سفت و محکم بسته اند
#رضا_دین_پرور✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اسارت. #عصر_عاشورا_و_شام_غریبان
#امام_سجاد_علیه_السلام
🩸«شهادت»، کرامت ما خاندان بود … اما از ما خانواده، تا به حال، زنی به «اسارت» نرفته بود …
در نقلی آمده است:
🥀 هرگاه که جناب ابوحمزه ثمالی به محضر امام سجاد علیهالسلام میرسید، آن حضرت را با حال گریان مشاهده میکرد! روزی عرضه داشت: ای آقایمن! این گریه و اندوه شما کی تمام میشود؟ ... مگر «قتل» برای شما خاندان، عادت نبود؟! مگر «شهادت»، کرامتی از جانب خدای متعال برای شما نبود؟! در این هنگام امام سجاد علیهالسّلام به او فرمودند:
📋 وَ هَلْ سَبْيُ النِّساءِ لَنا عٰادَةٌ؟!
▪️اما آیا به اسیری بُردن زنها، برای ما خانواده، عادت بود؟!
📋 يا أبا حمزة! وَاللّهِ مٰا نَظَرتُ إلىٰ عَمّاتِي وَ أخَواتي إلّا ذَكَرتُ فَرارَهُنَّ فِي البَيداءِ مِنْ خَيمَةٍ إلىٰ خَيمَة
▪️ای اباحمزه! به خدا قسم تا نگاهم به عمهها و خواهرانم میافتد به یاد میآورم آن ساعاتی را که چگونه بر روی ریگ و رمل بیابانها میدویدند و از دست دشمنان از خیمهای به خیمه دیگر فرار میکردند؛
📋 وَ المُنادي يُنادِي أحرِقوا بُيوتَ الظالمِين!
▪️در همان حال هم یک نفر از لشکر دشمن دائماً فریاد میزد: خانه ستمکاران را به آتش بکشید!
📚مجمع مصائب اهلالبیت علیهمالسلام، ج۱ ص۱۰۳
✍ یادش به خیر روز و شبم با حسین بود
وقت نماز اَشهدِ من یا حسین بود
بعد از حسین پیر شدم ناتوان شدم
آتش گرفت خیمه و بی خانمان شدم
ای شاهد اسیری من، ای غیور من
قبل از غروب روز دهم ای حضور من
از قوم ما زنی به اسارت نرفته بود
حتی کسی به بزم جسارت نرفته بود
بعد از تو کوچه کوچه نمایان شدیم ما
حتی سوار ناقهی عریان شدیم ما
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اسارت. #عصر_عاشورا_و_شام_غریبان
#امام_سجاد_علیه_السلام
🩸«شهادت»، کرامت ما خاندان بود … اما از ما خانواده، تا به حال، زنی به «اسارت» نرفته بود …
در نقلی آمده است:
🥀 هرگاه که جناب ابوحمزه ثمالی به محضر امام سجاد علیهالسلام میرسید، آن حضرت را با حال گریان مشاهده میکرد! روزی عرضه داشت: ای آقایمن! این گریه و اندوه شما کی تمام میشود؟ ... مگر «قتل» برای شما خاندان، عادت نبود؟! مگر «شهادت»، کرامتی از جانب خدای متعال برای شما نبود؟! در این هنگام امام سجاد علیهالسّلام به او فرمودند:
📋 وَ هَلْ سَبْيُ النِّساءِ لَنا عٰادَةٌ؟!
▪️اما آیا به اسیری بُردن زنها، برای ما خانواده، عادت بود؟!
📋 يا أبا حمزة! وَاللّهِ مٰا نَظَرتُ إلىٰ عَمّاتِي وَ أخَواتي إلّا ذَكَرتُ فَرارَهُنَّ فِي البَيداءِ مِنْ خَيمَةٍ إلىٰ خَيمَة
▪️ای اباحمزه! به خدا قسم تا نگاهم به عمهها و خواهرانم میافتد به یاد میآورم آن ساعاتی را که چگونه بر روی ریگ و رمل بیابانها میدویدند و از دست دشمنان از خیمهای به خیمه دیگر فرار میکردند؛
📋 وَ المُنادي يُنادِي أحرِقوا بُيوتَ الظالمِين!
▪️در همان حال هم یک نفر از لشکر دشمن دائماً فریاد میزد: خانه ستمکاران را به آتش بکشید!
📚مجمع مصائب اهلالبیت علیهمالسلام، ج۱ ص۱۰۳
✍ یادش به خیر روز و شبم با حسین بود
وقت نماز اَشهدِ من یا حسین بود
بعد از حسین پیر شدم ناتوان شدم
آتش گرفت خیمه و بی خانمان شدم
ای شاهد اسیری من، ای غیور من
قبل از غروب روز دهم ای حضور من
از قوم ما زنی به اسارت نرفته بود
حتی کسی به بزم جسارت نرفته بود
بعد از تو کوچه کوچه نمایان شدیم ما
حتی سوار ناقهی عریان شدیم ما
✅هنگامی که آیه مودت یعنی «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ» نازل شد، خداوند متعال به حضرت رسول اکرم(ص) امر فرمود که به آنان بگو : من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم[اهل بیتم]! (شوری۲۳)
✍طبق منابع #امام_سجاد_علیه_السلام هنگام بازگشت از شام، برای مردم مدینه خطبه ای خواندند که در فرازی از آن آمده است که حضرت(ع) فرمود :
📋«وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ النَّبِيَّ(ص) تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي قِتَالِنَا كَمَا تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي الْوِصَايَةِ بِنَا لَمَا زَادُوا عَلَى مَا فَعَلُوا بِنَا»
♦️به خدا قسم! اگر حضرت رسول اکرم(ص) به جای سفارش به رعایت حال ما خاندانش، فرمان میداد با ما جنگ کنند، بیش از این نمی توانستند با ما چنین کاری بکنند!(۱)
📚منبع :
۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۲۰۰
💍به فرموده #امام_رضا_علیه_السلام نقش نگین انگشتر #امام_سجاد_علیه_السلام عبارت؛ «خَزِیٌ و شَقِیٌ قَاتِلُ الْحُسَینِ بْنِ عَلِیِِِّ(ع)» بود.
یعنی؛
قاتل حسین بن علی(ع) رسوا و بدبخت است.(۱)
📚منبع :
۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۳۱
🖤اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِیِّ بنِ الْحُسَیْن(علیه السلام)🖤
🎙روضه ی جانسوز #امام_سجاد_علیه_السلام با نوای #استاد_میرزا_محمدی :👇
📚المناقب،ابنشهرآشوب، ج۱۱ ص۱۱۲
🔖 ملاحبیباللهکاشانی نیز در «تذکرة الشهداء» اینگونه مینویسد:
🥀 هر وقت ظرف آبی به دست امام سجاد علیهالسلام میدادند، آنقدر میگریست تا ظرف آب پر از خون میشد؛ چرا که چشم مبارک آن حضرت مجروح شده بود! آن حضرت گریه میکرد و میفرمود:
📋 لٰا هَنّأَنِیَ الأکلُ وَ الشُّربُ؛ یٰا أبی! لَیتَنی لَم أرَ مَصرَعَک
▪️خوردن و آشامیدن گوارایم مباد؛ ای پدرجان! کاش قتلگاهت را نمیدیدم.
📚تذکرة الشهداء، ج۲، ص۴۹۵.
#امام_سجاد_علیه_السلام
#مصائب_شام
🩸وقتیکه حجت خدا آرزو میکند که ایکاش مادر مرا نزاییده بود ...
سهل ساعدی گوید:
🥀 وقتی که در ورودی شهر شام به محضر إمام سجاد علیهالسلام رسیدم، حضرت به من فرمودند: ای سهل! آیا درهم و دیناری به همراه داری؟ گفتم: بله ای آقای من! هزار دینار به همراه دارم.
🥀 حضرت فرمودند: مقداری از آن را به این نیزهدارها بده و به آن بگو مقداری جلوتر راه بروند تا مردم به دیدن سرها مشغول شده و دیگر به نوامیس ما نظر نکنند.
🩸سهل گوید: من اینکار را کردم و برگشتم خدمت إمام سجاد علیهالسلام که در آن هنگام إمام علیهالسلام این جملات را با خود زمزمه مینمودند:
📋 أقادُ ذلِيلًا في دِمَشقَ كأنّني من الزَّنج عبدٌ غاب عنه نصيرُ
▪️در دمشق مرا با ذلت در بند و زنجیر میکشانند، گویا من یک بردهٔ زنجی هستم که یار و یاوری ندارد.
📋 و جدِّي رسولُ اللَّه في كلِّ مشهدٍ و شَيخي أميرالمؤمنينَ أميرُ
▪️و حال آنکه در هر کجا باشم جد من پیغمبر خداست و بزرگ من امیرالمؤمنین، وزیر و خلیفه پیغمبر است.
📋 فَيا لَيتَ أُمّي لَم تَلِدْني و لَم أكُن يزيدُ يراني في البِلاد أَسيرُ
▪️ای کاش مادر مرا نزاییده بود و من نبودم تا یزید اینگونه مرا در بین شهرها، اسیر ببیند.
📚مقتل أبو مخنف، ص۱۲۱
📚الدّمعة السّاكبة، ج۵ ص۸۱
📚معالي السّبطين،ج ۲ ص۱۴۱
#امام_سجاد_علیه_السلام
#معارف_حسینی
🩸إمام سجاد علیهالسلام یک عمْر با «آب» نجوا میکردند و میفرمودند: تو بودی و پدرم را با لبتشنه کشتند؟!
بنابر نقلی، شخصی به نام «منهال» گوید:
🥀 ... به منزل امام سجاد علیهالسلام وارد شدم؛ دیدم امام سجاد علیهالسلام میخواهد تجدید وضو کند؛ آب را به کف دست میگیرد و گریه میکند و به آب میگوید: ای آب! تو بودی و پدرم را با لب تشنه شهید کردند؟!
🥀 عرض کردم: مگر اشک چشم شما چه قدر است؟ إمام علیهالسلام فرمود: ای منهال! آنچه را که من دیدم تو که ندیدهای؟!
🥀 ... روز عاشورا بیهوش شدم، چون به هوش آمدم دیدم عمهام زینب کبری سلاماللّهعلیها آمده و میگوید: اینور دیده من! برخیز که عالم دگرگون شده است. زیر بغلم را گرفت و پرده خیمه را بالا زدم، دیدم سر پدرم را روی نیزه کردهاند.
📚 جامع المجالس(خطی) ص۲۶۳
#امام_سجاد_علیه_السلام
🩸جای غُل و زنجیرهایی که بعد از سال های سال، بر روی بدن مبارک امام سجاد علیهالسلام باقی مانده بود ...
در نقل ها آمده است:
🥀 هنگامی که امام سجاد علیهالسلام به شهادت رسیدند، مردم مدینه فهمیدند که آن حضرت به صد خانواده، غذا میرسانده است. جمعی از فقرای مردم مدینه نمیدانستند که معاش آنها از کجا تأمین میشود، وقتی که امام سجاد علیهالسلام به شهادت رسیدند، دریافتند که او بود شبانه به طور ناشناس غذای آنها را به دوش خود حمل کرده و به آنها میرسانید؛
🔖 در روایتی إمام باقر علیهالسلام فرمودند:
📋 لَمَّا وُضِعَ علیهالسلام عَلَی الْمُغْتَسَلِ نَظَرُوا إِلَی ظَهْرِهِ وَ عَلَیْهِ مِثْلُ رُکَبِ الْإِبِلِ
▪️وقتی پیکر پدرم امام سجاد علیهالسلام را برای غسل بر روی تخته گذاشتند، بر پشت مبارکش اثری چون کوهان شتر بود.
و این به خاطر آن انبانهایی که به در خانه فقراء و مستمندان میبرد.
📚الخصال ج۲ ص۱۰۰
📚کشف الغمه ج۲ ص۲۶۶
🔖در بعضی از نقلها آمده است:
🥀 امام باقر علیهالسلام پس از غسل امام سجاد علیهالسلام ، گریه سختی کردند. جابر جلو آمد و عرضه داشت: ای آقای من! برای از دستدادن پدرتان گریه میکنید؟ امام باقر علیهالسلام فرمود:
📋 لٰا یٰا جابِر! و اِنْ عَزَّ عَلَیَّ فِراقُهُ، وَلٰکنْ یا جابِر. هٰذِهِ آثارُ السَّلاسِلَ و الأغلالُ فی یدَیهِ و رِجلَیه لَم یَذهَب أثرُها؛ و هٰذِهِ آثارُ الجامِعةِ فی عُنُقِ والدی
▪️نه ای جابر! هرچند فراق پدرم برای من سنگین است اما گریهام برای آثار این غل و زنجیرها و سلسلههایی است در جای آنها هنوز بر دست و پای پدرم باقی مانده است؛ این، جای همان جامعهای (غل و زنجیر سنگینی که گردن و دست و پا را به هم میبندد) است که بر گردن پدرم هنوز باقی مانده است.
📚 سوگنامه آل محمد صلیاللهعلیهوآله ، اشتهاردی، ص٧۶
📚الطریق،کاشی،ج۳ ص۳۹۳
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
✍ این مصیبت، دل را به جایی دیگر نیز میکشاند ...
.
#اسارت
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شام
#دوبیتی
ای وای چه آمد زجفا بر سر من
ای کاش نمی زاد مرا مادر من
یک سرخ مویی در وسط بزم شراب
با دست اشاره کرد سوی خواهر من
#محمود_اسدی_شائق ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#امام_سجاد_علیه_السلام
🩸شهادت مظلومانه حضرت محسن بن الحسين «عليهماالسلام» در نزدیکی شهر دمشق ...
در نقلها آمده است:
🥀 در نزدیکی دمشق، كوهى بود كه «جوشن» (برخی نام آن کوه را «حرّان» هم گفتهاند) نام داشت و از آنجا ، مِس به عمل مىآمد و چند تن به مس گدازى مشغول بودند.
🥀 وقتیکه أسرای آل الله، به پاى آن كوه رسيدند، تابش آفتاب سخت گرم بود. از اين رو آن روز را خيمه برپاى كردند و لشکریان یزید لعین در خيمهها استراحت کردند و اسراء را در آن آفتاب گرم با شكم گرسنه و جگر تشنه در گوشهای نشاندند.
🥀 امام زين العابدين عليهالسلام از شدت گرما، خود را به سايه خيمه «حصين بن نُمير» ملعون رساند. آن ملعون از خيمه بيرون آمد و آن حضرت را با تازيانه زد و از زیر سایه خیمه دور کرد و اطفال اهل بيت علیهمالسلام از سوز عطش فرياد برآوردند.
🥀 حضرت زينب کبری سلاماللّهعلیها، يكى را نزد مِسگدازها فرستاد تا مقدارى آب و نان از آنان بگیرد و بياورد. آن جماعت براى خوشنودى لشکریان یزید لعین اجابت نكردند.
📋 وَ كانَتْ زَوجةُ الحُسَينِ علیهالسلام حامِلًا بِوَلَدٍ إسمُهُ مُحسن و أسقَطَت هناك
▪️یکی از همسران امام حسین علیهالسلام باردار به پسری بود که اسم او را «محسن» نهاده بود که در اثر گرما و شدت گرسنگی و تشنگی در این منزل، آن جنین مظلوم سقط شد.
🥀 حضرت زینب علیهاالسلام وقتی که این حال را دید، رو به آسمان نمود و فرمود: «از چه بر چنين مردمی بلا نازل نمى شود؟»
🥀 در همان ساعت برقى از آسمان زد و آن جماعتی را که در آن معدن مشغول به کار بودند را سوخت و از آن زمان تاكنون، هر كس در آن معدن كار كند، سودى نبرد.
🥀 و در قبله آن كوه، زيارتگاهى معروف به «مشهدالسقط» و یا «مشهدالدّكة» است و نام آن سقط مظلوم، محسن بن الحسين علیهماالسلام است.
برگرفته از:
📚 ناسخ التّواريخ حضرت زينب كبرى عليهاالسلام، ج۲ ص۵۳۴
📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۴
📚وسيلة الدّارين، ص۳۷۴
📚قمقام زخّار ج۲ص۵۴۹
🔖 مرحوم شیخ عباس قمی در «نفسالمهموم» مینویسد:
🥀 سيف الدوله كسى است كه "مشهد الدكّه" را در بيرون شهر حلب ساخته است؛ زيرا او در يكى از گردشگاه هاى خود در حلب، شبانه نورى در آن مشاهده كرده و صبح سوار شده و به آن جا رفته و دستور داد که آن جا را حفر كردند وسنگى بيرون آمده كه بر آن نوشته شده بود:
📋 «هذا المُحسن بن حُسين بن علىّ بن ابيطالب»
▪️این قبر محسن پسر حسین بن علی علیهمالسلام است.
🥀 سيف الدوله، علويان را جمع كرده و درباره آن از آنها پرسيده؛ يكى از آنها گفته است كه در دوران يزيد چون اسيران اهلبيت علیهمالسلام را به حلب آوردند، يكى از همسران امام حسين عليهالسلام اين پسر را سقط كرد.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
📚 نفس المهموم، ص۳۵۰
5⃣در هر دو مجلس #امام_سجاد_علیه_السلام نیز با آنان به مجادله پرداخت!👇
🔰در کوفه :
👤شیخ مفید(۴۱۳ق) می نویسد :
عبیدالله پس از شنیدن جواب های دندان شکن حضرت زینب(س) رو کرد به امام سجاد(ع) و گفت : تو کیستی؟
امام سجاد(ع) فرمود : من علی بن حسینم!
عبیدالله گفت :
«أَ لَيْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع)؟»
آیا خداوند در کربلا علی پسر حسین(علیه السلام) را نکشت؟
امام سجاد(علیه السلام) فرمود :
«قَدْ كَانَ لِي أَخٌ يُسَمَّى عَلِيّاً قَتَلَهُ النَّاسُ»
من برادری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند.
عبیدالله گفت : بلکه او را خدا کشت.
امام سجاد(علیه السلام) فرمود :
«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها»
خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند.
در این هنگام ابن زیاد خشمگین شد و گفت : آیا تو جرات حاضرجوابی در مقابل گفتار مرا داری؟
سپس دستور قتل امام سجاد(علیه السلام) را داد.(۱)
آنگاه امام سجاد(ع) رو کرد به ابن زياد و فرمود :
«أَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدُني يَابْنَ زِياد؟ أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَةٌ وَ كَرامَتَنَا الشَّهادَةُ»
♦️اى پسر زياد! آيا ما را با قتل تهديد مى كنى؟ مگر نمى دانى كه كشته شدن در راه خدا، عادت [ديرين] ما و شهادت، مايه كرامت و افتخار ماست.(۲)
┈┉┅━❀♦️⚫♦️❀━┅┉┈
🔰در شام :
👤ابن اعثم کوفی(۳۱۴ق) می نویسد :
امام سجاد(علیه السلام) در مجلس یزید، بلند شد و پیش روی یزید قرار گرفت و در شعری، خطاب به او فرمود :
«لَا تَطمَعُوا أَن تُهِینُونا وَ نُکرِمُکُم
وَاِن نَکُفَّ الأَذَی عَنکُم وَ تُؤذُونَا
فَاللهُ یَعلَمُ أنَّا لا نُحِبُّکُم
وَ لَانَلُومُکُم أَن لَم تُحِبُّونَا»
♦️انتظار نداشته باشید که وقتی شما ما را خوار میکنید، ما شما را گرامی بداریم؛ هنگامی که شما آزارمان میدهید، ما از آزار شما خود داری ورزیم.
خدا میداند که ما شما را دوست نداریم و از اینکه شما نیز ما را دوست نمیدارید، سرزنشتان نمیکنیم.(۳)
#وقایع_کوفه
#وقایع_شام
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۶
۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۶۰
۳)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۱۳۱
6⃣در هر دو مجلس #امام_سجاد_علیه_السلام به قتل تهدید شد!👇
🔰در کوفه :
👤شیخ مفید(۴۱۳ق) می نویسد :
عبیدالله بن زیاد گفت :
«اذْهَبُوا بِهِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ»
♦️علی بن حسین(علیه السلام) را ببرید و گردنش را بزنید.(۱)
┈┉┅━❀♦️⚫♦️❀━┅┉┈
🔰در شام :
👤مسعودی(۳۴۶ق) می نویسد :
«فَشَاوَرَ يَزِيدُ جُلَسَاءَه فِي أَمرِه، فَأشَارَوا بِقَتلِهِ»
♦️یزید در مورد امام سجاد(علیه السلام) با مشاورین خود مشورت کرد، که همگی رای بر کشتن ایشان دادند!(۲)
#وقایع_کوفه
#وقایع_شام
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۶
۲)اثبات الوصية مسعودی، ص۱۷۱
7⃣در هر دو مجلس #امام_سجاد_علیه_السلام در غل و زنجیر بود!👇
🔰در کوفه :
👤محمد بن جریر طبری(۳۱۰ق) می نویسد :
«إِنَّ عُبَيدَ اللهِ أَمَرَ بِعَلِىِّ بنِ الحُسَينِ(ع) فَغُلَّ بِغُلٍّ إِلَى عُنُقِهِ»
♦️عبيد الله بن زياد، دستور داد تا على بن حسين(علیه السلام) را تا گردن در غل و زنجیر كنند.(۱)
┈┉┅━❀♦️⚫♦️❀━┅┉┈
🔰در شام :
👤علی بن ابراهیم قمی(۳۰۷ق) می نویسد :
«كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) مُقَيَّدَاً مَغْلُولًا»
♦️امام سجاد(علیه السلام) در غُل و زنجیر بود.(۲)
#وقایع_کوفه
#وقایع_شام
📚منابع :
۱)تاريخ الطبری، ج۴، ص۳۵۲
۲)تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۳