eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
428 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
زمان: حجم: 305.2K
▪️زمزمه امام سجاد علیه السلام▪️ ▪️بنداول▪️ این غریب مدینه سید الساجدینه عمریه این حرف زائرهاشه چرا باید قبرش خاکی باشه این علت آه و اشکای ماس شب شهادت تنهاي تنهاس نه حرم و نه بارگاهی بی زائره اولاد زهرا حالا که گفتیم از مدینه خوبه کنیم باز یاد زهرا ▪️بنددوم▪️ بسکه ماتم کشیدم مثل عمه خمیدم کرببلا و بلا می شه هر شب حجره م گریه شده آب و نون سفره م سی ساله که با حسرت می بارم ناله برای گوداله کارم دردای من یکی دو تا نیس تو کربلا حرمت دریدن سیراب بودن تموم اسبا بابامو تشنه سر بریدن ▪️بندسوم▪️ دم به دم گریه می خوام واسه ی روضه ی شام هنوز تو گوشم ساز و آوازه ما رو عبور دادن از دروازه عمه ما رو بازار آوردن پیش نگاه اشرار آوردن یهودیا با رقص و شادی دور و بر ما می دویدن دستای ما بین طناب بود سر طناب و می کشیدن کربلایی محسن طالبی پور
زمان: حجم: 408.7K
▪️واحد نوس و زمزمه شهادت امام سجاد علیه السلام▪️ ▪️بنداول▪️ می خوام همه بدونن دلیل گریه هامو خودم تو قبر گذاشتم بی سر تن بابامو بوسیدم عین عمه رگهای درهمش رو نمی کنم فراموش یه لحظه هم غمش رو (من حجت خدایم فرزند مصطفایم راوی ی کربلایم) ▪️بنددوم▪️ می خوام همه بدونن دلیل گریه هامو خودم دیدم تو بازار کشیدن عمه هامو پیر و جوون شامی به حال ما می خندید حتی سه ساله مونم شبها گرسنه خوابید (من حجت خدایم فرزند مصطفایم راوی ی کربلایم) ▪️بندسوم▪️ می‌خوام همه بدونن دلیل گریه هامو خودم دیدم که با سنگ زدن سر بابامو از روی نی می افتاد سر عزیز زهرا سکینه دنبالش رفت به زیر دست و پاها (من حجت خدایم فرزند مصطفایم راوی ی کربلایم) کربلایی محسن طالبی پور
Haj Meysam Motieec1e9c8c98fbf09b034b247e6bdd3d483.mp3
زمان: حجم: 5.24M
شبهای جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا گوید حسین من چه شد؟ گردد به دور خیمه گاه آید میان قتلگاه گوید حسین من چه شد نور دو عین من چه شد؟ شبهای جمعه مصطفی با مجتبی و مرتضی آیند به دشت کربلا گویند به صد شور و نوا مظلوم حسین من چه شد؟ نور دوعین من چه شد
شبهای جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا گوید حسین من چه شد؟ گردد به دور خیمه گاه آید میان قتلگاه گوید حسین من چه شد نور دو عین من چه شد؟ شبهای جمعه مصطفی با مجتبی و مرتضی آیند به دشت کربلا گویند به صد شور و نوا مظلوم حسین من چه شد؟ نور دوعین من چه شد مثل فردا چه خبره؟ یه دختری رو محملا،خواب اسیری میبینه خواب میبینه رو صورتش،گرد یتیمی میشینه حسین رباب لالایی میخونه الهی اصغر نمیره شک قطره ایه که ما رو به دریای رحمت وصل میکنه اشک چیزیه که پاکمون کنه، چون باطنا وصل به کر میشیم این اشک رهایت از دل خاک کند بالت بدهد راهی افلاک کند تو اشک غم حسین را پاک نکن بگذار که این اشک تو را پاک کند
@Maddahionlin4_6005586928148154170.mp3
زمان: حجم: 7.05M
ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﺟﻤﻌﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪ... ﮔﻮﯾﺪ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺷﺪ؟ ﻧﻮﺭ ﺩﻭ ﻋﯿﻦ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺷﺪ؟ ﺍﯼ ﮐﺸﺘﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻭﻃﻦ،حسینم ﺍﯼ تشنه ﺻﺪ ﭘﺎﺭﻩ ﺗﻦ،حسینم ای سر جدای بی کفن،حسینم ﻋﺸﻘﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﻝ ﻣﺎ ﮐﻪ ﮐﯿﻤﯿﺎﺳﺖ   ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﺑﺮﻭﯼ ﻣﺎﺳﺖ   ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺎﺳﺖ ﻧﻮﮐﺮﯼ ﺧﻮﺏ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ   ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺎ ﮐﺮﯾﻢ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻭﻓﺎﺳﺖ   ﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﻢ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻫﯿﺌﺘﯿﻢ   ﺟﻨﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﯼ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﯽ ﺻﻔﺎﺳﺖ   ﺳﺮ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ ﻭ ﻣﻨﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﯿﻢ   ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺳﺎﺋﻼ‌ﻥ ﺣﺴﯿﻦ ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﺧﺪﺍﺳﺖ   ﺷﮑﺮ ﺧﺪﺍ ﺣﺴﯿﻦ ﺷﺪﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ   ﺷﮑﺮ ﺧﺪﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺎ ﻋﺸﻖ ﮐﺮﺑﻼ‌ﺳﺖ   ﺟﺎﯼ ﮔﻼ‌ﯾﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﮑﻔﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ   «ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﺎ ﺣﺴﯿﻦ ﺣﺴﯿﻦ ﭘﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ »
سیدرضا نریمانی4_5956410948473325458.mp3
زمان: حجم: 6.61M
‍ 🕊﷽🕊 🌷 پای علم یه سر افتاده توی گلوش پر از فریاده جونشو واسه زینب داده پای حرم یه یاس پرپر پیش نگاه بنت الحیدر رفت و رسید به ارباب آخر این گل هم به قربون حسین خون داده پای خون حسین این دنیاهم میگذره و فقط میمونه حسین 🌹زینب زینب سیدتی🌹 خون گلوش هنوزم گرمه ما دلمون به چی سرگرمه توی چشامون اشک ِشرمه آسمونی شد اون جامردم باز زیر دست دنیامردم سنگ چه قدر دل واموندم از دست خودم سیردلم از دنیا چه دلگیره دلم تو مرداب جرم و معصیت داره میمیره دلم 🌹زینب زینب سیدتی🌹 باز یه خبر رسیداز روضه بی بی یه گل رو چیداز روضه باز یه رفیق پریدازروضه باب الجواد مرادش رو داد قرعه به نام این گل افتاد محمدی پا عشقش جون داد نوبت به نوبت میپرم واسه زینب سر میبرم جون میدن توی معرکه تانگاهشو بخرن 🌹زینب زینب سیدتی🌹 عمر با سر دوید تاروضه زندگیشو گذاشت پاروضه حاجتشم گرفت باروضه روضه ی آب زمینش میزد آه رباب زمینش میزد بزم شراب زمینش میزد غیرت داشت رو بانوی حرم گفت نذر سرت بی بی سرم من میشم سپر نمیزارم پاشون برسه حرم 🌹زینب زینب سیدتی🌹 🌷آی بی بی گدا نمیخواهی 🌷پســـر بی وفا نمیخواهی 🌷کاش‌میشد زمن سوال‌کنی 🌷پســــرم کر بلا نمیخواهی 💐آبروی دو عالم.... 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
@JavadMoghadam_ir4_5944789630258775975.mp3
زمان: حجم: 6.5M
‍ ❣﷽❣ 💔 💔 👌👌👌 💔غم تو منو میکُشه 3 زهرا نرو از خونه واجبه که غسلت بدم تو حیاط خونه ولی اونقده که بازوت کبود شده نمیتونه علی اسما بریز آب روان رو بدن زهرا ولی ولی کمی آهسته تر که داره میمیره علی😔 علی رو تنها گذاشتی با روضه های مدینت رسیده دستم به زخمت عمیق بر روی سینت حالا میفهمم که راز حسن توکوچه چی بوده😔 رسیده دستم به جایی که از همین غم کبوده 💔غم تو منو میکُشه 3 زهرا نرو از خونه کجا داری میری گلم شبونه و بی سر و صدا😔 با خودت علی رو ببر بانوی من ای با وفا چرا نفست قطع شده صدات دیگه درنمیاد پاشو حسنت رو بغل😔 کن که مادرش رو میخواد😔 راحت بخواب ای عزیزم دیگه نداری تو دردی با رفتنت از تو خونه علی رو بیچاره کردی چجوری آروم بگیرم بدونت آروم جونم خدانگهدارِ تو ای بانوی قامت کمونم 💔غم تو منو میکُشه3 زهرا نرو از خونه میچکه خون تازه ای از زیر تابوتت ولی داره میمیره دخترت بیا نرو جون علی پشت سر تابوت تو با دیده ی تر زینبت😔 چادر خاکیته سرش میزنه به سر زینبت به زیر لب میگه زینب خدایا مادر جوونه😔 داره میره از تو خونه😔 شبونه و مخفیونه😔 بشکنه دست مغیره😭 چه خاکی بر این سرم کرد😭 با حمله ای وحشیونه😭 به خونه بی مادرم کرد😭 💔غم تو منو میکُشه3 زهرا نرو از خونه هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
‍ 🕊السلام علیک یااباعبدالله🕊 🌴کربلا کربلا ما داریم میاییم🌴 اومدیم پای پیاده آقا، از همون لحظه که خوندی ما رو تا با گریه آب و جارو کنیم، جاده نجف به کربلا رو زنده مونده هنوز، شور هل من معین وعده عاشقاست، کربلا، اربعین سر ما فدای جوون رعنای تو میخونیم همقدم با حججی‌های تو: کربلا کربلا ما داریم میاییم کوله‌بار همه از غم پره، چه غمی؟ غمی که احیاگره اون غمی که راوی حماسه‌ست، خطبه‌های زینب مضطره جونمونو میدیم، واسه این قافله بپذیر یاحسین، خیلی ناقابله اومدیم به یاری‌ت نگو که دیر اومدیم از تو شرمنده‌ایم که سربه‌زیر اومدیم کربلا کربلا ما داریم میاییم قطره قطره تا به هم میرسیم، چه شکوهی داره دریای ما میل دنیا نداریم تا دنیاست، که حسینه همه دنیای ما روسیاهیم ولی، حر میشیم باحسین تشنه بیعتیم، یاحسین یاحسین میگیم از کربلا با شهدا که گفتن حالا معنا شده حرف اونا که گفتن کربلا کربلا ما داریم میاییم هرکسی از طرف شهیدی، به نیابت اومده زیارت الهی نمونه هیچ زائری، به دلش آرزوی شهادت نه فقط دل که ما، سر میدیم پای تو همقدم همنفس، با شهیدای تو نصیری و قمی، ابوحامد، شوشتری صدرزاده، برونسی، جهان‌آرا، کشوری کاظمی و هادی، خرازی و وزوایی علیپور و سیاح، شاطری و بابایی فاتح و فهمیده، ابوترابی، چمران صیاد و شیرودی، اسکندری و دوران شهریاری رضایی احمدیّ روشن همه شهیدا همسفر ما شدن کربلا کربلا ما داریم میاییم به خدا بهشت ما حسینه، کِی بهشت، بهتره از کربلا راهی قدسیم و باور داریم، راه ما میگذره از کربلا دل ما با سلام، میزنه پل به تو فاتحیم یاحسین، با توسل به تو بعد عمری که از راهی شدن دم زدیم کربلا کربلا اومدیم اومدیم کربلا کربلا ما داریم میاییم   یا حسینُ یا حسینُ إنِّی، لکَ مشتاقٌ، فَوَفِّ ظَنِّی یا حسین، یا حسین، من مشتاق شما هستم، پس گمانم را محقق کن أنْ أَجِیءَ الأربعینَ هذا، حیث اَحْظَی بِرضاکَ عَنِّی تا در این اربعین بیایم و به رضایت شما نائل گردم إنَّهُ الاربعینْ، مُلتقَی العاشِقِینْ اربعین اجتماع عاشقان است یا حبیبی حسین، نورَ عینی حسین ای عزیز من حسین، نور چشم من حسین کربلا سَتبقَى على مدارِ العُصُور کربلا در همه روزگار باقی خواهد ماند أربعینُ الفِدا علامةٌ للظهورْ فداکاری‌ها در اربعین، علامت ظهور است کربلاء کربلاء، إلیکِ قادمون کربلا کربلا ما داریم میاییم أنتمُ الشُّرفاءْ ...أنتمُ الکُرماءْ شما انسان‌های شریفی هستید... شما انسان‌های سخاوتمند هستید خِدمَةً للحُسینْ ... تَبذُلُونَ العَطاءْ برای خدمت به امام حسین (ع) هر چه دارید را می‌بخشید یا حسین یا حسینْ ... یا ضِیا کُلِّ عینْ یا حسین یا حسین ... ای نور هر دیده *** زادَکُمْ ربُّنا ...  نِعمةً و هَناءْ پروردگار بر نعمت‌هایتان بیفزاید شاکِرونَ لکمْ ...کُلَّ هذا السَّخاءْ از شما به خاطر این همه سخاوت سپاسگزاریم یا حسین یا حسین ... یا ضِیا کُلِّ عینْ یا حسین یا حسین ... ای نور هر دیده التماس دعای فرج اللهم الرزقنا کربلا
⚫️ 🔘 ▪️ 🔹سرلوحه عشق است و نزول برکات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی نشوی لال به هنگام ممات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که بگیری ز علی جام حیات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که قبول شود زیارات و دعات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که بگیری ز خداوند درجات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات یارب الحسین بحق الحسین اشفع صدررالحسین بظهور الحجه ⬅️دهه دوم محرم و ایام اسارت عمه سادات زینب کبری... ایامی که بی‌بی با کاروانی همراهه که سرهای بریده، مقابل کاروانه... وقتی خانم چشمش به سرهای بریده می افتاد اشک از چشماش جاری میشد...غم دلشو میگرفت.. 💔ای کوفه من با کوچه هایت آشنایم 💔بانوی دین، بنت علی مرتضایم 💔ای کوفه با ما اینچنین، رسم وفا نیست 💔مهمان نوازی این چنین با آشنا نیست کجای عالم دیدی مهمونی وارد شهری بشه سنگ بارانش کنند... با سنگ و خاکستر پذیرایی کنند... 💔اینجا زمانی مسکن و مأوای ما بود 💔در جای جای کوچه هایش جای ما بود ⬅️بی‌بی رو وارد شهر کوفه کردند.... خاطرات کوفه داره براخانم زینب کبری زنده میشه... (چه خاطراتی) مگه چه خاطراتی داره خانم زینب کبری... خاطرات امیرالمومنین ع یرا زینب زنده شد.. (خاطراتی که وجود خانم زینب کبری رو غرق در ماتم و غم و اندوه میکنه) 💔هرسائلی در کوچه چون محتاج نان بود 💔هر کس غریب و بی کس و بی خانمان بود 💔در خانهٔ بابای ما او را مکان بود ⬅️هر فقیری وارد کوفه میشد......خونه امیرالمومنین رو نشونش میدادن... هر غریبی وارد کوفه میشد.....، سراغ علی و بچه های علی رو میگرفت... هر کی زمین خورده بود یه یا علی میگفت، مولا به دادش میرسید... اینجا خونه باباش علی بوده... این شهر بوی باباش علی میده... این شهر بوی برادرشو میده.... این شهر بوی حسین میده... همون حسینی که حالا سرش رو نیزه است... ⏪حالا زینب با کاروان زن ها و بچه ها وارد کوفه شده.... اسیرو بی کس و تنها... دستای بی‌بی رو بستن.... از بالا بام خاکستر میریزن... سنگ میزنن... 💔ای کوفه با ما اینچنین رسم وفا نیست 💔مهمان نوازی اینچنین با آشنا نیست ♻️بگمو التماس دعا ♻️آی حاجت دارا... جوون دارا...آبرو دارا....آی غریب نوازا ⬅️یه وقت بی‌بی زینب نگاه کرد دید یه عده زنها اومدن دارن نان و خرمای صدقه پخش میکنند ...اونم دست اهل بیت پیغمبر... دست بچه هایی که گرسنه بودنُ شاید چند روز بود که غذا نخورده بودن... زینب این نان و خرماهای صدقه رو از دست بچه ها میگرفت.. آخ صدقه بر ما اهل بیت حرامه...... امان امان امان 💔این رسم مهمانداری از آل عبا نیست 💔بر نیز بنگر تا ببینی ماجرایم 💔در سینه درد و غم ز خلق الناس دارم 💔بر نیزه پیش رو سر عباس دارم ⬅️اینجا یه زبان حالی داره.... یه نگاه کرد به سر بریده عباس... صدا زد عباسم داداش.... دادلش پاشو حال زینبو ببین... ای غیرت الله .. پاشو پاشو ببین زینب اومده اسیری.... زینبی که قامتش رو نامحرم نمیدید... حالا ما بین نامحرماست... ⬅️زینبی که هر وقت میخواست به زیارت قبر مادرش زهرا بره... امیرالمومنین میگفت جوونای بنی هاشم دور زینبو بگیرید... نور چراغو کم کنید... کسی قد و قامت زینبم رو نبینه.... داداش بیا ببین بین نامحرما اسیرم... ای غیرت الله ..عباسم ...پاشو بیا به داد خواهرت زینب برس.... کوفه چه غوغایی شده زینب تماشایی شده هرچقدر ناله داری به ناله های دل بی‌بی زینب کبری دستتو بلند کن سه مرتبه از سویدای دلت ناله بزن ....بگو یا حسیـــــــن...... هنگام نشر لطفا حذف نشه⬇️ هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات) .
حركت كاروان اسرا به شام ▪️▪️▪️▪️▪️🏴 حركت كاروان اسرا به شام یزید بن معاویه (لعنة الله علیهما)، به عبیدالله بن زیاد دستور داد كه سر مطهر فرزند علی(علیه السلام) را با سرهاى جوانان و یاران آن جناب كه در ركاب آن حضرت شهید شده بودند با كالاها و زنان اهل بیت و عیالات آن حضرت را روانه شام نماید. در تاریخ آمده بعد از آن كه ابن زیاد یك روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرهای شهدای كربلا را در كوچه‌ها و محله‌های كوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد(1) ابن زیاد سرهای شهدای كربلا را به زحر بن قیس سپرد و راهی شام نمود. ابن زیاد پس از فرستادن سر امام حسین(علیه السلام)، اسراء را در 15 محرم با شمر ذی الجوشن و مخفر بن ثعلبه عائذی به شام فرستاد و به دست و پا و گردن مبارك امام سجاد(علیه السلام) زنجیر انداخت و اسراء را سوار بر شتر بی‌جهاز نمود. آن شقى، اهل بیت عصمت و طهارت را مانند اسیران كفار، دیار به دیار با ذلت و انكسار طوری كه مردم به تماشاى آنها مى‌آمدند، به شام آورد.(2) منابع و اسناد مدتی را كه اسرا از كوفه به شام در حركت بودند را ذكر نكردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بی‌ادبی‌های حاملین سرهای مبارك از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر می‌كردند. 🔳 جریان راهب مسیحی حاملان سرهای شهدا در اولین منزل جهت استراحت بار انداختند، با سر مقدس به بازی و تفریح مشغول شدند و مقداری از شب را به عیش و نوش گذراندند، به ناگاه دستی از دیوار بیرون آمد و با قلمی آهنین این شعر را با خون نوشت: اَتَرْجُو اُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَیْنا شَفاعَةَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسابِ آیا گروهی كه امام حسین(علیه السلام) را كشتند در روز قیامت امید شفاعت جدش را دارند؟ حاملان سرها بسیار ترسیدند، برخی از آنها برخاستند تا آن دست و قلم را بگیرند كه ناگهان ناپدید گشت، وقتی برگشتند دوباره آن دست با جوهر خون آشكار شد و این شعر را نوشت: فَلا وَ الله لَیْسَ لَهُم شَفیع وَ هُمْ یَومَ القیامَة فی الْعَذاب بخدا سوگند شفاعت كننده‌ای برای آنها نخواهد بود و آنها روز قیامت در عذاب خواهند بود دوباره عده‌ای خواستند آن دست را بگیرند كه باز ناپدید شد، برای بار سوم كه برگشتند آن دست با همان شرایط این شعر را نوشت: وَ قَد قتلُو الحُسینَ بحكم جَور وَ خالف خَلفَهُم حكم الكِتاب امام حسین (علیه السلام) را از روی ظلم و ستم شهید كردند و با این كارشان مخالف قرآن عمل نمودند. حاملان سر، از غذا خوردن پشیمان شدند و با ترس بسیار آن شب را نخوابیدند، در نیمه شب صدایی به گوش راهب دیر رسید كه در آنجا زندگی می كرد. راهب خوب گوش داد: ذكر تسبیح الهی را شنید. راهب برخاست و سر خود را از پنجره بیرون كرد متوجه شد از نیزه‌ای كه كنار دیوار دیر گذاشته‌اند نوری عظیم به سوی آسمان افراشته شده و فرشتگان از آسمان گروه گروه فرود می‌آیند و می‌گویند: السلام علیك یابن رسول الله ... السلام علیك یا ابا عبدالله. راهب از دیدن این حالات متعجب شد و ترس او را فرا گرفت. از صومعه خارج شد و میان یاران ابن زیاد رفت و پرسید: بزرگ شما كیست؟ گفتند: خولی. به نزد خولی رفت و پرسید: این سر كیست؟ گفت: سر مرد خارجی است (نعوذبالله) كه در سرزمین عراق خروج كرد و ابن زیاد او را كشت. راهب گفت: نامش چیست؟ خولی جواب داد: حسین بن علی بن ابیطالب(علیه السلام). باز پرسید: نام مادرش چیست؟ خولی گفت: فاطمه بنت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله). راهب با تعجب پرسید: همان محمدی كه پیغمبر خودتان است؟ خولی گفت: آری. راهب فریاد می‌زد كه هلاكت برای شما باد به خاطر كاری كه كردید. از آنها خواهش كرد سر مبارك حسین(علیه السلام) را تا صبح نزد او بگذارند. خولی گفت: نمی‌توانیم بدهیم تا نزد یزید بن معاویه ببریم و از او جایزه بگیریم. راهب گفت: جایزه تو چقدر است؟ خولی پاسخ داد: ده هزار درهم. راهب گفت كه من ده هزار درهم به تو می‌دهم. خولی هم پذیرفت، درهم را گرفت و سر مطهر را به راهب سپرد. راهب سر مطهر را به مشك خوشبو نمود و آن را روی سجاده‌اش گذاشت و تمام شب را گریه كرد. وقتی صبح شد به سر منور عرض كرد: ای سر من، من جز خویشتن، چیزی ندارم ولی شهادت می‌دهم كه معبودی جز خدا نیست، جد تو محمد(صلی الله علیه و آله) پیامبر خداست و گواهی می‌دهم كه من غلام و بنده تو هستم و عرض كرد: ای اباعبدالله بخدا سوگند، بر من سخت است كه در كربلا نبودم و جان خود را فدای تو نكردم. ای اباعبدالله، هنگامی كه جدت را دیدار می‌كنی گواهی ده كه من شهادتین گفتم و در خدمت تو اسلام آوردم. آنگاه گفت: اشهد ان لا اله الا الله ... صبح سر را به آنها تحویل داد، پس از این دیدار از صومعه خارج و خود را خدمتكار اهل بیت كرد.