eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
367 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
60088_1398810225444_782336.mp3
782.3K
❣﷽❣ 🍁 🍁 🍁 گلی گم کرده ام 🍁 دشتی سکینه دختر خون خدایم به دل داغ غمی مانده برایم زدشت کربلا تا آخر عمر عزادار شهید سر جدایم 🍁واویلا واویلا،( آه و واویلا)3 خودم دیدم گلان باغ زهرا شده پرپر میان دشت وصحرا خودم دیدم غریبانه پدر را میان کشتگان وامانده تنها 🍁واویلا واویلا،( آه و واویلا)3 به خاطر دارم آن آخر وداعش بنالیدم بیفتادم به پایش برای اینکه ماند پیش دختر در آندم گریه ها کردم برایش 🍁واویلا واویلا،( آه و واویلا)3 خودم دیدم سر از تن جدایش بدیدم عمه را با گریه هایش خودم دیدم تنش عریان به خاکست خراشیدم رخ وکردم صدایش 🍁واویلا واویلا،( آه و واویلا)3
1. یابن الحسن ع.mp3
6.01M
(علیه السلام) حجت الاسلام والمسلمین یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت
(علیه السلام) حجت الاسلام والمسلمین یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت خون جای اشک می چکد از چشم اطهرت داغی نشسته بر جگر داغدار تو در خون نشسته است دلِ درد پرورت بهرِ تسلی دلِ درد آشنای تو صف بسته اند خیلِ مَلک در برابرت : ما را شریک درد و غم خود حساب کن ما دل شکسته ایم ز احوال مضطرت دلتنگ سامرای تو هستیم و چون نسیم ما را ببر به دیدن گلزار پرپرت قربان آن امام ، که در آخرین نفس سیراب گشته است به دست مطهرت مثل همین روزها بود ، غلام امام عسکری (علیه السلام) میگه حضرت فرمود اون ظرف دارو رو بیار، من بنوشم ، ظرف دوا رو آوردند ، دیدم دستای مبارکش داره میلرزه ! لب و دندانش داره میلرزه ! نمیتونه بنوشه ... فرمود برو تو اون حجره ، یه آقازاده ای مثل ماه شب چهارده میدرخشه ، بگو بیاد ، اومدم دیدم تو اون حجره ، یه آقازاده ی 5 ساله مشغول عبادته ، پیغام پدر رو دادم ، تا این آقازاده آمد ، دیدم امام عسکری فرمود : « یا سَیِّدَ اَهْل ِبَیْتِهِ » ، ای بزرگ اهلبیت (ع) « إسْقِنِی الْمَاءَ »، یعنی تشنه لبم آبم بنوشان « فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی » میدونم دلت کجاست ، اینجا هم آقازاده ای آمد ، پدر تشنه لب و مسمومشو سیراب کرد ، درستشم همینه ، از آداب احتضار یکیش هم همینه ، بالا سر محتضر که رسیدی ، تشنگیشو رفع کن ، سیرابش کن ، اما لَا يَوْمَ‏ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ... من یه آقایی میشناسم کربلا ، هرچی صدازد آی مردم جگرم داره میسوزه ! نه تنها آبش ندادند ، بلکه فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ ، شمشیرزنا محاصرش کردند ، فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ ، نیزه دارها اومدند ، فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ ، سنگ اندازا و تیراندازا محاصرش کردند ، هرکی با هرچی دستش بود پسر فاطمه رو میزد ... ؟ حالا هر جا نشستی از سویدای دلت ، سه مرتبه ، ناله بزن یا حسین ... (علیه السلام )
(علیه السلام) حجت الاسلام والمسلمین تسليت اي حجت ثاني عشر يابن الحسن ( كسي تو سامرا به آقامون تسليت نگفتا ) تسليت اي حجت ثاني عشر يابن الحسن ( ميدوني دل آدم كجا ميره ؟ يه مرتبه ياد گودال افتادم ، اونجاهم به يتيمان ابي عبدالله كسي تسليت نگفت ... ) زود بود از بهر تو داغ پدر يابن الحسن معمولا فاميلا جمع ميشن ، عمو ، دايي، عمه و ديگر بستگان ؛ نميزارن بچه يتيم كنار پيكر پدر بي تابي كنه ، اما برا امام زمان ما اين اتفاق نيفتاد ... حتي كربلا هم اينجوري نبود ... اونجا عمه ي امام زمان بچه هاي ابي عبدالله رو سرپرستي كرد ... قلب بابَ ت از شرار زهرِ دشمن آب شد سوخت جسم و جانش از پاتا به سر ، يابن الحسن طفل بودي ، پيش چشمت چشم بابا بسته شد 2 تو نگه كردي و او زد بال و پر ، يابن الحسن آخ دلم يه جايي رفت ، نگي امشب چرا داره پريشون خواني ميكنه ؟ به خدا دست من نيست ؛ دلم با اين يه بيت رفت كوچه بني هاشم طفل بودي ، پيش چشمت دست بابا بسته شد تو نگه كردي و قنفذ ... كودك 6 ساله بودي بر پدر خواندي نماز ريختي از چشمِ خود خونِ جگر ، يابن الحسن قرن ها ، فرياد زهرا مادرت آيد به گوش از مدينه بينِ آن ديوار و در « يابن الحسن ... » 3 مادر؛ كاش بودم تا علي را يار بودم من جاي تو بينِ در و ديوار بودم مادر شنيدم بارها از پا فتادي ديدي علي تنها بوَد باز ايستادي ... يوسف زهرا بيا با ما بگو آخر چرا تُربت زهراست مخفي از نظر « يابن الحسن ... » فرمود عقيل ، برو به اون كودكي كه تو حجره هست ، گو بياد ... اومدم ديدم يه ماه شب چهارده ،گوشه ي حجره مشغول عبادته ، آقامون حجت ابن الحسن بود ، تا پيغام رو دادم سراسيمه اومد ؛ سر بابا رو بغل گرفت ، تا امام عسكري اونو ديد ، نفرمود پسرم ، فرمود : يا سيد أَهْلَ الْبَيْتِ اسْقِنَا المَاءٍ .... يعني تشنمه، به من آب بنوشان ... اِسْقِنَا المَاءٍ ... (آخ بميرم ...) هر طوري بود نزاشت بابا لب تشنه از دنيا بره ... امام جواد هم يه كودك 6،7 ساله بود ، نزاشت باباش امام رضا تشنه لب جون بده ... اما لايوم كيومك يااباعبدالله ... حسين ... بميرم ، هر چي صدا زد : جماعت جگرم داره ميسوزه ... جي جوري آبش دادن ؟ فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ ... حسين ...
2. حجت ثانی عشر.mp3
9.75M
(علیه السلام) حجت الاسلام والمسلمین تسلیت ای حجّتِ ثانی عشر یابن الحسن
بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج) 🏴 🏴 🏴 (( )) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ سَکینه، دختر امام حسین علیه السلام و مادرش رباب دختر امری ءالقیس است. نامش را امینه، امنیه و آمنه ذکر کرده اند و لقب وی را سکینه نهاده اند که به معنی وقار و سکون است. سکینه همسر عبدالله اکبر ، فرزند امام حسن و پسر عموی خود است که در روز عاشورا همراه امام حسین علیه السلام به شهادت رسید. از زمان ولادت حضرت سکینه علیها السلام اطلاع دقیقی در دست نیست ، اما با توجه به فرمایش امام حسین علیه السلام خطاب به وی که فرمود: «تو بهترین بانوانی!» درمی یابیم که وی در کربلا بانویی رشیده بوده و بین ده تا سیزده سال، سن داشته است.(1) آن حضرت حدود هفتاد سال عمر کرد و در سال 117 هجری قمری در مدینه و بنابر قولی در راه حجّ عمره از دنیا رفت.(2) شدّت علاقه امام به وی، به قدری بود که حضرت فرمود: «من خانه ای را که سکینه و رباب در آن ساکنند، دوست دارم. علاقه مند به ایشان هستم و مال خود را برایشان خرج می کنم.»(3) سکینه از چشمه زلال دانش و معرفت امام حسین علیه السلام جرعه ها نوشید و به درجه ای از ایمان و باور دینی رسید که امام در توصیفش می فرماید: غالب (اوقات) بر سکینه چنین است که با تمام وجود محو جمال ازلی است . ایّامش غرق در عبادت و راز و نیاز با پروردگار سپری می گردد.(4) این تعریف، بیانگر مقام برجسته دختر امام حسین علیه السلام در راستای یقین به پروردگار متعال و گسستن از مشغولیات و دلبستگی های دنیای فانی است. سکینه ، گوهری مستور در صدف عفّت و حیا و آراسته به اخلاق محمّدی است. وی شأنش بالاتر از مدح ستایشگران و مقامش والاتر از وصف دوستداران است؛ زیرا او در کنف حمایت بزرگانی چون پدر و برادر رشیدش امام زین العابدین و حضرت علی اکبر علیهم السلام قرار داشت و راه تعالی روح و مبارزه با نفس را از آنها فرا گرفته بود. یکی از نویسندگان معاصر آورده است: «سکینه بانویی جلیل القدر، با نجابت و دارای مقام و منزلتی بلند است.»(5) بانو بنت الشّاطی می گوید: «به حق که خانم سکینه به سبب اصل و نسب عالی و شرافت و منزلت بالایش، صاحب عزّت بی پایان و آشکاری است. »(6) مورّخ شهیر، غیاث الدّین میرخواند در کتاب حبیب السّیر می گوید: «حضرت سکینه دختر امام حسین علیه السلام را به خاطر جمال ظاهری و کمال باطنی و حسن خلق، ((عقیلة القریش)) گفته اند.» منابع : 1 . حضرت سکینه و...، علاّمه مقرّم، ص 262. 2 . همان، ص 263. 3 . محدّثات شیعه، دکتر غروی نایینی، ص 210. 4 . اسعاف الراغبین، در حاشیه نورالابصار، ص 202. 5 . اعلام النّساء، ج 2، ص 202. 6 . تراجم سیّدات بنت النّبوّه، ص 956. فرهنگ كوثر - بهار 1384، شماره 61 - نگاهی به زندگی حضرت سکینه(سلام الله علیها)
‍ 💠 روضه و توسل جانسوز_ ویژه وفات سلام الله علیها استاد حجت الاسلام میرزامحمدی 🔴 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم 🔵 تا دم مرگ اینو دائما هر وقت مشرف میشی به زیارت میگی "آقاجان نکنه این زیارت آخرین زیارت ما باشه ..." به خدا اربعین که اومدن آخرین زیارتشون شد" دیگه نتونستن کربلا برگردن ..." انقده کنار این قبور مطهر ناله زدن،سه روز اونقده ضجه زدن که امام سجاد فرمود: دیدم عمه ها و خواهرام دارن جون میدن" دستور دادم سوار شن به سمت مدینه حرکت کنیم " همه سوار شدن" اما دیدن سکینه هنوز از کنار قبر بابا جدا نشده ...." الله اکبر ، روز یازدهمم آخرین نفری که از گودال جدا کردن همین دختر بود ..."چی جوری جداش کردن؟؟ من از شما می پرسم ، مگه یه بچه ی 13 ساله چقدر نیرو لازم داره که او رو از کنار بدن بابا جدا کنن؟؟؟ اما نوشتن : فَجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأعراب،فجروها عن جسد ابیها .... 🔵 به خدا نمی شه بعضی عبارات رو ترجمه کرد،اما خیلی ساده بگم،یعنی این نازدانه رو کشون کشون از کنار گودال بردن ....." اربعینم که وقتی آخرین نفر،خواست با تربت بابا خداحافظی کنه،دید دیگه کسی نمونده باهاش حرف بزنه رو کرد به خاک گرم کربلا،فرمود: اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا ....." قافله رسید به مدینه،روز جمعه بود وارد مدینه نشدن" بشیر آمد وارد مدینه شدهی صدا زد "یا اَهْلَ یَثْربَ لامُقامَ لَکْمْ بِها" تو خونه هاتون دیگه نمونید ...." چرا ؟؟؟ آخه: قُتِلَ الْحُسَیْن فَاَدْمُعی مِدْرارٌ ..... فقط یه جلوش رو اشاره کرد" چه جوری کشتنش؟؟ اَلجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءمُضَرَّجٌ ، وَالرَّأسُ عَلَی الْقَناهِ یُدارُ ...." قافله به استقبال آمدن به دنبال بشیر آمدن بیرون مدینه به استقبال قافله ی ابی عبدالله ...." چی جوری وارد مدینه شدن بماند، هر کی رفت سراغ یه بانویی" زن ها اومدن نزد سکینه . همه کنار قبر پیغمبر جمع شدن دیدن دختر علی زینب سلام الله علیها ؛یه پیراهن پاره پاره،یه پیراهن غرق به خون،سوراخ سوراخ رو، رو قبر پیغمبر پهن کرد" سفره ی روضه رو پهن کرد ... دیدن دیگه نمی شه با زینب حرف زد ... اومدن سراغ سکینه ... گفتن آی بانو از کربلا تا مدینه کجا به شما بیشتر سخت گذشت؟ فرمود هیچ جا برا ما مجلس یزدید نمی شد .... سر بریده ی بابای غریبم میان تشت ... همه مشغول لهو و لعب،خوشگذرانی و می گساری بودن،ما رو به طنابی بسته بودن......ای حسین
AUD-20220602-WA0026.mp3
7.43M
. با دعای مادرم من گدای این درم مِهر و حُبّت یا رضا تا به محشر می‌بَرَم ////////////// صاحب خُلق عظیم تویی مولای کریم من به زیر پرچمت شده‌ام عمری مقیم »»»»»««««« بر تو سائلم ــ با تو کاملم نام تو بُوَد ــ نقش این دلم یا علی موسیَ الرّضا (4) حَرَمِ تو جنّـتم داده مِهرَت عزّتم ای امامِ مهربان از تو دارم حُرمتم ////////////// از کرامات خدا حَرَمَت دارُالشّفاست با نگاه تو رضا زائرت حاجت‌رواست »»»»»««««« دو عالم رضا ــ حبیبم تویی به دردم رضا ــ طبیبم تویی یا علی موسیَ الرّضا (4) ای امامِ مهربان حَرَمِت دارُالامان تو پناه مَردمی یاورِ اُفتادگان ////////////// گرچه هستم روسیاه آمدم بر تو پناه به جوادت یا رضا سائلت را کن نگاه »»»»»««««« گل فاطمه ــ تویی هست من امید همه ــ بگیر دست من یا علی موسیَ الرّضا (4)
دوبیتی مظلوم ترین یار ولی را کشتند سبط نبی لم یزلی را کشتند غافل نشوید اول ماه ربیع با ضرب لگد طفل علی را کشتند
( علیه السلام ) آقای سامرا چقدَر ناتوان شدی خیلی شبیه مادرِ خود قدکمان شدی آه ای بهار زرد و خزانی تو میروی چون مادرت زمان جوانی تو میروی ( اَبَاالمَهدی ، یا مولا ) تکرار بُغصی شکسته داری و فریاد کوچه ای هی میخوری زمین ، ولی یاد کوچه ای گرچه غریب بودی و کس سوی تو نرفت شکرخدا که میخ به پهلوی تو نرفت شعله سراغ پیچشِ گیسوی تو نرفت اینجا غلاف بر روی بازوی تو نرفت آتش کسی به خِرمَنِ نیلوفرت نزد اینجا کشیده ، کس به روی همسرت نزد ( اَبَاالمَهدی ، یا مولا ) تکرار تو ضعف میکنی پسرت گریه میکند مهدی رسیده و به برت گریه میکنند خاکی شده است موی سرت گریه میکند این ظرفِ آب بر جگرت گریه میکند برروی دامنِ پسرت دست و پا مزن اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن آقا سلام بر تو و دریایِ تشنه ات این کاسه میخورد روی لبهایِ تشنه ات یادِ حسین می دمد از نایِ تشنه ات دادی سلام بر لبِ بابایِ تشنه ات خونابه گرچه از دهنت ریخته شده آلاله روی پیرهنت ریخته شده شکرخدا که لعل لبت خیزران نخورد شکرخدا که روی گلویت سنان نخورد چکمه به روی پیکرِتو بی امان نخورد سرنیزه ای نیامد و روی دهان نخورد شکرخدا که تو کفَنی داشتی حسن بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن ( اَبَاالمَهدی ، یا مولا ) تکرار بی تو وقارِ خواهرِ تو مُستَدام ماند با احترام آمد و با احترام ماند پوشیده از نگاه ِ خَواص و عوام ماند وای از زنی که در وسط ازدحام ماند احساس های خواهری اش لطمه خورده بود حتی غرورِ روسری اش لطمه خورده بود ...