eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
375 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. روضه خوانها شب به شب غمگین به منبر می رسند با همان یک یا حسین از سر به آخر می رسند روضه ها را از پسر تحویل بابا داده و از سر بر نیزه ی بابا به دختر می رسند گاه مابین مقاتل پا به پای بیتها سمت سقا می روند اما به اکبر می رسند اربن اربا روضه ی سختی است اما غالبا روضه سنگین می شود وقتی به اصغر می رسند گوش تا گوش علی را تیر از هرسو برید روضه خوانها در همین مقتل به حنجر می رسند شمر می آید به گودال و به دستش خنجر است روضه ها از روی تل اینجا به خواهر می رسند من گلی گم کرده ام می جویم او را ، روضه ها از میان نیزه و خنجر به پیکر می رسند روضه ای سرتاسر گودال را پر کرده است یا بنُیَّ... ناله ها از سمت مادر می رسند عصر عاشوراست اما خیمه ها در آتشند دشمنان دارند از هرگوشه ای سر می رسند زینب از هرسو یتیمی را بغل وا می کند دختران فکر ند و به معجر می رسند شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر نیزه داران یک به یک دارند با سر می رسند 🏴💔 😭
❇️ قسمت دوم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🔹سهل بن حبیب شهرزوری گوید: «من در آن سال از مکه برمی گشتم، وقتی وارد کوفه شدم، شهر آشفته و دگرگون بود. بازارها و دکان ها تعطیل بود. مردم گروه گروه جمع شده بودند. برخی می خندیدند و به هم تبریک و شادباش می گفتند و گروهی دیگر اشک ریزان به هم تعزیت و تسلیت می گفتند. من در شگفت از این وضعیت، از پیرمردی که آنجا بود، پرسیدم: چه شده است؟ پیرمرد که کم کم به من اعتماد کرده بود دستم را گرفت و کناری کشید و آهسته گفت: آقای من ما عید نداریم. سبب گرد آمدن مردم، آن است که دو لشکر رویاروی شدند. یکی پیروز شد و دیگری مغلوب. لشکر ابن زیاد پیروز شد و لشکر حسین بن علی شکست خورده است. خداکند سر حسین بن علی را نزد ما نیاورند. آنگاه اشک ریزان ابیاتی را خواند. ▪️هنوز پیرمرد می گریست که صدای طبل و بوق برخاست. پرچم ها افراشته و سپاه عمرسعد وارد شهر کوفه شد. در مسیر حرکت کاروان تا دارالاماره مردم ایستاده بودند. شهر آب و جارو شده بود. سمت حرکت، عبور از میدان ها و خیابان های اصلی تا دارالاماره بود. دیوارهای دارالاماره را گچ کاری کرده بودند. عبور از انبوه نگاه ها، درد و رنج دیگری بود که اهل بیت تحمل می کردند.. 😭 ▪️در این هنگام ام کلثوم خواهر حضرت زینب فریاد زد: ای مردم کوفه آیا شرم نمی کنید از خدا و رسولش که به حرم پیامبر نگاه می کنید؟ در این هنگام مردم نان و خرما و گردو می آوردند تا بین اسیران تقسیم کنند. ام کلثوم و حضرت زینب آنها را از دست بچه ها می گرفتند و دور می انداختند. ام کلثوم با صدایی گریه آلود می گفت: ای اهل کوفه، صدقه بر ما حرام است...😭 و مردم با شنیدن این سخن می گریستند. آنگاه می گفت: مردان شما عزیزان ما را می کشند و زنانشان بر ما گریه می کنند! ▪️امام سجاد(ع) که در تب می سوخت و به زنجیر بسته بود، وقتی گریه های مردم را دید فرمود: اگر این جماعت بر ما می گریند، پس چه کسانی ما را کشته اند؟ در حاشیه کاروان اسیران، سربازان مسلح بازگشته از کربلا نیز حرکت می کردند تا نشان دهند ما بودیم که این پیروزی را رقم زدیم. این شیوه حرکت برای مهار کردن حرکات احتمالی و نیز ترساندن و رعب مردم نیز بود. بعید است مردم کوفه در روزهای قبل از ماجراهای کربلا کاملاً بی خبر مانده باشند. رفت و آمدها میان کوفه و کربلا کم نبود و خبرها در جامعه ای مثل کوفه، سریع دهان به دهان می گشت و به گوش همگان می رسید. اما این شهر بزرگ مسافرانی نیز داشت که از هر سو می آمدند و نسبت به حادثه، کنجکاوانه پرسش می کردند. هر چه بود، ▪️همگان پس از کسب خبر - به ویژه آنکه درمی یافتند اسیران از خانواده پیامبرند- متأثر و گریان می شدند. 🏴💔
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقُومُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتُ 🔹الان کجای عالم شرف حضور داری اقاجان ... کجا داری نماز میخوانی ... کجا داری گریه می کنی ... کجای عالم داری برای ما دعا می کنی ... کجای عالم داری برا ما استغفار می کنی ؟؟؟ اونی که ما گریه کنا می فهمیم اینه ،الان تو کوفه با عمه جانت زینب داری همراهی می کنی ... بعضی ها فرمودن وقتی قافله رو از کوفه بردن تا وقتی که تو کوفه بودن یه عده ازین 84 زن و بچه که بعضی هاشونم بنی هاشمی نبودن تو کوفه فامیل داشتن . سکینه ی بنت الحسین دید بعضی ها اومدن بعضی ازاین  اسرا رو از قافله جدا کردن عمه جان اینا کجا دارن میرن؟ فرمود عزیز برادرم اینا اینجا فامیل دارن ازین به بعد دیگه با ما نمیان ... " نه نمیان ،اینجا خونه دارن اینجا کس و کار دارن ... ▪️(خیلی دله این نازدانه ابی عبدالله شکست) عرضه داشت عمه جان مگه ما تو کوفه کس و کاری نداریم ؟ (الله اکبر) یه نگاهی کرد؛ دید از این به بعد لباس هاشونو رفتن عوض کردن"  این بچه هایی که از گرسنگی و تشنگی رنگ به چهره نداشتن دیگه آب و غذا بهشون دادن ... یعنی از اینجا به بعد فقط بنی هاشم تو قافله ی اسرا هستن ..." کجا دارن میرن ؟اینا رو دارن میبرن شام بلا ..."  همونایی که 40 سال کینه ی امیرالمومنین و به دلاشون داشتن ..." آقا جان الان کجای عالمی ؟ از زبان خود شما روضه ی اسارت عمه جان تو بخوانیم" اون روضه ای که خودت  فرمودی من خون گریه می کنم ..."روضه ای که امام زمان خون گریه کنه حیفه من و تو گریه نکنیم ..." عمه ی من نائب الحیدر است سیدالنساء پس از مادر است عمه ی من سفیر خون خداست هم دم هجده سر از تن جداست عمه ی من اوست که در قافله نشسته آورده به جا نافله ... عمه ی من بر سر بازارها دیده ز اهل ستم آزارها این بی بی کسی هست که 56 سال آفتاب سایه اش رو ندیده بود ؛ این خانمی که 56 سال تا کربلا که بیاد، تاریخ نوشته هیچ چشمی قد و قامتشُ ندیده... این خانمیه که وقتی حرم پیغمبر میخواست بره ، امیرالمومنین و حسنین دورش و می گرفتن ،شبانه به زیارت پیغمبر میرفت" امیرالمومنین قنبر رو میفرستاد برو چراغ های حرم رو کمتر کن ..." یه روز امام مجتبی پرسید بابا ما که زیارت میخوایم بریم روز میریم بدون هرگونه تشریفات" اما چرا زینب خواهرم که میخواد بره شب می بریمش با این همه تشریفات ؟ ▪️ فرمود همه ی اینا به خاطر اینه مبادا کسی قد و قامتشُ ببینه ...." حالا این خانم محاصره شده بین نامحرما ....😭 این زینب و آوردن تو کوچه و بازار کوفه دارن میگردونن .... یه جمله فقط" این خانمو آوردن تو مجلس شراب ...." آی حسین ... عمه ی من اسوه ی ایوب بود شاهد قرآن و لب و چوب بود ▪️هرچه صدا زد مزن ظالم که او مادر ندارد ....هر چی گفت نزن بچه هاش دارن می بینن " نتیجه ای نگرفت آخر به طعنه گفت بزن ،خوب میزنی  ...ظالم به بوسه گاه نبی چوب میزنی ....بأبی المستضعف الغریب یا ثارالله ... یا اباعبدالله ...
وادی عشق در بیابان عطش یاسمن افتاده به خاک قامت سرو بلند چمن افتاده به خاک لاله پژمرداز این داغ جگر سوز که دید پیکر اکبر خونین بدن افتاده به خاک دگر از حجله و داماد نگویید سخن تازه داماد حسین و حسن افتاده به خاک تیر بیداد گر حرمله می داد خبر که علی اصغر شیرین دهن افتاده به خاک دگر آب و لب تشنه نگویید سخن ساقی تشنه لب صف شکن افتاده به خاک مظهر عاطفه واسوه ی ایثارو شرف از جفا و ستم اهرمن افتاده به خاک از پریشان دلی اهل حرم می گوید دست عباس که دور از بدن افتاده به خاک بی وضو پا مگذارید در وادی عشق تن هفتادو دو تن بی کفن افتاده به خاک کودکی گریه کنان با سر بابا می گفت کا ی پدرجسم تو چون اشک من افتاده به خاک دل خورشید《فراز》ازغم زینب می سوخت تا که می دید شه ممتحن افتاده به خاک فراز مردانی تهران
4_5875475519595610681.mp3
5.73M
غریب گیر آوردنت؛ تشنه سر بریدنت 😭😭 وای بمیره مادرت… وای بمیره خواهرت!  😭😭 غریب گیر آوردنت… غریب گیر آوردنت… 😭 با لبِ تشنه کشتنت؛ به قتلگاه بردنت  رد شدن؛ از رو بدنت… 😭😭 غریب گیر آوردنت… غریب گیر آوردنت… ●♪♫ به نیزه ها سپردنت؛ با هرچی میشد زدنت!  جلو چشای دخترت… 😭😭 غریب گیر آوردنت… غریب گیر آوردنت…  اسیرِ نیزه ها شدی؛ ذبیح با القفا شدی  جلو چشای مادرت؛ تشنه سر بریدنت  غریب گیر آوردنت… غریب گیر آوردنت… 😭😭 راس تو میرود بالای نیزه ها؛ من زار میزنم در پای نیزه ها  آه ای ستاره ی دنباله دارِ من  زخمی ترین سرِ نیزه سوار من  ای حسینم ای حسینم… ای ضیا هر دو عینم  😭😭 ای بی کفن؛ چه با این پاره تن کنم؟ با چادرم تو را باید کفن کنم… 😭😭 من میروم ولی جانم کنار توست؛ تا سالهای سال شمعِ مزار توست 😭😭 عمه جانم… عمه جانم… عمه جانِ قد کمانم… 😭 با گریه آمدم اطراف قتله گاه؛ گفتی که خواهرم برگرد خیمه گاه 😭😭 بعد از دقایقی دیدم که پیکرت در خون فتاده و بر نیزه ها سرت 😭😭 عمه جانم… عمه جانم… عمه جانِ قد کمانم… 😭😭 خون گریه میکنم؛ برا اون لحظه که سختی  😭😭 که تو دیدی یه غریبی؛ داره میره به اسیری  😭😭 خون گریه میکنم واسه اون صحنه که دیدی  😭😭 که تو دیدی یه عزیزی؛ داره میره به اسیری  عمه جانم… عمه جانم… عمه جانِ قد کمانم… 😭😭 🎤 http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
Mohammad Jannami - Naboodam Nadidam Ke Mahshar Bepa Shod (MusicTarin).mp3
13.41M
متن مداحی محمد الجنامی نبودم ندیدم که محشر به پا شد —–|●♯♩♪♫♬♬♫♪♩♯●|—– نبودم ندیدم که محشر به پا شد >♫ شنیدم دو دست، تو از تَن جدا شد میدونم که خیلی خجالت، کشیدی >♫ صدای عمو آب، رو وقتی شِنیدی غم تو ابالفضل قرارم رو برده >♫ شنیدم سه شعبه؛ به چشم تو خورده شنیدم سرت، را شکستند… >♫ سَرت، رو روی نیزه بَستند من آروم ندارم!! شده گریه کارم >♫ الک ابجی لیلی و نهاری یا ماخذ حیاتی و قراری حسینم بدون تو یاور نداره >♫ براش من بمیرم که مادر نداره.. حسینم رو تنها غریب گیر آوردن >♫ به سمتِ خیامش همه حمله بردن بمیرم که زینب، تو مقتل چی دیده >♫ دانلود مداحی نبودم ندیدم که محشر به پا شد محمد الجنامی زده بوسه بر اون گلوی بریده تو رفتی جسارت، شروع شد >♫ تو رفتی و غارَت، شروع شد ابالفضل نگارم شده گریه کارم.. >♫ الک ابجی لیلی و نهاری یا ماخذ حیاتی و قراری ابالفضل برا تو چِشام خون میباره >♫ شنیدم که مشک تو شد پاره پاره نبودی که زینب رو بردن اسارت >♫ به آل پیمبر چقدر شد جسارت هنوزم دل من از این غم کَبابه >♫ مگه جای زینب تو بزم شرابه….. به زخمِ دل تو نمَک خورد >♫ نبودی رقیه کتک خورد ببین حال زارَم شده گریه کارم >♫ الک ابجی لیلی و نهاری یا ماخذ حیاتی و قراری…… ع
📋روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام ⬛️روضه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم یک اربعین زیارت مارا ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم اینجا رسیدم تا عزایت را بگیرم از دستِ سرنیزه لوایت را بگیرم حالا بجای اینکه دستم را بگیری باید که زیر کتفهایت را بگیرم زود آمدم از دستِ آن مردِ حرامی تا بیرقِ کرببلایت را بگیرم شرمنده‌ام شرمنده‌ای ، آخر رسیدم شاید جلویِ های‌هایت را بگیرم دیگر عبایی نیست جانی نیست با من ماندم چگونه دست و پایت را بگیرم خیلی خجالت می‌کشم از بچه‌هایم ای کاش می‌مردم که جایت را بگیرم گفتی برادر ، نیزه اما حنجرت دوخت زود آمدم اَدرِک اَخایَت را بگیرم قدر سپاهی غارتت کردند ای وای... از دستِ که خوود و ردایت را بگیرم؟ چشمان تو بَس بود ناموسم نلرزد کاش از سه‌شعبه چشمهایت را بگیرم صدا زد حسین جان من داغ برادر ببینی من نبینم امکان نداره مثل ارباب خودشم داغ برادر دیده دیگه سینم تنگ شده دیگه بیشتر از این تحمل غربتت رو ندارم فرمودن تو پرچم دار منی تو بری لشکر من میریزه بهم یعنی عباس برا حسین یه تنه یه لشکره حالا میخوای بری برای بچه هام آب بیار سکینه سریع مشک رو آورد عمو رو برد گفت میخوام یه چیزی نشون بدم تا صحنه رو دید که بجه ها به شکماشون سنگ بستن گریه کرد گفت من آب میارم اینکارو نکنید زد به دل لشکر وارد فرات شد مشک رو پر آب کرد نگاه به اب کرد بهانه کرد اسب آب بخوره یاد تشنگی بچه ها اب افتاد اب اورد بالا تذکر داد مگر تو مهریه حضرت زهرا نیستی راه افتاد سمت خیمه دست هاشو بریدن مشکو به دندون گرفت بارون تیر میومد مراقب بود تیر به مشک نخوره نوشتن یه تیر خورد به مشک اب ریخت رو زمین یه تیرم زدن به قلب عباس اینجا بود که روی برگشتن به خیمه رو نداشت تا دید اب ریخت متحیر شدم و ایستاد یعنی دیگه بیاد کار منو تموم کنین تیر نشست به سینه یکی اومد جلو ناسزا گفت از صبح تا الالن همه رو معطل خودت کردی گفت یه زمان اومدی که دست ندارم گفت تو نداری من که دارم چنان عمود رو زد که عباس از اسب افتاد دید صدای گریه میاد گفت عباس من حسینم چی اومد سر من برادرم بهم ریخته لشکرم پاشو ابوالفضل نکش بازوهاتو به پای من نمیخواد بلند شی برای من ببین یاس رو توی چشمای من پاشو ابوالفضل میلرزه دست من میلرزه پای من میخنده این سپاه به گریه های من من بوسه میزنم دست قلم شده اما توی حرامیا حرف حرم شده سه شعبه ردن بی هوا به تو زدن تیر به مشک پر آب تو چه بد کردن این نیزه ها به تو ای وای ابوالفضل تنت رو خاک قمر من گمونم که اینجاست مادر من ابوالفضل میسوزه جگر من دیدی کبودی اطراف گونشو گم کرده بود یه روز راه خونشو هیچ کی نبود بگه این گل که پرپره این زن که میزنی ناموس حیدره به تو گفته بودم برو بسه تو زورت به قنفذ نمیرسه یه جوری تو رو زد که نفس علی بگیره از صبر شوهرت سواستفاده کرد دیدی که نقششوآخر پیاده کرد پشتش مغیره بود ملعون نگام کرد چندتا لگد زدو کارو تمام کرد هشام میگه دم دروازه کوفه بودم دیدم یه سواره میومد دیدم چیزی به گردن اسب بستست این اسب میخوره به زمین دیدم سوار حرملست دیدم سر بریده ی ابوالفضله... سقای دشت کربلا دلواپسم کردی یک خیمه گاه چشم انتظارن بر نمیگردی غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید اب رو خودم جواشونو میدم نخور تو غصه ی ربابو ای وای علمدارم ابوالفضل مردونگی کن پاشو که میدونم بی دستی بی دست هم باشی میگن پشت حسین هستی پاشو نذار هر بی حیایی به اشک ناموسم بخنده پاشو نذار هرکی بیاد دست رقیه رو ببنده کمتر بزن بازوی خودت را بر زمین شرمنده ام کردی یل ام بنین اگه تو بری داداش رقیه اواره میشه جنگ و دعوا به سر غارت گهواره میشه
‍ هدیه به حضرت زینب صلوات شور لطمه زنی تلفیقی شعررضا نصابی به نفس حاج مهدی کمانی کربلایی امین قدیم ام المصایب یعنی غنچه پر پر دیدن ضجه مادر دیدن شیر خواره بی سر دیدن ام المصایب یعنی لحظه ی غارت دیدن خیلی جسارت دیدن طعم اسارت دیدن ام المصایب یعنی خنده ی اغیار دیدن طعنه و ازار دیدن کوچه و بازار دیدن ام المصایب یعنی بزم حرامی دیدن بی احترامی دیدن بازار شامی دیدن تو نبودی حرم و سوزوندن چادرو معجرمو سوزوندن دختر ت با گریه می گفت عمه عمه موی سرم و سوزوندن ام المصایب یعنی پژمرده لاله دیدن گریه و ناله دیدن مرگ سه ساله دیدن ام المصایب یعنی غصه و غم ها دیدن رد قدم ها دیدن دست قلم ها دیدن بازو بسته نکن انقد انقدر لبت رو پی اب بازو بسته نکن انقد سنان می بندد من از حسود بدم میاد از بوی دود بدم میاد از اونی که لباساتو دزدیده بود بدم میاد من از طناب بدم میاد از اضطراب بدم میاد از خنده های حرمله جلو رباب بدم میاد حالا تو اززیر چشام خوشت میاد از این که دندون ندارم از خندهام خوشت میاد
|⇦•پا پس نمیکشه... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین ستوده•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ پا پس نمی‌کشه همه رفتند ولی شمر که دست نمی‌کشه زینب رسید و گفت مادر بیا ببین دیگه نفس نمی‌کشه تاختند اونا که مُلک ری رو باختند بدجوری با هم دیگه ساختند تو رو توی گودی انداختند زیر و رو شدی، پشت و رو شدی چه جوری با مادرت روبه رو شدی بی‌هوا زدند، با عصا زدند جلو خواهر تو با کف پا زدند «ای حسین من» بارون نیزه بود یه مسلمون برا آب دادن اصغرش نبود لب تشنه کشتنش وسط روز ولی آسمونا شدند کبود بردند تو مجلسی که مِی خوردند خیلی زینبت رو آزردند بردند آبرو،پس کجاست عمو که ببینه ما شدیم با کی روبه رو چشمشون زدند، بی‌ امون زدند چرا دیگه تو رو با خیزرون زدند «ای حسین من» روضه‌ی شام بلا دشواره ای وای، ای وای جای زینب مگه تو بازاره ای وای، ای وای دق کرد خواهرت روزگار زینبت شده سیاه دق کرد خواهرت وقتی مادرت رسید تو قتلگاه دختری که پُره از احساسه ای وای، ای وای غصّه داره روضه‌هاش عباسه ای وای، ای وای حق داشت جون بده وقتی تو خرابه اومد سر تو حق داشت جون بده دستِ زجرِ چرا انگشتر تو؟ حق داشت جون بده «ای حسین من» قربون صدا زدنت؛ خیلی بی‌هوا زدنت حال و روی چادرمه؛ خاک دست و پا زدنت من سر قرار اومدم، توی نیزه‌زار اومدم از تو دل نکندم حسین، با خودم کنار اومدم تا چشمم کار می‌کنه نیزه، نیزه، نیزه نیزه می‌بینم داره با تو چیکار می‌کنه نیزه، نیزه، نیزه نیزه می‌بینم گریه چشمام رو تار می‌کنه کِی دلش اومد بزنه، کِی اومد لگد بزنه یه نفر یه حرفی به این شمرِ نابلد بزنه رو خاکِ داغ کربلا کشته، کشته، کشته، کشته می‌بینم من دَفَنَهُ اَهلَ القُری حتی بالای نیزه‌ها من برم کجا چه کنم؟ بعد کربلا چه کنم؟ پیکر تو جا بمونه زیر نیزه‌ها چه کنم؟ از تشنگی دور و بَرو تیره، تیره، تیره، تیره می‌بینم این ساعت‌های آخر رو تیره، تیره، تیره، تیره می‌بینم داره خون می‌ریزه از زخم تنت آروم من فدای غربتت سَیدُنا المَظلوم تو سر و صدا و ازدحام جمعیّت پیچیده تو مقتلت ضَجه‌ی یه مظلوم بمیره مادر برات که انقدر ناخوش شدی زیر دست و پاهاشون یکی ته گودال لباست رو پرت کرد شلوغی خیمه حواست رو پرت کرد عذاب کردنت منع آب کردنت شبیه گندم ری آسیاب کردنت تمومه حسین روبرومه حسین خودت بگو که پیکرت کدومه حسین؟ «ای حسین من»
پا پس نمیکشه.mp3
27.04M
|⇦پا پس نمیکشه... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین ستوده•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام حسین(ع): نعمت ها تا هستند ناشناخته اند و همین که رفتند قدرشان شناخته مى شوند....
Mehdi Rasoli - Rabbana Atena (128).mp3
2.41M
نوحه ربنا آتنا‌ زیارت الحسین یوم الاربعین مهدی رسولی ربنا آتنا زیاره الحسین یوم الاربعین ثبت اقدامَنا سجّل اسماءَنا بین الزائرین حسین ای آب حیات حسین ای جانم فدات حسین ای راه نجات اهدنا الصراط میمیرم برات حسین میمیرم برات میمیرم برات میمیرم برات دانلود مداحی ربنا آتنا زیارت الحسین یوم الاربعین مهدی رسولی ای ارض کربلا خاک تو شد شفا مهمان آمده همراه لشکرش عباس و اکبرش سطان آمده شدی خاک عرشیان رسید آخر کاروان مدارا کن کربلا با این کودکان حسین میمیرم برات میمیرم برات میمیرم برات