هدایت شده از •مَـځیـصا•
17.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
¦↫•#پیشنهاد_کتاب ..!
,¤°´✿.。.:*
زن ها، گاهی اوقات حرفی نمی زنند چون به نظرشان لازم نیست که چیزی گفته شود! تنها با نگاهشان حرف می زنند… به اندازه یک دنیا با نگاهشان حرف می زنند. اگر زنی برایتان اهمیت دارد، از چشمانش به سادگی نگذرید! به هیچ وجه…
– سوءتفاهم اثر سیمون دوبوار⇉ |📖 ༉
چیزی که باعث شرمندگی
و خجالت زدگی ما میشود این است
که #امام_زمان (عج) همه چیز را میداند
و همه چیز را میشنود .
- آیت الله بهجت -
#طنز_جبهه
قبل از عملیات بود...
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به هم رمز بدیم...
که تکفیریا نفهمن...🤔
یهو سیدابراهیم(شهید صدرزاده) از فرمانده های تیپ فاطمیون😍
بلند گفت: آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم...بدونید دهنم سرویس شده😂
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#سیدابراهیم
#سخن_بزرگان 🌱
هرگاهنشاطحاضرنبود،
ایمانغایباست!
نشـاطدرسختیها
ولبخندصمیمانهدراندوه،
یعنیاوجِآغوشخدا...((:
#استاد_پناهیان
#تلنگرانه
#شعــر☕️🎼
هاج و واجم من از این قاعدهی عشق و نیاز
تیــــغ را دست تو می بینم و می آیم باز...
#حسین_فروتن
#دلتنگی_شهدایی 🌿🌸
هر که عزمِ رفتن کند،
چون از پای افتد، ببرندش!
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰🎂⊱
.
.
مصطفـے دوران بچگیش خیلـے شیطونـے میکرد و سر نترسـے داشت، بخاطر همین همیشہ یہ بلایـے سرش میومد و همیشہ در استرس بودم😥 انقدر پرجنب و جوش بود و آروم قرار نداشت کہ تو ، سن چهارسال و نیم بردمش پیش دکتر مغز و اعصاب!! بعد از نوار مغز و عکس و یکسری آزمایشات دیگہ ، دکتر گفت: خانم دیگہ این بچہ رو اینجا نیار. این از من و شما سالمتره😐 تنها مشکل این بچہ، روحِ بزرگشہ ، کہ توےِ این جسم نمیگنجہ ! این حرفـے بود ، کہ دکترش بہ من گفت . . .(: #شهیدمصطفیصدرزاده🌸 #سالروزتولد✨
#سبکزندگیشهیدا🦋
#شهادتت_مبارک🌸
با چند تا از بچه های سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم.
یه روز که حمید از منطقه اومد به شوخی گفتم: «دلم می خواد یه بار بیای و ببینی اینجا رو زدند و من هم کشته شدم.
اون وقت برام بخونی، فاطمه جان شهادتت مبارک!»
بعد شروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم.
دیدم از حمید صدایی در نمیاد. نگاه کردم دیدم داره گریه می کنه، جا خوردم. گفتم: «تو خیلی بی انصافی هر روز می ری توی آتش و من هم چشم به راه تو.
اون وقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمی ذاری من گریه کنم حالا خودت نشستی و جلوی من داری گریه می کنی؟»
سرش رو آورد بالا و گفت: «فاطمه جان به خدا قسم اگه تو نباشی من اصلاً از جبهه بر نمی گردم».
نیمه پنهان ماه، صفحه33📚
#شهیدحمیدباکری