میشینم عکساي کربلا و نجفو نگاه کنم به وسط نرسیده طاقتم طاق میشه ،
چیه این دلتنگي :) ؟
دلم برات تنگ شده ابيعبدالله . .
اما دور شدم ازت ، انقد دور شدم ك کاش خدا مرگ منو برسونه ، این نبود قرار ما قرار بود بیقرارت باشم همیشه ، قرار بود دلتنگیام برات تموم نشه ، قرار بود هیچی بجز تو نخوام
دلم برای اون دلتنگیهایی ك روز و شبم رو ازم میگیره و بیقرارت میشدم تنگ شده
چی شد ك رسیدم به این جا؟ چی شد ك انقد منفور شدم ، انقد دور شدم ازت؟
یادته دیدار آخر چی گفتم؟ ك منو از همه بگیر منو از هرچیزی ك از تو دورت میکنه بگیر گفتم منو خرج خودت کن آدم خودت کن . .
گفتم میام حرمت میشم همونی ك تو میخوای نشد ؛ نشد اونجوری ك میخواستی :))))
ولی ولی ولی هر چقدرم ك دور شده باشم ازت اما هیچوقت کنارت نذاشتم نوکر بیمعرفتیم قبول اما نمیتونی بگی از دوست داشتنت دست کشیدم من همیشه تهِ تهِ قلبم دلم برات تنگ میمونه حتی وقتی پایین پات باشم . .
من راه رو اشتباه دارم میرم ك به این روز افتادم من دستتو ول میکنم اما تو دست منو محکمتر بگیر بذار بمونم در این خونه . .💔
من معشوق خوبی نیستم
اما شما رو با تموم نابلدیهام دوست دارم ابيعبدالله . .
عَناقالحُب .
جانم ز فراق بیقرار است .
« أحبك كثيرا ؛
أحبك حتى أكثر من عدد ذنوبی »
بسیار دوستت دارم ؛
دوستت دارم ، حتی بیشاز شمارِ گناهانم .