🔰 ضرورت خلوت
◼️ در برابر سؤالهايى كه مثل كنه مىچسبند،
عاجز و ناتوان مىمانيم
كه چرا دنبال اين رفتى؟
و چرا از ميان همه اين را برداشتى
و چرا خودت را تسليم كردى؟
◻️ مگر اينكه از سؤالها فرار كنيم
و خودمان را به شلوغىها و سرگرمىها بسپاريم
و يك لحظه خلوت را
و يك لحظه سكوت را هم تحمل ننماييم،
◼️ ولى اين فرار و سرگرمى هم هميشه آراممان نمىسازد
و اين مانى بزرگ هم براى هميشه نمىتواند رنگمان كند.
◻️ فرار كارى نمىكند،
هنگامى كه ضعيفتر شدى دستگير مىشوى.
امروز تا قدرت دارى دست به كار شو.
◼️ ما در برابر اين سؤالها
كه ما را به مقايسه و به سنجنش و تعقل وا مىدارند،
مجبوريم كه به تفكر روى بياوريم
و براى اين تفكر مجبوريم كه
خلوتى و سكوتى را تحمل كنيم؛ كه
«دَلِيلُ العَقْلِ، التَّفْكُر وَ دَلِيلُ التَّفْكُر الصَمْت »؛
نشان عقل و سنجش، تفكر است و نشان تفكر، سكوت و خلوت.
◻️ تو تا نشناسى نمىتوانى بسنجى
و تا خلوتى نداشته باشى نمىتوانى فكر كنى.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط، صفحه ۱۰
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰نظم
🔶🔸 بعضىها كه با خانه درهم و برهم و اتاق به هم ريخته و در كثافت نشستهاى برخورد مىكنند
و مسئول نظافتش مىشوند،
در برخورد اول وحشت مىكنند و فرار مىنمايند...
تا آنكه فكرشان سازمان بگيرد و سرنخ دستشان بيايد و آماده شوند و بازگردند و در خانه شلوغشان نظمى به پا كنند...
🔸ما از اين دسته هستيم كه مىخواهيم دل آشفته و سينه در هم شده را،
كه هر كس در آن خرگاهى برپا كرده و حكومتى راه انداخته مهار كنيم.
🔸 مىخواهيم در اين خانه بىحصار و در اين بتخانه كثيف، نظمى به پا نماييم.
🔸 مىخواهيم در اين خرابه، بنايى به پا داريم
و اين است كه از غوغاى اين همه فرياد و از فشار اين همه بار، به وحشت افتادهايم و فرار كردهايم
و به شادى و پايكوبى پرداختهايم
تا در زير پوشش نشاطمان خودمان را گم كنيم و با تنوعها تحركمان را پايمال نماييم،
ولى اين شدنى نيست
كه اين مانى بزرگ نمىتواند براى هميشه در دل ما نقاشى كند و ما را فريب بدهد.
🔸تنوعهاى هفت رنگ هم نمىتواند اين پرده بزرگتر از هستى را در خود بگيرد
و اينجاست كه پس از وحشت و فرار از خود،
بايد آماده شويم و سرنخ را پيدا كنيم.
🔷🔹 عظمت كار براى آنها كه نظم را فهميدهاند، ديگر وحشتى نمىآورد.
🔹 اين درست است كه تو بىنهايت راه در پيش دارى،
ولى در هر لحظه بيش از يك گام برايت نيست...
🔹 نظم به تو كمك مىكند كه بفهمى گام اول را از كجا بردارى و سپس گامهاى بعد را.
🔹 اين درست است كه كارهاى زياد داريم،
ولى گرفتارى ما در هر لحظه بيش از يك كار نيست
و آن مهمترين كار است،
نه تمامى آن همه كار
و همين مفهوم از نظم، تو را قادر مىسازد كه اهميتها را بشناسى و از جايى شروع كنى.
🔹 يك ساختمان عظيم را تو در يك لحظه نمىسازى.
اين ساختمان را و اين كار را تنظيم مىكنى و تحليل مىكنى تا آنجا كه بفهمى چقدر مصالح مىخواهى و چقدر افراد و نيرو مىخواهى
و مىفهمى كه اين مصالح و اين افراد را از كجا تهيه كنى
و اينجاست كه سرچهارراه مىآيى تا عمله جمع كنى
و دنبال چوب مىروى كه دسته كلنگ و بيل را محكم بسازى
🔹و اينجاست كه تو، تويى كه تمامى ساختمان را مىشناسى، در گامهايت آن قدر آسوده هستى كه گويا جز همين يك گام، كار ديگرى برايت نيست
و اين تويى كه آماده شدهاى و مسلط هستى.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط صفحه ۱۲
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰خلوت و توجه
◾️ در آن «شب سياه»،
كه قلبم در راه گلويمايستاده بود،
به آن جلوه روشنايى رسيدم.
او در گوش صبحدم به من گفت :
تو هيچگاهبه خودت نمىانديشى،
اما به يك ليوان،
بسيار...
◽️ او در جلوه طلوع به من گفت :
تو «خودت» را گم كردهاى.
گم شده تو، در تو خلاصه مىشود.
◾️ او در اوج نيمروز،
هنگامى كه از من جدا مىشد، زمزمه مىكرد :
خيال مىكنى سرابها تو را سرشار مىكنند...؟!
ببين قلب تو، در راه گلويت ايستاده،
دل تو بوى مرگ مىدهد.
◽️ آنها كه به يك ليوان پوچ،
بيش از خودشان فكر مىكنند،
آنها كه با خودشان و بر خودشان مرورى نداشتهاند،
پيداست كه خودشان را گم مىكنند
و در ابتذال زندگى روزانه رسوب مىكنند و فسيل مىشوند.
◾️ و اين دل مرده و اين قلب گنديده، در راه گلويشان،
در راه نفس كشيدنشان مىنشيند
و عرصه را برايشان تنگ مىكند و انتقام مىگيرد.
◽️ آخر مگر نه اينكه انسان از خودش عبور مىكند
تا به دنياى بيرون مىرسد،
پس چه شد كه اين منزل اول مجهول مانده
و يا در نهايت به تحليل علمى
دستگاه هاضمه و قلب و مغز اكتفا شده
و از مقايسهها و تكبيرها بركنار مانده است.
◾️ اين فرار از خويشتن و اين فرار از خلوت و از سكوت
و از مرور بر خويش،
به خاطر انگيزههايى است كه اگر تحليل شوند،
مىتوانند ما را از اين فرار و دل مردگى و گم شدگى نجات بدهند.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط صفحه ۱۷
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
شجاعت در راه حق2.mp3
2.41M
🎙شجاعت در راه حق ...
#پادکست_صوتی
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰از گردن خودت برای دیگران پل نساز
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 از گردن خودت براى ديگران پل نساز
🔷🔹 مادامى كه عمل تو در اعماق ريشه ندوانده باشد
و از شناخت و احساس تو مايه نداشته باشد،
اين عمل به درد ديگران مىخورد
و حتى بهشت هم مىسازد،
ولى نه براى تو كه خودت را به جهنم انداختهاى
و با چشم كور راه افتادهاى.
🔹 اين بزرگترين جنايت است
كه يك دسته بشناسند و بسنجند و تصميم بگيرند
و من اجرا كنم،
مگر مغز من در سر ديگران است
كه براى من تصميم مىگيرند؟
🔹اين گونه حركت گرچه سريعتر و راحتتر است
ولى انسانى نيست و ادامهاى نخواهد داشت.
🔹 بريدگى ميان انسان و عمل
از همين مسخ مايه مىگيرد و
به بيگانگى از خويش و به دلمردگى منتهى مىشود.
🔹 تو اگر مىخواهى با عمل خوبت به خوبى برسى
و بهرهبردارى و رفعتى بگيرى و بالاتر بروى،
وسعتى بيابى و ظرفيتى به دست بياورى
ناچارى كه از اينجا شروع كنى.
ناچارى كه پيش از عمل،
خلوت و نظارت و شناخت و هدف و طرح و نقشهاى داشته باشى،
وگرنه آبى هستى كه به آسياب ديگران مىريزى.
🔹 و اين دستور است كه
«لاتَجْعَلْ رَقْبَتَکَ جِسْرَآ لِلنَّاس ».
از گردن خودت
براى ديگران پل نساز كه آنها برسند و تو بمانى.
🔹 آنها كه مىخواهند از تو گوش درست كنند و چشمت رابگيرند و مغزت را بخورند، هر كه باشند جنايتكارند.
آنچه كه استبداد را شكل مىدهد،
همين پوك شدن آدمها و از دست رفتن بينات و كتاب و ميزان است.
🔹 سردسته تمام اساسهاى
استضعاف و استبداد و استثمار و استعمار و...
سردسته تمامى اينها
همان پوك كردن و استخفاف است؛
«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ ».
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط، صفحه 21
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
تا وقتی دنیا برایت بزرگ است ....mp3
4.14M
🎙تا وقتی دنیا برایت بزرگ است ...
#پادکست_صوتی
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 محاسبه و حضور
🔷🔹 لج بازى با آنهايى كه از آن طرف بام افتادهاند
و يك عمر نقشه كشيدهاند
و يك لحظه كار نكردهاند،
آدم را به اقدام بدون برنامه مىكشاند.
و از اين طرف بام پايين مىاندازد.
🔹 تو كه عكس العمل حركت اينهايى،
ناچار فدايى و قربانى مىشوى.
🔹 تو بخاطر باطل ديگران نمىتوانى
از حق خودت چشم بپوشى.
🔹 تو كه به يك ليوان خالى
سالها فكر مىكنى.
🔹 چگونه مىتوانى، خودت را بىحساب
به آب بزنى و با هستى خودت قمار كنى.
🔹 عمق مسأله اين است
كه ما خودمان را جزء موجودى حساب نمىكنيم
و به اندازهى يك تكه پارچه
و يك قطعه گوشت هم براى خودمان،
طرحى و نقشهاى نمىريزيم،
🔹 ولى آنها كه مىخواهند عنتر دست لوطىها نشوند،
براى خودشان جايى باز مىكنند.
اينها كه مىخواهند رويش داشته باشند
و بر ساقهى خود بايستند،
مجبورند كه ريشه بدوانند
و از اعماق سر بر آورند
و اين عمق خلوت و ارزيابى
و اين حضور و محاسبه،
اولين گام آنهايى است
كه مىخواهند در سرزمين عمر خود،
چيزى بسازند و بنايى را بالا ببرند.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط، صفحه ۲۵
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri