🌿 تسویف و تأخیر
استاد علی صفایی حائری
قيس بن مسهر و عبدالله بن يقطر...از رسولان امام براى مسلم هستند كه در قادسيه به وسيله حصين بن نمير دستگير مىشوند و به كوفه روانه مىشوند و براى لعن بر حسين عليه السلام بر منبر فرستاده مىشوند و مردم را به يارى حسين و جدايى از حرامزادهاى مثل ابن زياد مىخوانند و از بالاى قصر پرتاب مىشوند و سر از بدن شكستهشان جدا مىشود.
طرماح بن عدى هم از طايفه طى است كه از كوفه بيرون آمده و آن لشكر عظيم نخيله را ديده و هنگامى كه به حسين مى رسد، به جاى نصرت به نصيحت مى پردازد و از حسين عليه السلام مى خواهد كه به كوههاى طى روى بياورد و تا بيست هزار شمشيرزن را در ركاب خود ببيند كه تا جان در بدن دارند از او دفاع مى كنند.
حضرت مى فرمايد كه من با حرّ عهدى دارم و نمى پذيرد و طرماح به خاطر رساندن آذوقه عيال، از حسين عليه السلام جدا مى شود تا خود براى نصرت او بازگردد و حسين عليه السلام مى فرمايد: شتاب كن، چون ممكن است كه ما را نبينى و او مى رود و هنگامى كه باز مىگردد، ديگر در نينوا لالهاى نيست و آتشها خاكستر شدهاند.
اين تسويف و تأخيرها به خاطر هر عذر و بهانه اى كه باشد، از ترجيح آن بهانه حكايت دارد.
چرا ما تكليفها را به عقب مىاندازيم؟
آيا امكان بيشتر و يا قدرت زيادتر و يا رفع موانع و يا رفعت همتى را انتظار داريم؟
مادامى كه حسين، به تبليغ و دگرگون كردن تلقى مردم از خويش و از حكومت محتاج است، مادام كه او به مهره هاى كارساز و جايگزين آنها از مهرههاى موجود نياز دارد، چگونه تأخير مىكنيم و براى تأمين چند ماه آذوقه مىرويم و فرصتها را از دست مىدهيم در حالىكه زمان تنگ و هدف دور و موانع بسيار و راهزنها در كمين هستند.
ما براى فرار از تكاليف، تكاليف را سنگين مىشماريم و توان خود را نفى مىكنيم تا عذر تأخير و تسويف را فراهم كنيم.
ما مىگوييم:
«لَو استَطَعنا لَخَرَجنا مَعَكم يُهلِكون انفُسَهُم».(توبه:۴۲)
و خدا مى گويد:
«لَو ارادوا الخُروج لا عدوا له عدةً».(توبه:۴۶)
ما مىگوييم: اگر مىتوانستيم مىآمديم و خدا مىفرمايد: اگر مىخواستند آماده مىشدند.
آنچه خدا مىخواهد شتاب و سبقت است كه:
«سارعوا الى مَغفِرة مِن رَبِّكم»،(آل عمران: ۱۳۳)
و «اغتَنمواالفرص» و «اغتنموا المهل».( نهجالبلاغه، خطبه۷۶)
و آنچه شيطان مى خواهد وعده و وعيد و تسويف و تأخير است كه:
«يعدهم و يمنيهم و مايعدهم الشيطان الا غروراً».(نساء:۱۲۰)
✅ ما اگر مى خواهيم كه حسرت نصرت معصوم و حسرت غنيمت همراهى او را نداشته باشيم و همچون طرماح به جاى خالى نرسيم، بايد تمرين كنيم و هيچ تكليفى را به خاطر بهانهاى به عقب نيندازيم و الان مىروم و رفتم را با عمل جايگزين كنيم كه تا به خود بجنبيم، ديگران رفتهاند و كارها را بردهاند و ما را با لهو و لعبها گذاشتهاند.
📚 وارثان عاشورا، ص۲۷۶
🌿 @einsad
🔶استاد علی صفایی حائری:
كسانىكه فرهنگ دينى را، انحراف اصلى از فرهنگ عقلى يونان قديم و غرب معاصر مىدانند و تنها راه را در گرايش به اين سمت و سو مىشناسند حق دارند كه همچون بامدادان، ناصر خسرو را به خاطر گرايش به معصوم،به جدايى از عقل متهم كنند و او را از روشنفكرى هم خلع يد كنند، چون روشنفكرى را در پاى بندى به عقل و بينش عقلى مىدانند، اما براى كسانى كه غريزه و تجربه و علم و عقل و عرفان را براى تمامى نيازها و روابط پيچيده و مستمر انسان كافى نمىدانند و به وحى و رسالت و ولايت و خلافت روى مىآورند، نياز به حجت و اضطرار به حجت مطرح است حتى اگر غرب هيچ كم و كسرى نداشته باشد و به قدرت و صنعت و ثروت هم رسيده باشد و حتى اگر ما هم هيچ، ثبات و قدرتى نيافته باشيم و در طرح مكرها و كيدها و حيلههاى آنها دست و پا بزنيم. چون قدرت و صنعت و ثروتى كه با اندازهها و ارزشها و برنامههاى انسان هماهنگ نباشد، همچون شتاب و سرعتى است كه در برخورد با بنبستها و انحراف راهها به شتاب و سرعت مفلوك و درد آلود مىرسد.
📚 وارثان عاشورا، صفحه 29
🌿 @einsad
☑️ آنجا که تا هدف فاصله داری، باز هم حق تسلیم و خودباختگی نداری...
🔶استاد علی صفایی حائری
🌿 @einsad
✅خيلىها براى حسين، جان دادند. امّا...
🔶استاد علی صفایی حائری:
بارها گفتهام، خيلىها براى حسين، جان دادند. امّا آنها كه پيشاپيش حسين با سر رفتند، همانها بودند كه عاشورا، شاهد صادق شهادت سبزشان بود. خيلىها على را يارى كردند و با عشق او، آتش را بر خويش گلستان كردند؛ امّا آنها كه در زمان مناسب سر تراشيدند و بر در خانهى او نشستند، اندك بودند. و خيلىها سعى و سرعت را داشتهاند، اما از حدود تجاوز كردهاند و به تعبير امامصادق(ع)،باطل را، با باطل كوبيدهاند. سعى و سرعت و اعتدال را با هم داشته باش و متوجّه باش كه اعتدال، احتياج به احاطه و ميزان دارد. آنها كه مستند عمل مىكنند، اما بر تمام ادّله احاطه ندارند، گمراه مىشوند. و آنها كه احاطه دارند و با استحسان و خوشآيندها راه مىروند، گمراهترند؛ كه با آگاهى،به ضلالت رسيدهاند و با توجّه، كورى را خريدهاند.
📚 نامه های بلوغ، صفحه 58
🌿 @einsad