9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅👈برای چه هستم؟!
🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅👈 چه چیزی محرک شما برای حرکت است؟
🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
🔰شرط وصول به رحمت الهی
گاهى پدرم به من مىگفت: برو خانۀ عمهات و بگو فلانى بيايد. من كه با پسر عمهام قهر بودم و برايم سخت بود كه به خانهشان بروم، مىرفتم و يواش، به طورى كه نشنوند و جواب ندهند، در مىزدم، بعد برمىگشتم و مىگفتم نيستند. كار را مىكردم، ولى نه به خوبى. كار خوب را، خوب انجام نمىدادم.
در اين سير قرآنى، خداوند مىفرمايد: رحمت او به محسنين نزديك و قريب است نه واصل. از وصال رحمت گفتگو نمىكند، كه از قرب رحمت مىگويد و اين به اين معناست كه حتى با رحمت واسعۀ حق، با رحمتى كه به ما نزديك است - مايى كه در حد احسان و بالاتر از تقوا ايستادهايم - مىتوانيم محروم بمانيم.
با توجه به اين نكته، خواه ناخواه حالتى از خوف و رجاء در آدمى شكل مىگيرد؛ خوفِ دورى و ابتعاد از رحمت حق، خوف از اينكه از هيچ گناهى دور نيست و لو در فرض اطاعت و احسان و رجاء به رحمت حق و اميد مزد و پاداش و لو در فرض تفريط و عصيان.
با اين توضيح، انسان نه به اعمال خود مىتواند اميدوار باشد و نه به اعمال خود، چرا كه رحمت حق به محسن نزديك است. محسن تا به اينجا روييده و حركت كرده و گام برداشته، امّا با اين حال، رحمت حق به او نزديك شده، نه واصل.
پس چه اميدى براى ما باقى مىماند؟ براى مايى كه هيچ فاصلهاى از اينكه با دستهاى خود على (ع) را تكه تكه كنيم، نداريم. اينها را شوخى نگيريم! كه هنوز گرو نرفتهايم و گير نكردهايم.
منى كه پنجاه سال دويدهام و پنجاه نفر را براى خود جمع كردهام، به آنها علاقمند شدهام و آنها را براى خودم مىخواهم، اگر ببينم تو آمدهاى تا آنها را كيش بدهى، نمىگذارم و به هر عنوانى ذليلت مىكنم؛ كه آدمى وقتى گرو برود، چهها كه نمىكند!
📚اخبات، صفحه 13
🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
✅👈 از هيچ گناهى دور نيستيم.
🔷 حالى كه بر من گذشت اين بود كه انسان از هيچ يك از ذنوب و سيئات و گرفتارىها دور نيست؛ گرفتارىهايى كه اساساً از شك و شرك و نفاق شروع مىشود و تا كفر و انواع ديگر فجور و گرفتارىهايى كه به قلب ما، به خيال ما، به وهم ما و به تفكرات و تأملات ما و به ساير اعضاء و جوارح ما؛ در بطن و فرج و سمع و بصر و دست و پا و ... برمىگردد.
🔷 آدمى با هيچ يك از اينها فاصلهاى ندارد. اگر روزى به ما بگويند آيا حاضرى نبىّاى از انبياء الهى و ولىّاى از اولياى الهى را بكشى؟ جواب ما منفى است و حتى از اين سؤال، وحشت هم مىكنيم.
🔷 اگر بگويند آيا حاضرى با مَحرم خودت در كنار كعبه زنا كنى؟ آيا حاضرى حلقوم على اصغر ابا عبداللَّه الحسين علیه السلام را بِبُرى؟ آيا مىتوانى حسين فاطمه سلام الله علیها را تكّه تكّه كنى و فرق على علیه السلام را بشكافى؟
🔷 مىگوييم خير! تمام جوابها منفى است و خودمان را از اين اعمال بسيار دور مىبينيم. احساس مىكنيم كه اين گناهان، گناهان ما نيست و بين ما و آنها، حائلها و واسطههاى زيادى وجود دارد.
🔷 اعتقادم اين است كه ما هنوز در فضاى اين گناهان قرار نگرفتهايم. هنوز مجبور نشدهايم كه به خاطر محبوبهامان دست به هركارى بزنيم، در حالى كه همه فرعونيم، فقط مصرهاى ما كوچك و بزرگ مىشود. من در محدوده خانهام، مادر و پدرم، فرزند و عيالم، فرعونى هستم و «أَنَا رَبُّكُمُ الاعْلى»
را در آن حد دارم و در اين زمينه قدم برمىدارم.
🔷 گاهى كه با چند نفر همراه مىشوم و در ماشينى مىنشينيم، تفرعن مىكنم و زير بار نمىروم و جبروت و كبريا و خودخواهىهايم در آن مرحله، ظهور و بروز مىكند. و گاهى هم اين اتفاقات و اين حالتها در محيط كارم متجلّى مىشود.
🔷 جريانى بود كه براى خود من تذكّر زيادى داشت. بقّالى بود كه گاهى از او شير مىخريدم. من دو شيشه شير مىخواستم، اما او مىگفت بايد يك ظرف ماست هم ببرى، در حالى كه مىديدم بعضى مىآمدند و بدون اينكه او به آنها چيزى بگويد، ده تا ده تا شير مىبردند. با خنده گفتم پس يك شيشه شير بيشتر نمىخواهم. او هم گفت: نه آقا! همين كه گفتم!
🔷 وقتى به انسان اختيار چهار تا شير، چهار تا آفتابه، چهار تا آدم، چهار تا لباس و ... را مىدهند، او مقرراتى را به دلخواه و از پيش خود مىآورد، در حالى كه خداوند حكمى را براى آن قرار نداده است، بلكه حكم را خودِ من تشريع مىكنم.
🔷 كاش اين مجعولات و اين منزّلات، لااقل مساوى و براى همه بود، اما اين طور نيست بلكه حدود و ثغور آن را، تفرعن من، ضعفها و قدرتهاى من، اينكه به چه كسى بستگى دارم و در گرو چه كسى هستم، اندازه مىگيرد.
🔷 ما بايد اين حالت را براى خود تصوّر كنيم كه ممكن است در همين مجلس، شرايط طورى شود كه تصميم بگيريم ولىّ خدا را تكّه تكّه كنيم. واقعيت امر اين است كه شايد بُغضها آن چنان بالا رود، حسادتها آن چنان تحريك شود كه به خاطر اينكه كم نياوريم، به خاطر اينكه افت نكنيم، به خاطر اينكه ذليل نشويم، همه عزيزان حق را ذليل مىكنيم تا آنچه را كه به آن وابستهايم از بين نرود؛ مثل همان حرفى كه هارون الرشيد به پسرش گفت.
🔷 در تاريخ آمده است وقتى به هارون گفتند كه اينها پسر عموهاى تو هستند، بستگان تو هستند، پس چطور آنها را تكّه تكّه مىكنى؟! او به پسرش گفت: تويى كه فرزندم هستى و از چشمم عزيزتر، اگر روزى ببينم در آنچه من دارم طمع كردهاى، چشمهاى تو را هم در خواهم آورد.
📚 اخبات، ص ۸
🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
✅👈 حکیم کیست؟
🔷 حكمت در برابر جهل است و جهالت. و حكيم كسى است كه خودش را بشناسد كه حضرت علی علیه السلام می فرماید:«كَفَى بِالْمَرءِ جَهْلًا انْ لا يَعْرِفَ قَدْرَهُ».
🔷 كسى كه اندازههاى وجودى خودش را، استمرارش را و روابطش را نشناخت، هر كس كه باشد حكيم نيست، سرشار از هزار فلسفه و تاريخ فلسفه هم باشد.
📚 روزهای فاطمه، ص ۴۳
🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
🔰درجه وجودی من
✴️❇️ تأثیرپذیری و رنج و شادی تو،نشان دهنده ی قدر و درجه ی وجودی توست و باید محاکمه شود که چرا این طبیعت را نگه داشته ام،
✴️❇️ که از فلان حرف، فلان عمل و فلان برخورد، خوشحال و یا ناراحت بشوم.
✴️❇️ من می توانم با دگرگون کردن توقع ها، تحمل هایم را زیاد کنم.
📚 نامه های بلوغ ص ۳۰
🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
#حقیقت دنیا
✴️✅ ما از هنگامى كه به دنيا آمده ايم، پستانك به دهانمان گذاشته اند و لالايى در گوشمان خوانده اند و ما هم خيال كرده ايم كه دنيا خوابگاه است و آخور است و عشرتكده.
✴️✅ بر اساس همين عادت قضاوت مى كنيم كه عجب خوابگاه بدى و عجب رستوران درهمى و عجب عشرتكده ى ماتم زده اى.
✴️✅ ما با شناخت استعدادهاى عظيم خود مى يابيم كه كار ما حركت است و در نتيجه هستى راه است. «فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ»، و دنيا كلاس زندگى است. «عَلَّمَ الْانْسانََ»، و زندگى كوره است. «دارٌ بِالِبَلاءِ مَحْفوُفةٌ»،
✴️✅ و اين است كه دنيا را به غم بسته اند. و در اين كلاس هزارها زبان و هزارها پيام گذاشته اند تا هزار هزار گوش خود را باز كنيم و درسهايى بگيريم.
✴️✅ و از هر آيه اى و از هر واقعيتى به هزار رمز، به هزار نكته، به هزار اشاره راه ببريم، كه هزار نكته ى باريكتر ز مو اينجاست.
📙📕 مسئولیت و سازندگی، ص 261
🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
🔴🔵 چند بچه کافیست❓❓❓
✴️✅ آن روزها همه جا پر بود از تبلیغات «فرزند کمتر زندگی بهتر». از رادیو و تلویزیون گرفته تا تابلو های که در خیابانها و بیمارستان ها؛ خود نمایی می کرد.
✴️✅همه و همه در حال ترویج همین فرهنگ بودند. مدت ها با خودم فکر می کردم که آیا زیر بنای این حرف درست است یا نه؟
✴️✅ حاج آقا صفایی در حالی پسرش هادی را بغل گرفته بودند وارد شده و پس از احوالپرسی؛ به بازی با او پرداختند.
✴️✅در همین حال از شیخ پرسیدم: ببخشید حاج آقا بالاخره فرزند کمتر زندگی بهتر، یا فرزند بیشتر زندگی بهتر؟!
✴️ حاج شیخ گفت: اگه بتونی از پس تربیتشون بر بیای ده تاش هم کمه، اما اگه نتونی، یکیش هم زیاده.
📕📙📙 رد پای نور ص ۱۷
🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
💠 شايد تو هنوز از فاطمه (اين كوثر رسول و همراه على و مادر مجتبى و حسين و زينب) چيزى ندانى و شايد مثل آن بىخبر، كه گفته بود فاطمهالگوى ما نيست، الگوى ما اوشين است!
💠 راستى، اينها را كه لمس كردهاى و شناختهاى، بزرگ بدانى و استقامت و پيشرفت و يا علم و هنر زنهاى شناخته شده، الگوى تو باشد.
💠 ولى همينقدر بدان، كه اگر اين زنهاى بزرگ كار و تلاش و علم و هنر، توانستند كه از محدودهى خانه و پدر و مادر و هموطن خود بيرون بيايند؛ و اگر توانستند كه بهخاطر ديگران، از سينه و صورت و جان خود بگذرند؛ و اگر توانستند، نه بهخاطر آزادى و عدالت و رفاه و تكامل و...كه بهخاطر رشد انسان كارى بكنند، تازه مىتوانند فاطمه را الگو بگيرند و در اين كاروان، مىتوانند همراه او باشند.
💠 حكومت ابوبكر و عمر، حكومتى است كه از تمامى حكومتهاى امروز دنيا، عادلتر و انسانىتر است. اينها كسانى بودند كه عدالت را بر خودشان هم جارى كردند و به كاخها و برخوردارىها روى نياوردند.
💠 ولى فاطمه به حكومتى دلبسته، كه نه تنها پرستار، كه آموزگار باشد؛ و آن هم نه آموزگار علم و سواد و دانش و صنعت؛ كه آموزگار تمامى دنياها و تمامى عوالمى كه انسانِ بزرگ در پيش دارد و با اين نگاه، فاطمه بر ابوبكر و عمر مىشورد و آنها را كنار مىگذارد و در كنار على جان مىدهد و آنگونه وصيت مىكند تا امروز علامت راه و آموزگار اين چنين جهاد و مبارزهاى باشد.
💠 فاطمه، الگوى كسانى است كه بيشتر از خودشان هستند و بيشتر از رفاه و عدالت و تكامل را مىخواهند؛ كه انسان، با رسيدن به تكامل و شكوفايى استعدادهايش، جهتى عالىتر مىخواهد تا رشد داشته باشد؛ وگرنه خسر و خسارت، او را مىربايد.
📚 نامههاى بلوغ، ص ۱۳۴
🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
🔷 حضرت علی علیه السلام میفرمایند:«عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أعيُنِهِم»؛ عظمت خالق در درون متقین کاری میکند که هر چه غیر او به چشمشان نمیآید.
🔷 چشم راه ورود به دل است. وقتی چیزی در چشم تو بزرگ بیاید به دلت راه پیدا میکند؛ اما وقتی چیزی به چشمت حقیر بیاید، راهی به دل پیدا نمیکند.
🔷 در دلی که خالق آن را پر کند، جا برای هیچ مخلوق دیگری باقی نمیماند.
📚 آسمان لاجوردی، ص ۱۵۶
🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
💠 دزد و راهزن دوروبر قافله پِهن آفتابی نمیشود. کاروانی که بار طلا و جواهر دارد، مورد سوء قصد طرّاران قرار میگیرد.
💠 همین که میبینی راهزنها، برای غارت یک قافله بسیج شدهاند، یعنی آن کاروان توشه ارزشمندی دارد.
💠 خدا همین را میگوید:«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقُوا إِذا مَسَّهُمْ طَائِفُ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ». با هجوم شياطين، مؤمنین متذکّر و بیدار میشوند. به بصیرت میرسند.
💠 هرجا دیدی شیطان دور کاری را گرفته یک معنا بیشتر ندارد: آن کار خیلی ارزشمند است؛ وگرنه شیطان بیکار نیست وقت خودش را صرف کارهای بیارزش کند.
📚 آسمان لاجوردی، ص ۲۷۷
🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
💠 برای شناخت خودت، نیاز به سکوت داری. باید با خودت خلوت کنی تا بتوانی بیندیشی.
💠 یک متر بردار و روی قد و قامتت بگذار. از چه چیزهایی خوشحال میشوم و چرا؟
💠 یعنی من این قدر حقیر آفریده شدهام یا خودم را تا به این حد تحقیر کردهام؟ اندازه من این است یا خودم کردم که لعنت بر خودم باد؟! خاک بر سرم کنند اگر اینم.
هر وقت در آینه نگاهم به خودم میافتد، میگویم: این تویی، خیرِ سرت قرار بود آنچنان رشد کنی که با هیچ طوفانی نلرزی. میبینی قدم از قدم برنداشتهای!
📚 آسمان لاجوردی، ص ۱٠۹
🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)