eitaa logo
استاد علی صفایی(عین صاد)
455 دنبال‌کننده
372 عکس
96 ویدیو
2 فایل
سلام استاد علی صفایی معروف به عین صاد از جمله شخصیت های فوق العاده ای است که ناشناخته مانده است. راه اندازی این کانال برای آشنایی با کلام و سیره و شخصیت ایشان است. لطفا برای معرفی ایشان کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید. آیدی مدیر @mahsolatsafa
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰شرط وصول به رحمت الهی گاهى پدرم به من مى‌گفت: برو خانۀ عمه‌ات و بگو فلانى بيايد. من كه با پسر عمه‌ام قهر بودم و برايم سخت بود كه به خانه‌شان بروم، مى‌رفتم و يواش، به طورى كه نشنوند و جواب ندهند، در مى‌زدم، بعد برمى‌گشتم و مى‌گفتم نيستند. كار را مى‌كردم، ولى نه به خوبى. كار خوب را، خوب انجام نمى‌دادم. در اين سير قرآنى، خداوند مى‌فرمايد: رحمت او به محسنين نزديك و قريب است نه واصل. از وصال رحمت گفتگو نمى‌كند، كه از قرب رحمت مى‌گويد و اين به اين معناست كه حتى با رحمت واسعۀ حق، با رحمتى كه به ما نزديك است - مايى كه در حد احسان و بالاتر از تقوا ايستاده‌ايم - مى‌توانيم محروم بمانيم. با توجه به اين نكته، خواه ناخواه حالتى از خوف و رجاء در آدمى شكل مى‌گيرد؛ خوفِ دورى و ابتعاد از رحمت حق، خوف از اينكه از هيچ گناهى دور نيست و لو در فرض اطاعت و احسان و رجاء به رحمت حق و اميد مزد و پاداش و لو در فرض تفريط و عصيان. با اين توضيح، انسان نه به اعمال خود مى‌تواند اميدوار باشد و نه به اعمال خود، چرا كه رحمت حق به محسن نزديك است. محسن تا به اينجا روييده و حركت كرده و گام برداشته، امّا با اين حال، رحمت حق به او نزديك شده، نه واصل. پس چه اميدى براى ما باقى مى‌ماند؟ براى مايى كه هيچ فاصله‌اى از اينكه با دست‌هاى خود على (ع) را تكه تكه كنيم، نداريم. اينها را شوخى نگيريم! كه هنوز گرو نرفته‌ايم و گير نكرده‌ايم. منى كه پنجاه سال دويده‌ام و پنجاه نفر را براى خود جمع كرده‌ام، به آنها علاقمند شده‌ام و آنها را براى خودم مى‌خواهم، اگر ببينم تو آمده‌اى تا آنها را كيش بدهى، نمى‌گذارم و به هر عنوانى ذليلت مى‌كنم؛ كه آدمى وقتى گرو برود، چه‌ها كه نمى‌كند! 📚اخبات، صفحه 13 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
✅👈 از هيچ گناهى دور نيستيم‏. 🔷 حالى كه بر من گذشت اين بود كه انسان از هيچ يك از ذنوب و سيئات و گرفتارى‏ها دور نيست؛ گرفتارى‏هايى كه اساساً از شك و شرك و نفاق شروع مى‏شود و تا كفر و انواع ديگر فجور و گرفتارى‏هايى كه به قلب ما، به خيال ما، به وهم ما و به تفكرات و تأملات ما و به ساير اعضاء و جوارح ما؛ در بطن و فرج و سمع و بصر و دست و پا و ... برمى‏گردد. 🔷 آدمى با هيچ يك از اينها فاصله‏اى ندارد. اگر روزى به ما بگويند آيا حاضرى نبى‏ّاى از انبياء الهى و ولى‏ّاى از اولياى الهى را بكشى؟ جواب ما منفى است و حتى از اين سؤال، وحشت هم مى‏كنيم. 🔷 اگر بگويند آيا حاضرى با مَحرم خودت در كنار كعبه زنا كنى؟ آيا حاضرى حلقوم على اصغر ابا عبداللَّه الحسين علیه السلام را بِبُرى؟ آيا مى‏توانى حسين فاطمه سلام الله علیها را تكّه تكّه كنى و فرق على علیه السلام را بشكافى؟ 🔷 مى‏گوييم خير! تمام جواب‏ها منفى است و خودمان را از اين اعمال بسيار دور مى‏بينيم. احساس مى‏كنيم كه اين گناهان، گناهان ما نيست و بين ما و آنها، حائل‏ها و واسطه‏هاى زيادى وجود دارد. 🔷 اعتقادم اين است كه ما هنوز در فضاى اين گناهان قرار نگرفته‏ايم. هنوز مجبور نشده‏ايم كه به خاطر محبوب‏هامان دست به هركارى بزنيم، در حالى كه همه فرعونيم، فقط مصرهاى ما كوچك و بزرگ مى‏شود. من در محدوده خانه‏ام، مادر و پدرم، فرزند و عيالم، فرعونى هستم و «أَنَا رَبُّكُمُ الاعْلى‏» را در آن حد دارم و در اين زمينه قدم برمى‏دارم. 🔷 گاهى كه با چند نفر همراه مى‏شوم و در ماشينى مى‏نشينيم، تفرعن مى‏كنم و زير بار نمى‏روم و جبروت و كبريا و خودخواهى‏هايم در آن مرحله، ظهور و بروز مى‏كند. و گاهى هم اين اتفاقات و اين حالت‏ها در محيط كارم متجلّى مى‏شود. 🔷 جريانى بود كه براى خود من تذكّر زيادى داشت. بقّالى بود كه گاهى از او شير مى‏خريدم. من دو شيشه شير مى‏خواستم، اما او مى‏گفت بايد يك ظرف ماست هم ببرى، در حالى كه مى‏ديدم بعضى مى‏آمدند و بدون اينكه او به آنها چيزى بگويد، ده تا ده تا شير مى‏بردند. با خنده گفتم پس يك شيشه شير بيشتر نمى‏خواهم. او هم گفت: نه آقا! همين كه گفتم! 🔷 وقتى به انسان اختيار چهار تا شير، چهار تا آفتابه، چهار تا آدم، چهار تا لباس و ... را مى‏دهند، او مقرراتى را به دلخواه و از پيش خود مى‏آورد، در حالى كه خداوند حكمى را براى آن قرار نداده است، بلكه حكم را خودِ من تشريع مى‏كنم. 🔷 كاش اين مجعولات و اين منزّلات، لااقل مساوى و براى همه بود، اما اين طور نيست بلكه حدود و ثغور آن را، تفرعن من، ضعف‏ها و قدرت‏هاى من، اينكه به چه كسى بستگى دارم و در گرو چه كسى هستم، اندازه مى‏گيرد. 🔷 ما بايد اين حالت را براى خود تصوّر كنيم كه ممكن است در همين مجلس، شرايط طورى شود كه تصميم بگيريم ولىّ خدا را تكّه تكّه كنيم. واقعيت امر اين است كه شايد بُغض‏ها آن چنان بالا رود، حسادت‏ها آن چنان تحريك شود كه به خاطر اينكه كم نياوريم، به خاطر اينكه افت نكنيم، به خاطر اينكه ذليل نشويم، همه عزيزان حق را ذليل مى‏كنيم تا آنچه را كه به آن وابسته‏ايم از بين نرود؛ مثل همان حرفى كه هارون الرشيد به پسرش گفت. 🔷 در تاريخ آمده است وقتى به هارون گفتند كه اينها پسر عموهاى تو هستند، بستگان تو هستند، پس چطور آنها را تكّه تكّه مى‏كنى؟! او به پسرش گفت: تويى كه فرزندم هستى و از چشمم عزيزتر، اگر روزى ببينم در آنچه من دارم طمع كرده‏اى، چشم‏هاى تو را هم در خواهم آورد. 📚 اخبات، ص ۸ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
✅👈 حکیم کیست؟ 🔷 حكمت‏ در برابر جهل است و جهالت. و حكيم‏ كسى است كه خودش را بشناسد كه حضرت علی علیه السلام می فرماید:«كَفَى‏ بِالْمَرءِ جَهْلًا انْ لا يَعْرِفَ قَدْرَهُ». 🔷 كسى كه اندازه‏هاى وجودى خودش را، استمرارش را و روابطش را نشناخت، هر كس كه باشد حكيم نيست، سرشار از هزار فلسفه و تاريخ فلسفه هم باشد. 📚 روزهای فاطمه، ص ۴۳ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
🔰درجه وجودی من ✴️❇️ تأثیرپذیری و رنج و شادی تو،نشان دهنده ی قدر و درجه ی وجودی توست و باید محاکمه شود که چرا این طبیعت را نگه داشته ام، ✴️❇️ که از فلان حرف، فلان عمل و فلان برخورد، خوشحال و یا ناراحت بشوم. ✴️❇️ من می توانم با دگرگون کردن توقع ها، تحمل هایم را زیاد کنم. 📚 نامه های بلوغ ص ۳۰ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
دنیا ✴️✅ ما از هنگامى كه به دنيا آمده ايم، پستانك به دهانمان گذاشته اند و لالايى در گوشمان خوانده اند و ما هم خيال كرده ايم كه دنيا خوابگاه است و آخور است و عشرتكده. ✴️✅ بر اساس همين عادت قضاوت مى كنيم كه عجب خوابگاه بدى و عجب رستوران درهمى و عجب عشرتكده ى ماتم زده اى. ✴️✅ ما با شناخت استعدادهاى عظيم خود مى يابيم كه كار ما حركت است و در نتيجه هستى راه است. «فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ»، و دنيا كلاس زندگى است. «عَلَّمَ الْانْسانََ»، و زندگى كوره است. «دارٌ بِالِبَلاءِ مَحْفوُفةٌ»، ✴️✅ و اين است كه دنيا را به غم بسته اند. و در اين كلاس هزارها زبان و هزارها پيام گذاشته اند تا هزار هزار گوش خود را باز كنيم و درسهايى بگيريم. ✴️✅ و از هر آيه اى و از هر واقعيتى به هزار رمز، به هزار نكته، به هزار اشاره راه ببريم، كه هزار نكته ى باريكتر ز مو اينجاست. 📙📕 مسئولیت و سازندگی، ص 261 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
🔴🔵 چند بچه کافیست❓❓❓ ✴️✅ آن روزها همه جا پر بود از تبلیغات «فرزند کمتر زندگی بهتر». از رادیو و تلویزیون گرفته تا تابلو های که در خیابانها و بیمارستان ها؛ خود نمایی می کرد. ✴️✅همه و همه در حال ترویج همین فرهنگ بودند. مدت ها با خودم فکر می کردم که آیا زیر بنای این حرف درست است یا نه؟ ✴️✅ حاج آقا صفایی در حالی پسرش هادی را بغل گرفته بودند وارد شده و پس از احوالپرسی؛ به بازی با او پرداختند. ✴️✅در همین حال از شیخ پرسیدم: ببخشید حاج آقا بالاخره فرزند کمتر زندگی بهتر، یا فرزند بیشتر زندگی بهتر؟! ✴️ حاج شیخ گفت: اگه بتونی از پس تربیتشون بر بیای ده تاش هم کمه، اما اگه نتونی، یکیش هم زیاده. 📕📙📙 رد پای نور ص ۱۷ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
💠 شايد تو هنوز از فاطمه (اين كوثر رسول و همراه على و مادر مجتبى و حسين و زينب) چيزى ندانى و شايد مثل آن بى‏خبر، كه‏ گفته بود فاطمه‏الگوى ما نيست، الگوى ما اوشين است! 💠 راستى، اينها را كه لمس كرده‏اى و شناخته‏اى، بزرگ بدانى و استقامت و پيشرفت و يا علم و هنر زن‏هاى شناخته شده، الگوى تو باشد. 💠 ولى همين‏قدر بدان، كه اگر اين زن‏هاى بزرگ كار و تلاش و علم و هنر، توانستند كه از محدوده‏ى خانه و پدر و مادر و هم‏وطن خود بيرون بيايند؛ و اگر توانستند كه به‏خاطر ديگران، از سينه و صورت و جان خود بگذرند؛ و اگر توانستند، نه به‏خاطر آزادى و عدالت و رفاه و تكامل و...كه به‏خاطر رشد انسان كارى بكنند، تازه مى‏توانند فاطمه را الگو بگيرند و در اين كاروان، مى‏توانند همراه او باشند. 💠 حكومت ابوبكر و عمر، حكومتى است كه از تمامى حكومت‏هاى امروز دنيا، عادل‏تر و انسانى‏تر است. اينها كسانى بودند كه عدالت را بر خودشان هم جارى كردند و به كاخ‏ها و برخوردارى‏ها روى نياوردند. 💠 ولى فاطمه به حكومتى دل‏بسته، كه نه تنها پرستار، كه آموزگار باشد؛ و آن‏ هم نه آموزگار علم و سواد و دانش و صنعت؛ كه آموزگار تمامى دنياها و تمامى عوالمى كه انسانِ بزرگ در پيش دارد و با اين نگاه، فاطمه بر ابوبكر و عمر مى‏شورد و آنها را كنار مى‏گذارد و در كنار على جان مى‏دهد و آنگونه وصيت مى‏كند تا امروز علامت راه و آموزگار اين چنين جهاد و مبارزه‏اى باشد. 💠 فاطمه، الگوى كسانى است كه بيش‏تر از خودشان هستند و بيش‏تر از رفاه و عدالت و تكامل را مى‏خواهند؛ كه انسان، با رسيدن به تكامل و شكوفايى استعدادهايش، جهتى عالى‏تر مى‏خواهد تا رشد داشته باشد؛ وگرنه خسر و خسارت، او را مى‏ربايد. 📚 نامه‌هاى بلوغ، ص ۱۳۴ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
🔷 حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند:«عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أعيُنِهِم»؛ عظمت خالق در درون متقین کاری می‌کند که هر چه غیر او به چشمشان نمی‌آید. 🔷 چشم راه ورود به دل است. وقتی چیزی در چشم تو بزرگ بیاید به دلت راه پیدا می‌کند؛ اما وقتی چیزی به چشمت حقیر بیاید، راهی به دل پیدا نمی‌کند. 🔷 در دلی که خالق آن را پر کند، جا برای هیچ مخلوق دیگری باقی نمی‌ماند. 📚 آسمان لاجوردی، ص ۱۵۶ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
💠 دزد و راهزن دوروبر قافله پِهن آفتابی نمی‌شود. کاروانی که بار طلا و جواهر دارد، مورد سوء قصد طرّاران قرار می‌گیرد. 💠 همین که می‌بینی راهزن‌ها، برای غارت یک قافله بسیج شده‌اند، یعنی آن کاروان توشه ارزشمندی دارد. 💠 خدا همین را می‌گوید:«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقُوا إِذا مَسَّهُمْ طَائِفُ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ». با هجوم شياطين، مؤمنین متذکّر و بیدار می‌شوند. به بصیرت می‌رسند. 💠 هرجا دیدی شیطان دور کاری را گرفته یک معنا بیشتر ندارد: آن کار خیلی ارزشمند است؛ وگرنه شیطان بیکار نیست وقت خودش را صرف کارهای بی‌ارزش کند. 📚 آسمان لاجوردی، ص ۲۷۷ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
💠 برای شناخت خودت، نیاز به سکوت داری. باید با خودت خلوت کنی تا بتوانی بیندیشی. 💠 یک متر بردار و روی قد و قامتت بگذار. از چه چیزهایی خوشحال می‌شوم و چرا؟ 💠 یعنی من این قدر حقیر آفریده شده‌ام یا خودم را تا به این حد تحقیر کرده‌ام؟ اندازه من این است یا خودم کردم که لعنت بر خودم باد؟! خاک بر سرم کنند اگر اینم. هر وقت در آینه نگاهم به خودم می‌افتد، می‌گویم: این تویی، خیرِ سرت قرار بود آنچنان رشد کنی که با هیچ طوفانی نلرزی. می‌بینی قدم از قدم برنداشته‌ای! 📚 آسمان لاجوردی، ص ۱٠۹ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)