🔰سرزمين رنجها
✅در راه دراز انسان، مَركب معرفت و آگاهى؛ و محبّت و عشق؛ و عمل و اقدام، مادام كه در سرزمين رنجها و بلاءها مبتلا نشوند و به عجز نرسند، به اعتصام و توسّل نمىرسند. و همين است كه آفتها، در كمين مَركبهاست.
✅ آفتِ جهل و غفلت و كفر و كفران و شكّ و وسواس، براى معرفت؛ و آفت جلوههاى دنيا و ترس و غرور و يأس براى عشق و محبت؛ و آفت عُجب و كبر و حرص و حسد و بخل و فساد براى عمل؛ هميشه در كمين هستند.
✅ و بىجهت نيست كه امام حسين در دعاى عرفه مىخواهد:
«اَوْقِفنى عَلى مَراكِزِ اِضْطِرارى»؛ خدايا مرا به مركزها و ريشههاى اضطرار و بيچارگيم واقف كن؛ كه اين اضطرار و اين توسّل و تضرّع و اعتصام و چنگ زدن، باعث عصمت و نجات تو از آفتهاست و همراه معرفت و ايمان و تقوا، مىتواند حتّى هنگام عجز، تو را راه ببرد.
نامه های بلوغ، صفحه 27
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
✅فاطمه :
🔅من از فرزندان فاطمه (سلام الله علیها)، از آن كهكشانهاى حلم و حماسه و فرياد و از آن خانه ى مبارك، حرفى نمیزنم. من فقط از فاطمه (سلام الله علیها) مىپرسم!
👈راستى در او چه درخششى است كه تا امروز در چشمها و دلهاى ما نشسته است و راهها را نشانه میزند؟
👈اين همه ارزش آيا از معرفت و شناخت و يا عشق و ايمان و يا عمل و تقوا، از كدامين ريشه، سر برگرفته است؟
✍ روزهای فاطمه، استاد علی صفایی
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
💠 براى تو كه بزرگ شدهاى، ديگر عروسكهاى خواهر و برادر كوچك تو جاذبهاى ندارد و به اينها، كه تا ديروز براى آنها گريه مىكردى، حالا ديگر نگاه هم نمىكنى.
💠 و اگر به آنها دست مىزنى، به خاطر مشغول كردن و نگه دارى بچههاى جاهل و غافلى است، كه به قدر خويش آگاه نيستند و از آنچه كه در انتظار آنهاست، غافل هستند.
💠 و تازه اين اشتغال و سرگرمى، به خاطر دل تو نيست، كه مىخواهى آنها را تربيت كنى و با مهربانى و آموزشهاى آرام، آنها را بسازى و به نقش خويش آگاه نمايى.
💠 من فراموش نمىكنم كه براى جمعآورى درِ شيشههاى ليموناد و همين حلبىهاى زنگ زده و يا جمعآورى مدادهاى كوچك و بى حاصل، چقدر از مادرم كتك مى خوردم، كه چرا جيبهاى كت و شلوارم را پاره مىكنم و كثيف مىكنم؛ ولى دست برنداشتم و به خاطر بازى و برد و باخت، همهى فحش و نفرينها را تحمل كردم.
💠 اما حالا اگر كسى به من پول زيادى هم بدهد، كه به دنبال همان حلبىهاى كثيف و مدادهاى كوتاه و مسخره بروم و همان بتهاى ديروزم را جمع آورى نمايم، خندهام مىگيرد و زير بار نمىروم.
💠 چرا؟ چون به قدر و ارزشهاى خودم آگاه شدهام و خودم را بزرگتر از همان بتها مىدانم و خودم را و وقتم را، خودم را و عمرم را براى آنها نمىگذارم؛ مگر آنكه بخواهم با بچهها كار كنم و آنها را تربيت كنم؛ كه ممكن است از همين كليد استفاده ببرم و از اين راه داخل شوم.
📙 نامههای بلوغ، ص ۱۷٠
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
✅بی شکل:
بارها گفته ام، منافق ؛ يعني بي شکل ؛ يعني بي رو، نه دو رو. منافق مثل آب است، شکل ندارد. به شکل ظرفي است که در آن قرار مي گيرد. به شکل محيطي است که در آن زندگي مي کند. همين که محيطش عوض شد، وضعش عوض مي شود.
✍علی صفایی حائری...
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
🔰ارزش انفاق
ارزش هر چيز، وابسته به سودهايى است كه مىآفريند و به نتيجههايى كه به دنبال مىآورد.
هنگامى كه انفاق، فقط پركردن شكمها باشد و نمايشى از دارايىها، نه تنها ارزشى ندارد، كه ضد ارزش است و اهانت به انسان و ضايعكردن عظمتهاى اوست.
ما، با اين انفاق، انسان را تا حد گاو تنزل دادهايم و او را ذليل بار آوردهايم و از كوشش و حركت باز داشتهايم؛ و همين انفاق است كه مىشود دستاويز دشمن و مىشود ضد انقلاب و ضد ارزش و ضد انسان.
اما همينكه انفاق با سازندگى و همبستگى و يگانگى همراه باشد، اين انفاق ديگر محكوم نيست و ارتجاعى نيست:
اين انفاق زمينهساز دوستىها و اُلفتها و برخوردها و دادوستدهاى فكرى و سازندگىهاست.
انفاق، صفحه 10
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈تعویض بازیچهها
✴️ «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِی الأَمْوالِ وَ الأَوْلادِ». زندگى دنيا بازى و سرگرمى و زينت و فخرفروشى و زيادهطلبى در ثروتها و فرزندان است.
✴️ زندگى بازى است؛ با توپ و عروسك و چرخ و ماشين و كبوتر و بلبل و تمبر و عكس و زن و درس و بحث و مدرك و مريد و مراد و خلق خدا و كتاب خدا.
✴️ زندگى بازى است، ما بازيگرهايى هستيم كه از بازى دست برنمىداريم نهايت، بازيچه ها را عوض مىكنيم و متنوع مىكنيم. و با تنوع خود را فريب مىدهيم.
✴️ و علامت بازيگرى ما همين است كه فائز و سربلند نيستيم كه خائض و فرو رفتهايم. و اين خطاب خداست كه به رسولش دستور مىدهد؛ «ذَرْهُم فى خَوضِهِم يَلعَبونَ». اينها در حال فرو رفتن هستند، بازى مىكنند، اينها را رها كن.
📚 قیام، ص ۷۷
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
✅👈 مراقبتهای ویژه
🎤👈 حاج آقا حیدری
🔷 استاد صفایی رحمةالله علیه در رعایت حدود الهی بسیار غیور بود. در یکی از نشستها با چند تن از خواهران به گفته یکی از همان حاضران متوجّه میشوند روسری یکی از خانمها کنار رفته و کمی گلویش پیدا شده است.
🔷 استاد سر به پایین افکنده با غضب شدید میفرماید: بعضیها خیال نکنند از دریا رد شدهایم. من هم مثل خیلیها بر لبه تیز خطر هستم. خودتان را جمع و جور کنید!
📚 مشهور آسمان، ص ۱۲۷
استاد علی صفایی(عین صاد)
🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی
🔷 روزی استاد صفایی رضوان الله تعالی علیه را دیدم که از یکی از مدارس خواهران طلبه برمیگشت؛ گویا برای سخنرانی دعوتش کرده بودند. فهمیدم روزه است.
🔷 استاد گفتند: وقتی برای صحبت به خانمها دعوت می شوم و یا قراری با خانم،ها دارم روزه می گیرم. در جمع خانمها حاضر شدن خیلی سخت است، روزه خیلی مؤثر است.
📚 حکایتها و هدایتها، ص ۲۳
استاد علی صفایی(عین صاد)
✅👈 دلها به دست خداست.
🎤👈 حاجآقا حیدری
🔶 استاد صفایی رحمة الله علیه میگفت: روزی پسرم محمد دچار مریضی سختی شد. آنچه مداوای معمول بود انجام دادیم، اما خوب نشد و حالت بحرانی پیدا کرد. به طوری که سرش باد کرده و بزرگ شده بود.
🔶 سرانجام او را، که تقریبا در حالت اغماء بود برداشتم و در حالی که فقط هشت ریال پول در جيب من بود سوار تاکسی شدم و جلوی مطب پزشک پیاه شدم. هشت ریال را به راننده تاکسی دادم او هم خدا برکتی گفت و رفت.
🔶 هنگامی که بچه را نزد دکتر بردم، گفت: مُرده آوردهای؟! گفتم: من تکلیف داشتم بیاورم. دو ورقه دارو و آزمایش نوشت. از پله ها پایین آمدم و بچه روی دستهایم بود.
🔶 لب خیابان ایستاده بودم ناگهان ماشینی جلوی پایم ترمز کرد. راننده شیشه را پایین کشید و گفت: علی نگاه کردم. دوستی بود که در کرج زندگی میکرد. مرا به داخل اتومبیل خواند و ما وقع را پرسید.
🔶 گفتم: بچه مریض شده و این ورقههای آزمایش و داروست. آنها را گرفت و من دیگر متوجه چیزی نبودم جز مستی عنایت حق تا جایی که بچه را بستری نمود و از بیمارستان بیرون آمدیم.
🔶 از او پرسیدم امروز وسط هفته تو کجا و قم کجا؟ گفت: خودم هم نمیدانم چگونه آمدم! صبح امروز که خواستم سر کار بروم نگرانی عجیبی بر دلم سایه انداخت و لحظه به لحظه بیشتر شد.
🔶 فکر کردم به تهران بیایم و به مادر و پدرم سری بزنم و سر زدم اما دلم آرام نشد به قم کشیده شدم. گفتم شاید با زیارت و سر زدن به شما آرام میشوم زیارت کردم، اما هنوز اضطراب داشتم. سرگردان توی خیابان بودم تا تو را دیدم و الان آرام و راحتم انگار باید اینجا میآمدم و با هم بچه را بیمارستان میبردیم.
🔶 و اینجا اشک همیشه جاریاش میریخت و میسوخت و میگفت آری «بيده القلوب و الابصار»؛ دلها و چشمها به دست اوست. خدا دلهای غافل را نگران تو میکند و چشمهایی را که به سویی دیگر است متوجه به تو میکند تا بارت را بردارند. این خدای مهربان ماست که چنین عهدهداری میکند.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۳۸
استاد علی صفایی(عین صاد)
📚معجزه :
✍ما میبینیم در هستی مولکولها مار می شوند، فیل می شوند ،کرگدن میشوند؛ اینها در اثر نظامی به وجود آمده اند. مگر اینها اعجاز نیستند ؟؟
👈اینها همه اعجازند با این تفاوت که ما با آنها #مانوس شده ایم و به خاطر همین است که راحت می پذیریم وگرنه پرواز پشه ها هم اعجاز است. در این آیه آمده است: « آنهایی که غیر از خدا هستند و شما آنها را می خوانید حتی مگسی را نیافریدهاند .اگر همین مگس ها از آنها چیزی بدزدند نمیتوانند آن را بگیرند.»
این اعجاز است ...
علی صفایی حائری (عین.صاد) ، حرکت ، ص ۸۷ ، ۸۸.
استاد علی صفایی(عین صاد)
✅👈 بهترین و بزرگترین راه
🎤👈 حاجآقا حیدری
🔶 از یکی از طلبههای خوب پرسیدم: آشنایی شما با استاد صفایی رحمةالله علیه چگونه بود؟
🔶 گفت: روزی در مشهد ایشان را در جلسهای دیدم. از آنجا که قدری در انتخاب راه سرگردان بودم پرسیدم چه کاری بهتر است. بازار، نظامیگری، طلبگی؟
🔶 با اطمینان خاطری عجیب، پاسخی داد که طلبگی را به سهولت پذیرفتم. او فرمود:«اگر کاری بالاتر از هدایت آدمها میبود، خداوند آن را به أنبیاء میداد».
🔶 سالی دیگر مرا دید و پرسید: چه کردی؟ گفتم جامع المقدمات میخوانم. گفت: بارک الله. پس سعی کن همین چیزی را که فهمیدهای به بچههای هم قد و قواره خودت بگویی.
🔶 همّت کن همّت تو از سنجاقک کمتر نباشد. سنجاقک حدود ۱۴ ماه عمر دارد. اما قبل از مرگ توی آب و زیر جلبکها هزاران تخم میریزد و از آن چند هزار سنجاقک تولید میشود.
🔶 این حکایت شیخ چنان انگیزهای به من داد که تاکنون با نشاط در این راه ماندهام.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۴۲
استاد علی صفایی(عین صاد)
✍....دانش ها و بینش ها کافی نیستند که خیانت های دانشمندان، نه از علمشان که از وابستگی و ضعف شان مایه گرفته است. وجود های آگاه و بینا مادام که نقطه ضعف داشته باشند آلت دست دیگران قرار خواهند گرفت.
علی صفایی حائری (عین ، صاد) ، حرکت،ص ۱۵۴.
استاد علی صفایی(عین صاد)