🟪👈 توصیه همگانی
🎤👈 حاج آقا لاجوردی
💠 حاج شیخ به همه همین توصیه را داشت؛ می گفت: خودتان را زیر نظر داشته باشید، حالت هایتان را بنویسید و آنها را به نقد بکشید. چه هستم و چه باید باشم؟
💠 حرکت من از همین لحظه آغاز میشود؛ لحظهای که فاصله آنچه هست و آنچه باید باشد را احساس میکنم. برای درک این فاصله، چارهای جز مرور خودت نداری.
📚 آسمان لاجوردی، ص ۹۵
استاد علی صفایی(عین صاد)
💠 تو كه به يك ليوان خالى سالها فكر مىكنى. چگونه مىتوانى، خودت را بىحساب به آب بزنى و با هستى خودت قمار كنى.
💠 عمق مسأله اين است كه ما خودمان را جزء موجودى حساب نمى كنيم و به اندازه ى يك تكه پارچه و يك قطعه گوشت هم براى خودمان، طرحى و نقشهاى نمى ريزيم.
💠 ولى آنها كه مىخواهند عنتر دست لوطىها نشوند، براى خودشان جايى باز مىكنند.
💠 اينها كه مىخواهند رويش داشته باشند و بر ساقهى خود بايستند، مجبورند كه ريشه بدوانند و از اعماق سر بر آورند و اين عمق خلوت و ارزيابى و اين حضور و محاسبه، اولين گام آنهايى است كه مىخواهند در سرزمين عمر خود، چيزى بسازند و بنايى را بالا ببرند.
📚 صراط، ص ۲۵
استاد علی صفایی(عین صاد)
🔶 «وَ الْعَصْر»، به تمام اين دورهها سوگند، «إنَّ الْانْسانَ لَفى خُسْرٍ»، كه انسان با اين همه سرمايه در تمام دورهها در خسارت مدفون است، چرا؟ چون سرمايههايش رشدى نكرده و سودى نياورده است.
🔶 درست است كه به ثروت، كه به قدرت، كه به علم رسيده است، درست است كه اينها زياد شدهاند، اما خود انسان كم شده و اسير شده و اسارتش علامت حقارت است.
🔶 و عامل اين خسارت، عصرها و دورهها و محيطها نيستند، عامل خسارت خود انسان، خود اوست. عصرها مقدس هستند به دليل سوگندى كه خدا ياد مىكند.
🔶 اين سوگند به ما درس مىدهد كه عصرها و زمانهها مقصر نيستند. اين انسان است كه خسارت را مىپذيرد.
🔶 اين انسان است كه سرمايههايش را به جريان نمىاندازد، از فكرش، از عقل و ميزان سنجش و ترازويش، براى خودش استفاده نمىكند.
🔶 به يك ليوان آب بيش از خودش فكر مىكند، به دخل و خرج مغازهاش بيش از خودش مىانديشد.
🔶 اين انسان است كه خودش را گم مىكند و در غفلتها و جهالتها، خودش را به كم مىفروشد.
🔶 راستى كه انسان در تمام دورههاى تاريخى و در تمام نظامهاى گذشتهاش ضرر داده و به خسارت رسيده و در بنبست مانده است.
📚 رشد، ص ۴۵
استاد علی صفایی(عین صاد)
🔷 در آن شب سياه كه قلبم، در راه گلويم ايستاده بود، به آن جلوهى روشنايى رسيدم.
🔷 او در گوش صبحدم به من گفت:
تو هيچگاه به خودت نمىانديشى.
اما به يك ليوان؟ بسيار ...
🔷 او در جلوهى طلوع چنین گفت: تو «خودت» را گم كردهاى. گم شدهى تو در «تو» خلاصه مىشود.
🔷 او در اوج نيمروز، هنگامى كه از من جدا مىشد، زمزمه مىكرد: خيال مىكنى سرابها تو را سرشار مىكنند؟
🔷 ببين قلب تو، در راه گلويت ايستاده،
دل تو بوى مرگ مىدهد.
🔷 آنها كه به يك ليوان پوچ، بيش از خودشان فكر مىكنند، آنها كه با خودشان و بر خودشان مرورى نداشتهاند، پيداست كه خودشان را گم مىكنند و در ابتذال زندگى روزانه رسوب مىكنند و فسيل مىشوند.
🔷 و اين دل مرده و اين قلب گنديده، در راه گلويشان، در راه نفس كشيدنشان، مىنشيند و عرصه را برايشان تنگ مىكند و انتقام مىگيرد.
🔷 آخر مگر نه اينكه انسان از خودش عبور مىكند تا به دنياى بيرون مىرسد، پس چه شد كه اين منزل اول مجهول مانده و يا در نهايت به تحليل علمى دستگاه هاضمه و قلب و مغز، اكتفاء شده و از مقايسهها و تكبيرها بركنار مانده است.
🔷 اين فرار از خويشتن و اين فرار از خلوت و از سكوت و از مرور بر خويش، به خاطر انگيزههايى است كه اگر تحليل شوند، مىتوانند ما را از اين فرار و دلمردگى و گمشدگى نجات بدهند.
📚 صراط، ص ۱۶
استاد علی صفایی(عین صاد)
14-seiro-solouk(www.rasekhoon.net)19.mp3
3.39M
پیمان با ولی خدا
🎙مجموعه سخنرانی های استاد علی صفایی حائری
استاد علی صفایی(عین صاد)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 رنده کنن اسرائیل رو 😂
💠 براى مبارزه با دشمنهاى بزرگ، نه در داخل مرزهاى خودت كه در داخل مرزهاى خودشان بايد دست به كار شوى.
💠 حضرت على علیه السلام میفرمود:«فَوَ اللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا». به خدا قسم، هيچ كس در درگاه خانهاش نجنگيد جز آنكه ذليل شد.
📚 انتظار، ص ۵۷
استاد علی صفایی(عین صاد)
🔶 ما در برابر سوالهایی که ما را به مقایسه و به سنجش و تعقّل وا میدارند، مجبوریم که به تفکّر روی بیاوریم و برای این تفکّر مجبوریم که خلوتی و سکوتی را تحمّل کنیم.
🔶 که:«دَلِيلُ الْعَقْلِ التَّفَكُّرُ وَ دَلِيلُ التَّفَكُّرِ الصَّمْتُ». نشان عقل و سنجش تفكّر است و نشان تفكّر، سكوت و خلوت. تو تا نشناسى نمى توانى بسنجى و تا خلوتى نداشته باشى نمى توانى فكر كنى.
🔶 حضرت على علیه السلام در نهج البلاغه آنجا كه از برادرش توصيف مى كند، بر همين نكته دست مى گذارد:«إِذا غُلِبَ عَلى الْكَلامِ، فَلا يُغْلَبُ عَلى السُّكُوتِ».
🔶 چه بسا كسى بيشتر از او حرف مى زد، ولى نمى توانست بيشتر از او سكوت كند و سكوت را تحمل نمايد. برادر امام على علیه السلام كسى بود كه در سكوت شكست نمى خورد.
🔶 اين ماييم كه غوغاى درونمان را نمىتوانيم براى يك لحظه هم تحمل كنيم و مجبوريم كه سر و صدا راه بيندازيم و شادى و نشاط را روپوش شلوغى و غوغاى درونمان كنيم و از خود فرار نماييم.
📚 صراط، ص ۱٠
استاد علی صفایی(عین صاد)
🔶 مسأله اين است كه ما به چاىها، آجرها، درها و ديوارها، بيش از هر چيز فكر كردهايم و خود را در زندان زندگى بستهى خود محبوس ساختهايم و در قبرستان تكرارها مدفون نمودهايم و باكمان نيست كه پوسيدهايم و از دست رفتهايم و خودمان بزرگترين مجهول ماندهايم.
🔶 اگر ما به خويش و به انسانها به اندازهاى كه به يك ليوان خالى فكر كردهايم فكر مىكرديم، مىتوانستيم در هر راه اين گامها را برداريم و در هر كلاس درسهايى بگيريم و درسهايى بدهيم و در اين داد و ستد، بهرههاى بزرگى بدست بياوريم.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۴۵
استاد علی صفایی(عین صاد)
.
🔰 كودك وقتى كه چشم باز مى كند و پدر نيرومند و نان آور خود را مى بيند، خود به خود شيفته او مى شود و به تقليد از او مىپردازد، به شرط آن كه اين شخصيت پدر...مورد تحقير مادر و ديگران قرار نگيرد و يا تا سطح شخصيت كودك پايين نيايد.
💠 پدرانى هستند كه خود را كوچك و خوار مى سازند و يا پدر و مادرانى هستند كه يكديگر را در مقابل چشم فرزند مى كوبند كه در نتيجه هيچ كدام نمى توانند قهرمان و الگوى محبوب كودك باشند،
🔻اینجاست كه كودك به ديگران رو مى آورد و يا به خود پناه مى برد؛ در صورتى كه به خود پناه برد، گرفتار روح انزوا و غرور و خودبينى مى شود و در صورتى كه به ديگران رو بياورد، خطر اشتباه در انتخاب الگو زياد است و چه بسا به هلاكت و نابودى و فساد بكشد.
🌀 پدر با شخصيت مى تواند حتى هنگام شوخى و بازى و بگو و بخند، عظمت خود را داشته باشد، حتى هنگامى كه فرزندش بر سر و رويش مىپرد اين عظمت را حس كند. پدر با شخصيت مانند كوه است، حتى هنگامى كه بر سر او پا مى گذاريم، در دل از او وحشت داريم و از بلنديش مى هراسيم.
📸 #روش_الگویی
✍ #استاد_صفایی_حائری | تربیت کودک، صفحه ۴۴ و ۴۵.
استاد علی صفایی(عین صاد)
عقل :
✍....اگر جمع ما با #عقل ها و سنجش ها شروع شود، رشتهای که این جمع را متصل میکند #رشته_محکمی خواهد بود. این رشته محکم دو چیز است : #عشق به #حق و #کفر به #طاغوت ؛ « فَمنْ یَکٍفُر بِالطّٰاغوتِ و یُؤمِنْ بِالله» ؛ تنها جمعی که حق است و ثبات دارد و به فساد منتهی نمی شود، زمانی است که خدا رشته پیوندشان است و الله آنها را جمع کرده است.
علی صفایی حائری ، جمع ها و حاصل جمع ها ، ص۱۳۳.
استاد علی صفایی(عین صاد)