💠 درجاتى كه انسان به آن واصل مىشود، درجاتى نيست كه امكان انحطاط در آنها نباشد.
💠 چه بسا من به اسلام، به ايمان، به تقوا و حتى به احسان نيز برسم، ولى كفران من، در جا زدن من، توقفهاى من، مرا به عقب برگرداند.
💠 اين احتمال وجود دارد كه آدمى با رسيدن به مدارج بالا و حتى با دستيابى به آن آسمانهاى بلند، رجيم شود. زمينى شود و ثقلش به سوى زمين برگردد:«اثّاقَلْتُمْ الىَ الارْضِ».
💠 و اين هنگامى است كه انسان به كم قانع شود و به كم رضايت دهد:«أَرَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنيا مِنَ الآخِرَةِ». اين قناعت و اين رضايت است كه او را زمينگير مىكند. هبوط مىدهد و رجيم مىكند.
💠 پس هميشه بايد يك وحشت در دل ما وجود داشته باشد و آن اين است كه به هر مرحلهاى كه برسيم، با يك كفران و يك گرفتارى، منحط خواهيم شد.
📚 اخبات، ص ۷۲
استاد علی صفایی(عین صاد)
🔷 بايد اين ايمنى را از خود دور بداريم، كه اگر به درجهاى رسيديم، جزء ثوابت مىمانيم. اين طور نيست! كه ماندن در راه، كم از عقبگرد نيست.
🔷 كسى كه در يك كلاس مىماند، به اين معنا نيست كه در همان كلاس باقى مانده است.
🔷 در كاروانى كه در حال حركت است، توقف و ماندن، از دست رفتن و بدست گرگها افتادن است.
🔷 در يك مجموعه وقتى توقف كنيم، از مجموعه عقب خواهيم افتاد. توقف ما، برابر است با بازگشت و عقبگرد ما و اين وحشتناك است.
🔷 در روايات آمده است:«مَنْ اعْتَدَلَ يَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ»؛ اگر كسى دو روزش با هم مساوى بود، مغبون است.
🔷 تساوىِ دو روز، غبن آدمى است؛ چون ماندن و توقف، حتى به اندازه دو روز، عقبگرد و غبن و محروميت را به همراه دارد.
📚 اخبات، ص ۷۳
استاد علی صفایی(عین صاد)
🔷 در كاروانِ متحركِ هستى، ركود و درنگ، كمتر از عقب گرد نيست و عقب گرد جز تنهايى نيست و تنهايى در راه و در كوير هستى جز هلاكت نيست.
📚 اندیشه من، ص ۷۹
استاد علی صفایی(عین صاد)
دستگیری :
🔅ایمان مثل نردبان درجاتی دارد. کسی که پله اول ایستاده به آنهایی که پایین ترند تحمیل نکند و آنها را هل ندهد. اگر بخواهی به کسی تحمیل کنی میشکند و هر کس شکستی به وجود آورد باید آن را جبران کند: « ان من کسر مومنا فعلیه جبره»
🔅گاه تو در اثر تحمیلی که به دوستت کرده ای باعث میشوی که از اصل راه منصرف شود و برگردد، پس این تو بودی که او را نابود و ضایع کردی و این تو هستی که باید تأمینش کنی و او را برگردانی.
علی صفایی حائری (عین، صاد ) ، حرکت ، ص ۱۰۸ ، ۱۰۹.
استاد علی صفایی(عین صاد)
💠 آنچه براى تو مهم است عمل به تكليف است، نتيجه برايت مهم نيست. و اين است كه به فالگيرى نمىافتى كه چه مىشود؛ چون براى هر پيشامدى، از پيش آمادهاى و وظيفه و كارت را مىشناسى.
💠 اين رسول است كه به شهادت سورهى احقاف آيهى چهار مىگويد: من در ميان رسولان، تازه نيستم و بدعت نيستم و نمىدانم كه چه كارى براى من و براى شما پيش مىآيد؛ «ما ادْرى ما يُفْعَلُ بى وَ لا بِكُمْ».
💠 اين برايم مهم نيست كه چه پيش مىآيد، كه من براى هر پيشامد آمادهام. «إنْ اتَّبِع إلاَّ ما يُوحى الَىّ» و در هر پيش آمد بر اساس دستورم حركت مىكنم و به دنبال چيز ديگرى نيستم.
💠 آن كسى كه اينگونه موضع دارد و در اين جايگاه ايستاده است، آيا رنجى خواهد برد و صدمهاى خواهد ديد؟
📚 تطهير با جارى قرآن ج ۱ ص ۶۴
استاد علی صفایی(عین صاد)
🔷 پيشوايان در تعريف عقل به ماهيت آن كار ندارند كه چيست و در كجاست، بلكه عقل را با اثر صحيح و مطلوب آن تعريف مىكنند.
🔷 عقل آن نيرويى است كه تو را از غير حق آزاد كند و بندهى او بسازد؛ چون در اين بندگى، آزادى است.
🔷 عقلى كه در راه حق به كار نيفتد، عقل نيست، «نكراء» است، «شيطنت» است.
🔷 مىبينى كه چقدر عميق از عقل تعريف مىكنند تا غفلتها ما را نگيرند و خيال نكنيم كه عقل داريم و افتخار داريم!
🔷 عقلى كه در راه حق مصرف نشود، عقل نيست. «العَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ و اكْتُسِبَ بِهِ الجَنان» و در اين ديد، عقل و شهوت و غضب و ساير نعمتها همه يك پا مىروند.
🔷 هر چه براى حق بود و در راه او بود، حق است و خوب است و ارزش دارد و هر چه براى او نبود، بد است، زشت است، بىارزش است و بيچارگى دارد.
📚 فقر و انفاق، ص ۶۳
استاد علی صفایی(عین صاد)
💠 تو هنگامى كه ريشه درآوردى، بار خواهى داد. اينكه مى بينى ما را بايد شارژ كنند و مادامى كه پشتوانه نداشته باشيم، مى افتيم به خاطر همين نكته است كه ريشه نداريم وگرنه همچون درختى بوديم كه قرآن مثال مىزند؛ ريشه هايش ثابت و برگهايش گستردهاند تا آسمان، مدام بار مى آورند. «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتی أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها».
💠 اين سنگ است كه بايد كسى پرتابش كند و تازه تا آنجا بالا مى رود كه پشت سرش نيرو باشد، همين كه فشار تمام شد، باز مىگردد و افت مىكند، ولى گياه بالا رفتن برايش طبيعى است.
💠 اينكه ما، در راه حق احساس سختى مىكنيم، به همين خاطر است كه نروييدهايم و خودمان را بر فلاح سفارش نكرده ايم.«حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ». نداشتهايم.
📚 صراط، ص ۹۶
استاد علی صفایی(عین صاد)
بندگی و آزادی :
✍...عبد، نه اسیری در بند که آزاده ای است شکل گرفته . او حرکت کرده و پس از حرکت و آزادی اش ، شکل گرفته و متراکم شده و تمام نیروهای او ، از یک الهام می گیرند، با یک عامل حرکت می کنند و با یک نیرو قیام و قعود دارد : « اِنَّ صَلٰوتِی و نُسُکی و مَحْیایَ و مَمَاتِی لِلّهِ ربِّ الْعَالَمینَ ».
حرکت ، علی صفایی حائری.
استاد علی صفایی(عین صاد)
🔅انسان تا وقتی با الله نباشد، به رشد نهایی استعدادهایش دست پیدا نمی کند و با غیر الله بودن خسارت است؛ چراکه هر اندازه هدف انسان عالی تر باشد ، رشدش بیشتر میشود.
👈پس انسان در خسارت است مگر وقتی به ایمان برسد .
🔅ایمان علاوه بر اینکه در جدا شدن از خسارت ها نقش دارد، خود، عامل ایجاد عمل صالح است؛ عمل صالحی که وسعتش شامل سه حوزه رشد؛ یعنی رشد خود انسان، سازندگی دیگران، و شکیبایی و استقامت انسان است.
جمع ها و حاصل جمع ها ، علی صفایی حائری ، ص ۷۲، ۷۳.
استاد علی صفایی(عین صاد)
تکیه گاه :
تویی که تکیه گاه میخواهی، تکیه گاه تو باید کسی باشد که هم #زنده است و هم #ثابت.
ثروت و قدرت مرده اند و تو باید به آنها بِدَمی. پدر و مادر و رفیق زنده اند، ولی میرنده هستند و بی ثبات. تکیه گاه تو باید دو خصوصیت داشته باشد: هم «زندگی» و هم «ثبات».
حرکت، علی صفایی حائری ، ص ۱۹۶
استاد علی صفایی(عین صاد)
✅👈 نوع نگاه
🔶 لذّت و رنج مربوط به خارج از وجود ما نیست؛ بلکه به نوع نگاه ماست.
🔶 من میتوانم با تمامی امکانات در رنج باشم، چرا؟ چون وقوف دارم این امکانات از من جدا خواهند شد.
🔶 مرگ آگاهی و وقوف انسان نسبت به مرگ او را رها نمیکند و او رنج این دنیا؛ رنج رهایی و جدایی را خواهد داشت.
🔶 و میتوانم با تمامی رنجها راحت باشم. مع العُسر در یسار و راحتی باشم.
🔶 پس راحتی و یسار یا رنج و ناراحتی مربوط به بود و نبود دنیای خارج نیست، به نوع تعلق من، به توقع من، به موضعگیری من، به برخورد من برمیگردد.
📚 روزگار ستمگر، ص ۱۱۹
استاد علی صفایی(عین صاد)
مرصاد:
کسی که چشم پوشیده و سنت ها را رها کرده و کافر شده، خودِ سنت ها جلوی او را می گیرند. در نظام قانونمند؛ #مرصاد که همان #نظام و سنت حاکم بر جهان است سنگ راه آنها می شود.
حرکت؛ علی صفایی حائری ، ص ۲۰۱.
استاد علی صفایی(عین صاد)