eitaa logo
استاد علی صفایی(عین صاد)
455 دنبال‌کننده
372 عکس
96 ویدیو
2 فایل
سلام استاد علی صفایی معروف به عین صاد از جمله شخصیت های فوق العاده ای است که ناشناخته مانده است. راه اندازی این کانال برای آشنایی با کلام و سیره و شخصیت ایشان است. لطفا برای معرفی ایشان کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید. آیدی مدیر @mahsolatsafa
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰زمینه های رويش 🌺قسمت دوم 2 - عشق و علاقه‌ى به خدا، اين حذر و دقت را شكل مى‌دهد. اى كه از كوچه‌ى محبوبه‌ى ما مى‌گذرى، بر حذر باش كه سر مى‌شكند ديوارش. آدم عاشق به همان نسبت دلواپس و مضطرب است كه نكند محبوب از او دلگير شده باشد و يا فلان حركتش را نپسنديده باشد و يا او مطابق الگوى مطلوب و خصوصيات محبوب نگرديده باشد. 3 - دنيا، به تمامى راه نيست. از هر طرف نمى‌توان رفت. و اين طور نيست كه هر چه را بتوان خورد كه نقرس و اوره و مرض قند و هزار گرفتارى در راه است و همين طور قانونمندى‌ها و نظام‌هايى وجود دارد كه نمى‌توان از آن‌ها چشم پوشيد و صرف‌نظر كرد. چون آن‌چه در گذشته‌ى دور اتفاق افتاده در امروز من بر چشم من و زانوان من اثر دارد و مرا در خود گرفتاره كرده است و آدمى مى‌بيند كه پرونده‌ها و كارهاى گذشته‌ى او گردنگير او شده‌اند؛ «الزمناه طائره فى عنقه». و مجموعه و منسجم چون كتابى بر او عرضه شده‌اند كه در اين مجموعه اثر عمل و شعاع عملش گسترده شده و به ديدار آن نايل گشته است. «كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً». وارثان عاشورا، صفحه 57 استاد علی صفایی(عین صاد)
🔰زمینه های رويش 🌺قسمت سوم اجتهاد و تلاش و كوشش آن‌جا شكل مى‌گيرد كه فرصت‌ها محدود باشند و تو ميان كارى كه انجام داده‌اى و كارى كه مى‌توانستى انجام بدهى و بايستى انجام مى‌دادى محاسبه برقرار ساخته‌اى. فرصت محدود و جايگاه مناسب و نسبت توان و عمل از زمينه‌هاى اجتهاد و تلاش هستند. 1 - تو براى يك ميليونى كه بايد تا ده سال ديگر بپردازى آن قدر نمى‌كوشى كه براى ده هزار تومان فردا صبح مى‌كوشى و فكر مى‌كنى. انسان با فرصت‌هاى محدود و مهلت‌هاى مشخص كوشاتر است مگر اين‌كه از اين اعتبار و وهم رهيده باشد و «كل ما هو آت قريب»١ را فهميده باشد. 2 - در طول تاريخ كسان زيادى به يارى حسين عليه السلام برخاستند و توابين را رقم زدند. اگر خون اين‌ها در زمان مناسب و جاى مناسب مى‌جوشيد چه بسا نصف همين جمعيت براى تحول كافى بود. قطره‌هاى بنزين در جايگاه خود كار ساز هستند و خروارها در فضاى آزاد بى حاصل. 3 - آدمى گرفتار حجم عمل مى‌شود و به قناعت و غرور مى‌رسد، اما اگر عمل را با توان خويش، عمل را با عاملان ديگر و عمل خود را با عمل‌هاى عاشقانه و مطلوب خود بسنجد، از توهم مى‌رهد و به تلاش و كوشش بيشتر مى‌رسد و از استكثار خير و استقلال شر، مى‌رهد. وارثان عاشورا، صفحه 58 استاد علی صفایی(عین صاد)
💠 آن روز كه رسول از كنار كعبه بانگ برداشت، هيچ كس باور نمى‏كرد كه اين فرياد از حلقومش فراتر رود و در گوش‏ها بنشيند و در دل‏ها راه يابد و از مرز قرن‏ها بگذرد و در نسل‏ها جاى بگيرد و از قامت فرياد تا اقتدار سكوت را پشت سر بگذارد. 💠 و آن روز كه در بيابان‏هاى تخت جمشيد، همراه آن شكوه و فرياد نوشانوش، آن غرور سايه انداخت، كسى باور نمى‏كرد كه قرن‏ها را رها كند و نسل‏ها را آزاد بگذارد. 💠 ولى اين درس قرآن است كه عظمت‏ها تو را فريب ندهد و حقارت‏ها تو را نرماند، كه يك گندم هنگامى كه هماهنگ با نظام در جاى خود مى‏نشيند، سنبله مى‏شود و هفتصد برابر دانه مى‏آورد و يك انبار گندم هنگامى كه در كنارى ماند و بر سطح لغزيد، فقط خوراك سوسك‏هاست و چيزى نمى‏گذرد كه فضله‏هايش را هم نمى‏بينى. 📚 صراط، ص ۳۲ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
🔰زمینه های رويش 🌺قسمت چهارم عفت. آلودگى‌ها گاهى از شبهات است و گاهى از شهوات. شبهات را با بينات و قدر و استمرار و ارتباطهاى عظيم انسان كنترل مى‌كنند. و اما شهوات را بايد با عشقى بزرگ‌تر و يا تأمين مناسب و يا اشتغال كامل و يا فراموشى و بركنارى از صحنه‌هاى تحريك كننده و يا ذكر و يادآورى از كسانى كه مؤثر و محترم و دلنشين هستند، كنترل نمود و چه بسا كه در كوران شهوات بايد از تمامى اين مجموعه بهره گرفت و سيلاب بنيان‌كن را مهار كرد. سداد. آن‌جا كه كوشش بسيار و حاصل كم را مى‌بينى به فكر مى‌افتى كه نكند كيسه سوراخ است و مشك پاره است. كسانى كه محاسبه‌ى مستمر و جمع‌بندى مداوم را دارند، كسانى‌كه به مجموعه‌ى نيازها و كارها نگاه مى‌كنند و از دم دست برنمى‌دارند و مى‌خواهند كارى مؤثر انجام داده باشند و نمى‌خواهند كه وقت را پر كرده باشند، اهل سداد مى‌شوند. در واقع اين مرحله تمامى مراحل ورع و اجتهاد و عفت را مى‌خواهد، كه اهل سداد بايد خود مسدد باشد و كسرى‌هايش را پر كرده باشد و آن‌گاه با احاطه و بصيرت بر تمامى طرحى كه دارد و كارهايى كه مانده، به اقدام بپردازد. و عِدّه و عُدّه را فراهم كند و ياران خود را جاسازى و جايگزين سازد و احتمالات و نامحتمل‌ها را از نظر دور ندارد. كسى كه مى‌خواهد خود فروشى كند روپوشى مى‌نمايد ولى كسى كه مى‌خواهد خودسازى كند و از طبيب ماهر بهره بگيرد به ضعف‌ها و كسرى‌هاى خود روى مى‌آورد و آن را بزرگ مى‌شمارد، مثل كسى كه مى‌خواهد در كويرى سوزان حركت كند، تا مى‌تواند عيب‌هاى ماشين را بزرگ مى‌كند و سيم‌هاى سست و خطرآفرين را محكم مى‌كشد كه اگر بناى پاره شدن هست، در شهر سامان بگيرد و در كوير نماند. اما اگر بخواهد ماشين را بفروشد، عيب‌هايش را پنهان مى‌كند و سرسرى مى‌گيرد تا سود بيشترى ببرد. وارثان عاشورا، صفحه 59 استاد علی صفایی(عین صاد)
🔷 آنچه كه تسلط و موضع برتر را به انسان مى‏دهد همين جمع‏بندى از احتمالات است. و اينكه براى هر احتمال برنامه‏ريزى مى‏كنى و حساب باز نمايى، در اين صورت گرچه نمى‏دانى كه چه مى‏شود، ولى مى‏دانى كه در برابر هر پيشامد چه بايد كرد. 🔷 اگر كسى بخواهد بر روى امكانات و نعمت‏ها حساب بكند و آرامش را در اين منطقه به چنگ بياورد، به آرامشى نخواهد رسيد كه بر روى موج نمى‏توان آرام بود. 🔷 كسانى كه اطمينان و رضايت را در نعمت‏ها جست و جو مى‏كنند هميشه ملتهب هستند و بايد به آتش و سوزش‏ها پناه بياورند، اما آنها كه اطمينان به اندازه‏ى خدا و تقدير او دارند و رضايت به تقسيم او دارند رنجى نخواهند داشت، كه در دعاى امين الله مى‏خوانى، «اللَّهُمَّ فَاجْعَل نَفْسى‏ مُطْمَئِنَةَ بِقدرك راضيةً بِقَضائك»؛ خداوندا! وجود مرا و جان مرا نه با نعمت‏ها كه با اندازه گرفتن‏هاى خودت آرام كن. 🔷 اگر من بدانم كه در برابر آنچه بمن مى‏دهند و در برابر هر قدر، قضايى هست و حكمى هست و دستورى هست، ديگر از كم و زياد اندازه‏ها خوشحال و رنجور نمى‏شوم كه استاد مى‏فرمود، هيچ تحويلدارى از مقدار زياد و كم تقسيم، خوشحال و ناراحت نمى‏شود، كه مى‏داند در برابر هر مقدارى مسئوليتى هست. 🔷 و بالاتر پس از تحويل پول، در باجه را نمى‏بندد، كه منتظر قضاء و حكم و حواله است. و به اين حواله‏ها راضى هست كه زودتر كارش تمام مى‏شود و به فراغت مى‏رسد. 🔷 پس آرامش و اطمينان و خشنودى و شادى ما نمى‏تواند از ناحيه‏ى نعمت‏هاى دنيا و امكانات آن تأمين شود، كه دنيا مدام درآمد و رفت و كم و زياد است و مدام بت‏ها را مى‏شكنند و تكيه‏گاه‏ها را مى‏گيرند. 🔷 و چه جاى امن، چون هر دم جرس فرياد مى‏دارد كه بر بنديد محمل‏ها ... دنيا و امكانات آن چهار فصل و متغير است و چگونه مى‏توان بر روى متغيرها ثابت ماند و اطمينان گرفت. 🔷 كسانى به دنيا دل مى‏بندند و به آن آرام مى‏شوند، كه بيش‏تر از دنيا را نمى‏بينند و در انتظار روز ديگرى نيستند و اينها كه اميد ديدار حق را ندارند و به همين زندگى دنيا، دلخوش و راضى هستند و به آن تكيه داده‏اند و بر آن اطمينان كرده‏اند و از آيه‏هاى تحوّل و نشانه‏هاى حركت حق، چشم پوشيده‏اند و غافل مانده‏اند، اينها با كارهايى كه مى‏كنند به آتش روى مى‏آورند كه در اين آيه آمده است: «انَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقائنا وَ رَضُوا بِالْحَيوةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَ نُّوا بِها وَالَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلونَ، اولئِكَ مَأْويهُم النَّارَ بِما كانوُا يَكْسِبُون». 🔷 آدمى كه به نعمت‏ها تكيه ندارد و آن را ملاك ارزش و افتخار نمى‏شناسد ديگر در گرو آمد و رفت نعمت‏ها نيست كه مى‏خواهد:«ثَبِّتْنى عَلى دينِك وَاسْتَعْمِلنى‏ بِطاعَتِك». تو كارى كن كه من در هر كلاس همراه تو باشم و گوش بفرمان تو باشم، ديگر مهم نيست كه در كجا هستم، آنجا كه رضاى تو هست به گفته‏ى على اكبر «اذاً لا نُبالى» ديگر باكى نيست. 🔷 اگر ما روى مرز هستيم و در كلاس اطاعت او هستيم ديگر چه باك، كه سود و ضرر و برد و باخت و عزت و ذلت، عزت است و دستاورد است. 📚قیام ، ص ۲۲۷ استاد علی صفایی(عین صاد)
🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی 💠 روزی در منزل سید مجید پورطباطبایی به دیدار استاد صفایی رحمةالله علیه رفتم. 💠 کتاب «بشنو از نی» مروری بر دعای ابوحمزه ثمالی را که نوشته خودشان بود، می‌خواندند. 💠 گفتم: کتاب خودتان را می خوانید؟! گفتند: رمانهای مارکز و شهر نون پارسی‌پور را می‌خواندم؛ خیلی دل را سیاه می‌کند. خواستم اثر آن سیاهی‌ها را پاک کنم. 💠 این نوشته‌ها در عین قدرتهایی که دارند؛ دل را سیاه می‌کنند و باید آن را با قرآن و دعا و روایات اهل بیت شستشو داد. چه چیزی بهتر از دعای ابوحمزه. 📚 حکایت‌ها و هدایت‌ها، ص ۲۱ استاد علی صفایی(عین صاد)
🔶 براى سازندگى و تربيت بايد از اعماق شروع كرد. هنگامى كه مى‏خواهيم رفتار و گفتار كسى را عوض كنيم، هنگامى كه مى خواهيم‏ لباس كسى را دگرگون كنيم، بايد پيش از اين مرحله، عشق‏ها و علاقه‏هايش را عوض كنيم 🔶 و ناچار شناخت‏هايش را و ناچار فكرهايش را، كه ادامه ‏ى تفكّر، شناخت است و ادامه ‏ى شناخت، عشق و ادامه ‏ى عشق، عمل. 🔶 ما عاشق آفريده شده ‏ايم فقط معشوق‏ها را انتخاب مى ‏كنيم و براى اين انتخاب است كه بايد آن‏ها را بسنجيم كه چه مى‏دهند و چه مى‏گيرند. با اين روش نتيجه ‏هاى سريع‏ترى بدست مى‏آيد. 🔶 اگر فقط لباس كسى را عوض كرديم و چادر بر سرش انداختيم و نمازخوانش نموديم و با شعارها و تلقين‏ها و يا تشويق‏ها و تهديدها، داغش كرديم. 🔶 بدون اينكه از درون روشنش كرده باشيم و عشقى در نهادش گذاشته باشيم، ناچار در محيطى ديگر سرد مى‏شود و يخ مى زند؛ همان‏طور كه آهن تفتيده در محيط ديگر، سرد و سخت مى‏شود. 🔶 اين برگ‏هايى كه ما به افراد مى‏چسبانيم، در برابر نسيمى دوام نخواهند آورد، چه رسد به طوفان‏هاى كوه افكن اين قرن. 🔶 ريزش برگ‏هاى پاييزى به من درسى داد كه در هنگام خوابِ ريشه‏ ها، برگ‏ها مى ريزند حتى با نسيمى؛ اما در بهارهاى سبز و همراه بيدارى ريشه ها، از چوب خشك مرده، از چوب سخت و متراكم، جوانه‏ ها و شكوفه ها مى‏جوشند و بارور مى شوند. 📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۴۳ استاد علی صفایی(عین صاد)
✅👈 هدایت مغرور 💠 يكى از خويشان نزديك من، پس از سختى‏ها و فرارها و دربدرى‏ها و حتى به گداخانه افتادن‏ها و گريزها و پيشكار و دربان اين و آن شدن‏ها، تحصيلاتش را ادامه داد و مدرك‏هايى گرفت و با بدبختى، خانه، ماشين و برو بيايى براى خودش دست و پا كرد و در چشم‏ها جايى گرفت و نمونه‏اى شد از خود ساختگى و استقلال و در عين حال انبارى شد از ليزى و نمايش و خودباختگى. 💠 و اين پيداست كه هنگام تركيب اين چند حالت استقلال و ليزى و شيطنت و خود باختگى، چه معجون نيرومندى بدست مى‏آيد. 💠 او از هيچ كس نمى‏شنيد و حتى از بزرگان قومش سخنى نمى‏پذيرفت و به آنها اهانت مى‏كرد و در بحث‏هاى جدى ناگهان بلند مى‏شد و ژست مى‏گرفت و يا به بازيگرى و سؤال‏ها، چه غذايى را دوست دارى؟ يا اين فرش‏ها چطور هستند؟ و آيا مى‏خواهى فيلم ببينى، مى‏پرداخت و دُمِ بحث را مى‏بريد و حرف‏ها را مسخ مى‏كرد و با زدگى سُر مى‏خورد و فرار مى‏كرد و سپس طرف را غافلگير مى‏نمود و يك جمله مى‏انداخت و در مى‏رفت و آن هم با لبخندى پر از شيطنت و با تواضعى سرشار از غرور و نخوت. 💠 تا اينكه من و او پس از يك درگيرى، با هم دوست شديم. خاصيت آن‏ درگيرى همين بود كه فهميد من برايش سبزى هم پاك نمى‏كنم و اگر برخوردى هست، كاملا به خاطر مسائل ديگرى است. خاصيت آن درگيرى همين بود كه من را با او در سطح مساوى و يا برتر از او قرار داد. 💠 من فيلم‏هاى او را مى‏شناختم و بازى‏هايش را مى‏دانستم و اين من بودم كه دم بحث‏هايش را مى‏بريدم و ميان حرفش مى‏پريدم و دستش مى‏انداختم. 💠 آن حربه‏اى كه سرهايى را بريده بود، اكنون سرخودش را مى‏گرفت و منتظر بود كه من بحث را شروع كنم و نمى‏كردم؛ و هنگامى كه بحث را شروع مى‏كرد، دستش مى‏انداختم؛ و همين كه بى‏حال مى‏شد و غافلگير مى‏شد، در يك جمله زمينش مى‏زدم. با تواضع و شكسته نفسى و يا تعريف و تمجيد از او، بيشتر حالش را مى‏گرفتم. 💠 يك روز از راه رسيد. حالش را پرسيدم. با موهاى بلندش صورتش را به من نزديك كرد و با حالتى پر از بازى و شيطنت گفت: اى زنده‏ام. زنده‏ام. و رفت. 💠 من ساكت شدم. هيچ نگفتم. چند قدمى نرفته ايستاد، نگاهم كرد و گفت: تو چطورى؟ نگاهش كردم و گفتم: پس تو زنده‏اى؟ 💠 گفت: مثل اينكه زنده هستم. پرسيدم: حتماً زنده‏اى؟ تخفيف داد كه شايد زنده باشم. آرام گفتم: پس براى من، منى كه مرده‏ام يك فاتحه بخوان! 💠 به من نزديك شد و اسمم را آورد كه فلانى! تو مرده‏اى؟ با سرجوابش دادم كه مرده‏ام. و دوباره پرسيد؛ گفتم: من مرده‏ام. و آخر سر صورتش ديوار شد و پرسيد: فلانى! تو مرده‏اى؟ گفتم: اگر زنده بودم رشد مى‏كردم. چهل سالم (سن او را گفتم) يك جور نمى‏گذشت و عمرم تلاوت تكرار نبود. 💠 و بلند شدم و تنهايش گذاشتم. اينها كه غرور و شيطنت و فرارشان از بحث‏هاى مستمر، سنگر و پايگاهشان شده، بايد اينگونه ضربه بخورند و در اول برخورد و در كنار چند جمله و در يك موقعيت برتر، تمام نيازشان تأمين شود و حتى آمادگى براى برخوردها در نهادشان فراهم گردد. 💠 اين تنورهاى سرد و يخ را بايد گرم كرد و سپس به آنها نان چسباند تا پخته و جالب تحويلش دهند. 📚 مسئوليت و سازندگى، ص ۲۸۸ استاد علی صفایی(عین صاد)
🔷 هنگامى كه يك اقليت مى‏خواهد در برابر اكثريت بايستد و حتّى آن را به دست بگيرد و رهبرى كند. چه راهى جز تقيّه خواهد داشت؟ 🔷 يك جامعه كليدها و پايه‏هايى دارد، هنگامى كه اين اركان و مفاتيح را به دست آوردى، حركت آن جامعه را كنترل كرده‏اى. 🔷 ما مى‏بينيم كه صهيونيست‏ها اقليتى از اقليت يهود هستند و امروز مسلط بر اوضاع ابرقدرتها هم شده‏اند؛ چون آنها حساب كردند با اين جمعيت كم و اين نفرت عظيم، چاره‏اى جز اين ندارند كه پست‏ها و مواضع قدرت را شناسايى كنند و اين بود كه تمامى پست‏ها و كيدهاى قدرت جهان را درنظر گرفتند و فرزندان خود را براى تسخير آن تربيت كردند و در نتيجه كار به آنجا رسيد كه اگر تو در تهران مى‏خواستى ديوار منزلت را خراب كنى نمى‏توانستى اما آنها زمين‏هاى بزرگ را شهرك مى‏كردند و دور تهران را ديوار مى‏كشيدند و كسى در برابرشان نبود. چرا؟ 🔷 چون پست‏ها و كليدها را تسخير كرده بودند و هماهنگ و حساب شده پيش رفته بودند. در حالى كه تو تنها بودى و كسى نداشتى و اگر كسى هم داشتى در يك اداره بود و در برابر كارشكنى ادارات ديگر قرار مى‏گرفتى. 🔷 تو در مملكت خود ذليل بودى و آنها بر جهان مسلط شده بودند و شبكه‏هاى جاسوسى و تبليغاتى و پليسى و علمى و ادارى دنيا را به دست گرفته بودند. 🔷 اگر يك اقليت بخواهد صدقه جمع آورى كند و دريوزگى كند و بر در ارباب بى‏مروت دنيا بنشيند جز استخوان ليسيده چيزى به دست نمى‏آورد. و ناچار يا بايد به ذلت تن بدهد و يا با ذلت درگير شود و ذليل‏تر بميرد و يا پست‏ها را در نظر بگيرد و افراد كم خرد را در جايگاه‏هاى حساب شده به كار بگمارد. 🔷 و اين راه سوم، راهى است كه با انتخاب و محاسبه و يا پس از تجربه‏ها و عبرت‏ها به آن روى خواهند آورد. و به زندگى مسلط و بهتر خواهند رسيد. 📚 تقیّه، ص ۱٠۱ استاد علی صفایی(عین صاد)
💠 براى مبارزه با دشمن‏هاى بزرگ، نه در داخل مرزهاى خودت كه در داخل مرزهاى خودشان بايد دست به كار شوى. 💠 حضرت على علیه السلام می‌فرمود:«فَوَ اللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا». به خدا قسم، هيچ كس در درگاه خانه‏اش نجنگيد جز آنكه ذليل شد. 📚 انتظار، ص ۵۷ استاد علی صفایی(عین صاد)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 بسم الله الرّحمن الرّحیم ⚫️ وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
یهود: به گفته یکی از نویسندگان، یهود در دوران ، و در دوران ، و فتنه انگیزی دارد. این کاری بود که یهود به‌راحتی از عهده آن بر آمد و دیدیم در جزیره چه ها که نکرد. علی صفایی حائری ، حرکت، ۲۱۶. استاد علی صفایی(عین صاد)